فرانتس کافکا
بیوگرافی کافکا
فرانتس کافکا، نویسنده آلمانی زبان، در سال ۱۸۸۳ در پایتخت چک به دنیا آمد. کافکا در یک خانواده آلمانی زبانِ یهودی در پراگ متولد شد. در آن زمان پراگ مرکز پادشاهی بوهم، یکی از سرزمینهای متعلق به امپراتوری اتریش-مجارستان بود. او بزرگترین فرزند خانواده بود و دو برادر کوچکتر داشت که هر دوی آنها پیش از شش سالگی فرانتس مردند. سه خواهرش نیز در جریان جنگ جهانی دوم و در اردوگاههای مرگِ نازیها جان باختند.
کودکی، تحصیلات، خانواده و زندگی کافکا
فرانتس کافکا در سوم ژوئیه ۱۸۸۳ در پراگ به دنیا آمد. در خانوادهای که با او سر ناسازگاری داشتند. با پدری که با ایجاد ترس در خانه همه را به فرمانبرداری از خودش واداشته بود و مادری که همیشه در بحثها طرفدار پدر بود. این دو نفر کاری کردند که بعدها کافکا نامهای به آنها و به خصوص پدرش بنویسد و در آن بگوید که «در حضور شما زبانم میگرفت و به لکنت میافتادم و نمیتوانستم حرف بزنم و فکر کنم…»
او در رشتهی حقوق درس خواند و کاری در شرکت بیمهی حوادث گرفت. کاری که به او کمک میکرد تا مخارجش را بپردازد و زمان زیادی در اختیارش قرار میداد تا به کار مورد علاقهاش، نوشتن بپردازد. نوشتن البته برای او به منزلهی عبادت بود. زمانی در اختیارش قرار میداد که فراموش کند در زندگی عادیاش از چه تواناییهایی محروم است.
زنان و روابط عاشقانه
فرانتس کافکا با وجود اینکه دوستان زیادی داشت در روابطش با زنان خوب نبود. او روابط دیگری که با دوستان معروف و شناخته شدهی دیگرش داشت و البته کمکم همه به جز ماکس برود را از خود راند. از یکی از دوستانش به دلیل اینکه سالم بود، ثروت داشت و ذوق موسیقی در وجودش داشت، متنفر شد. همه به این دلیل که او خودش را اینطور نمیدید. بهرحال در برابر زنان هم همینطور بود. خودش را ناتوان میدید ولی این ناتوانی جلوی دوستی او را با فلیس نگرفت.
در سال ۱۹۱۳ با او نامزد کرد و بعدا در نامهای به پدر فلیس نوشت و گفت «در شدیدترین حالتهای عصبی بهسر میبرم. همهچیز غیر از ادبیات، کلافه و بیزارم میکند … هیچ میلی به زندگی خانوادگی ندارم.» اما این اشتیاق و علاقه خاموش نشد. او تا سال ۱۹۱۷ خانه و اثاث هم تهیه کرده بود و همان زمان بود که سرفههای خونآلودش آغاز شد و این بیماری، بهانهای شد تا از این ازدواج فرار کند. دوستی او با دختری به نام جی.دبلیو و ملینا که زنی جوان و غیریهودی بود هم در نهایت سرانجامی نداشت. او نامزدیاش را با جی.دبلیو بهم زد و ملینا هم طلاق از همسرش برای زندگی کردن با کافکا را ناممکن دانست.
سبک نگارش فرانتس کافکا
ظهور مدرنیسم ادبی در اواخر قرن نوزدهم، از پیدایش یک انقلاب در سبک نویسندگی نیز خبر میداد؛ جایی که نویسندگان از آثار پرطمطراق و باشکوه عصر ویکتوریا فاصله گرفتند و درصدد مقابله با عناصر غیرمنطقی و وجودی محیط اطراف خود برآمدند..
کافکا نیز یکی از نویسندگانی بود که در این دوره ظهور کرد و بسیار خوش درخشید. اوا داستانهای کوتاه و رمانهایش را به سبکی پوچگرایانه و حتی گاهی عجیب مینوشت، در حالی که لحن بیتفاوت و سهلانگارانهاش را در بسیاری از آثارش حفظ میکرد. این سبک نگارش بهقدری متمایز و مخصوص به خود اوست که محققان برای توصیف هر اثری که یادآور آثار غیرمتعارف کافکا باشد، صفت «کافکایی» را تولید کردهاند. رمان مسخ مشهورترین مظهر سبک «کافکایی» است، زیرا عناصر خارقالعادهی آن با نگرش طعنهآمیز کافکا توصیف شدهاند.
جوایز و افتخارات فرانتس کافکا
فرانتس کافکا در طول زندگی خود تقریبا هیچ جایزه یا افتخار مهمی را از آن خود نکرد. با این حال، دستاوردها و تاثیرات ادبی او پس از مرگش شناخته شد و مورد تجلیل بسیار قرار گرفت. برخی از جوایز و افتخارات قابلتوجه مرتبط با او و آثارش عبارتاند از:
- جایزهی کافکا: جایزهی کافکا یک جایزهی ادبی بینالمللی است که در سال ۲۰۰۱ به افتخار فرانتس کافکا بنیانگذاری و نامگذاری شد. این جایزه، سالانه به نویسندگانی اعطا میشود که آثارشان ویژگیهای هنری استثنایی و سهم قابلتوجهی در ادبیات معاصر دارد.
- جایزهی ادبی بینالمللی فرانتس کافکا: این جایزهی ادبی معتبر در سال ۲۰۰۱ برای ارج نهادن به میراث کافکا ایجاد شد. این جایزه هر دو سال یکبار، به نویسندگانی اعطا میشود که آثارشان روح نوآورانهی کافکا و کاوش در مضامین وجودی را منعکس میکند.
- مدال کافکا: مدال کافکا یک جایزهی ادبی است که توسط انجمن فرانتس کافکا در پراگ اعطا میشود. این جایزه به افرادی اهدا میشود که سهم قابلتوجهی در ادبیات، انسانگرایی یا درک مسائل انسانی داشته باشند.
توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که جوایز و افتخارات ذکرشده همگی پس از مرگ کافکا بنیانگذاری شدهاند، زیرا شناخت و قدردانی از این نویسنده، در سالهای پس از انتشار آثارش افزایش یافت.
اقتباسهای سینمایی و فرهنگی از آثار کافکا
بسیاری از آثار کافکا در اشکال مختلف رسانه از جمله فیلم، تئاتر و اپرا مورد اقتباس واقع شدهاند. برخی از مهمترین و مشهورترین آثاری که با اقتباس از آثار او خلق شدهاند عبارتاند از:
- محاکمه (۱۹۶۲): فیلم محاکمه به کارگردانی اورسن ولز اقتباسی از رمان محاکمهی کافکا است. در این فیلم، آنتونی پرکینز در نقش جوزف کی ایفای نقش کرده است؛ مردی که توسط یک سیستم حقوقی مرموز، تحت پیگرد قانونی قرار گرفته است.
- مسخ (۱۹۷۵): فیلم مسخ به کارگردانی یان نیمتس براساس رمان مسخ که یکی از مشهورترین آثار کافکا محسوب میشود، ساخته شده است. این فیلم داستان گرگور سامسا را به تصویر میکشد که یک روز صبح از خواب بیدار میشود و متوجه میشود که به یک حشرهی غولپیکر تبدیل شده است.
- قلعه (۱۹۹۷): فیلم قلعه به کارگردانی میشل هانکه، اقتباسی از رمان قلعه (که تحت عنوان قصر نیز شناخته میشود) است. این فیلم داستان یک نقشهبردار را روایت میکند که به دهکدهای میرسد که تحت سلطهی یک قلعهی مرموز است.
- آمریکا (۱۹۸۷): فیلم آمریکا به کارگردانی ولادیمیر میشالک براساس رمان ناتمام آمریکا ساخته شده است. این داستان، سفر یک مهاجر جوان به نام کارل راسمن را روایت میکند که در حال بررسی چالشها و پوچیهای جامعهی آمریکایی است.
- گروه محکومین (۲۰۰۰): فیلم گروه محکومین به کارگردانی دیوید جونز، براساس داستان کوتاهی از کافکا به همین نام ساخته شده است. این کتاب موضوعاتی از جمله عدالت، مجازات و سوءاستفاده از قدرت را در یک مستعمرهی کیفری آیندهنگر بررسی میکند.
- محاکمه (۱۹۹۳): نمایش محاکمه اقتباس دیگری از رمان محاکمه است که برای نخستینبار در تئاتر ملی سلطنتی لندن به نمایش درآمد. این اثر توسط استیون برکف کارگردانی شد و به دلیل صحنهپردازی و تفسیر خلاقانهاش از اثر کافکا، مورد تحسین منتقدان قرار گرفت.
- مسخ (۲۰۱۳): مسخ توسط یک شرکت تئاتر ایسلندی نیز مورد اقتباس واقع شده است. این تئاتر جنبههای فیزیکی، آکروباتیک و جلوههای بصری را با هم ترکیب میکند تا داستان کافکا را روی صحنه زنده کند.
نمونههای ذکرشده تنها چند نمونه از اقتباسهای صورتگرفته از آثار کافکا است، درحالیکه نوشتههای او الهامبخش هنرمندان، فیلمسازان و نمایشنامهنویسان متعددی در سراسر جهان بوده و گواه تاثیر ماندگار دیدگاه ادبی منحصربهفرد او به شمار میرود.
محبوبیت کافکا بین هموطنانش و ایرانیان
محبوبیت فرانتس کافکا در میان هموطنانش، بهویژه در محافل ادبی چک و آلمان در زمانی که زنده بود، بسیار محدود بود. درحالیکه کافکا گروه کوچکی از دوستان و آشنایان داشت که از نوشتههای او استقبال میکردند، با این حال آثار او در طول زندگیاش به محبوبیت یا تحسین گستردهای دست نیافتند.
شیوهی نگارش کافکا و مضامینی که او بررسی میکرد اغلب غیرمتعارف و دشوار به نظر میرسید. آثار او بهخوبی در میان جنبشهای ادبی غالب آن زمان جای نمیگرفت؛ این موضوع ممکن است علتی بر محبوبیت اندک کافکا در زمان زندگیاش باشد. علاوهبر این، شخصیت درونگرا و محجوب این نویسنده، ایجاد ارتباطات اجتماعی و حرفهای گسترده را برای او چالشبرانگیز کرده بود.
پس از مرگ کافکا دستنوشتههایش که تا آن زمان منتشرنشده بود، توسط «ماکس برود» و برخلاف وصیت کافکا منتشر شد که باعث شهرت گستردهی او شد. با گذشت زمان، صدای ادبی منحصربهفرد کافکا و کاوش او در معضلات وجودی در میان خوانندگان و منتقدان طنینانداز شد و این موضوع باعث قدردانی از آثار او شد.
امروزه کافکا بهعنوان یک چهرهی ادبی مهم و یکی از تاثیرگذارترین چهرهها در ادبیات قرن بیستم به شمار میآید و آثار او توسط خوانندگان و محققان در سراسر جهان مورد مطالعه، تجزیه، تحلیل و تجلیل قرار میگیرند.
این نویسنده در میان ایرانیان نیزمعروف و محبوب است. ایدهها و موضوعاتی که کافکا در آثارش بررسی میکند، از جمله خشونت سیستمهای بوروکراتیک، غربت، عدم تطابق با جامعه و تمایل به بیرون زدن از قالبهای معمول، در بسیاری از خوانندگان و علاقهمندان ایرانی تاثیر گذاشته است. آثار او بهطور گسترده در دانشگاهها و محافل ادبی ایران مورد مطالعه و بحث قرار میگیرند. ترجمههای فارسی از آثارش نیز توسط بسیاری از مترجمان و ناشران در ایران منتشر شدهاند. برخی از این ترجمهها به این دلیل که اصالت و فلسفهی کافکا را بهخوبی منتقل کردهاند، مورد توجه و استقبال قرار گرفتهاند.
پایان زندگی کافکا
فرانتس کافکا در جوانی و بر اثر بیماری سل درگذشت. بیماری که باعث شد تا پدر و مادرش بالاخره با مهر و محبت پذیرای او و مراقبش باشند. بیماری او را به آسایشگاههای مختلف برد و در موریتس، محل مورد علاقهی یهودیان در برلین در کنار بالتیک بود که جرقهی عشقی در وجودش زده شد. کافکای چهلسالگی، برای مدت کوتاهی، زندگی شادی با دورا دیمون بیستساله آغاز کرد و آن هم به زودی و به دلیل تورم اقتصادی جنگ از بین رفت. او پیش از مرگش در ۳ ژوئن ۱۹۲۴ به «ماکس برود عزیز» وصیت کرد تا تمام آثارش را نخوانده بسوزاند. اگر سرپیچی دوستش نبود حالا ما کتابهای محاکمه و قصر را نداشتیم؛ چرا که کتابهای او به عنوان «کتاب ضاله» به دست نازیها سوزانده شدند.
معرفی کتابهای مهم فرانتس کافکا
کتاب مسخ
مسخ را یکی از بهترین آثار کافکا میدانند. داستانی بینظیر که در آن به نوعی به شرایط خاص خودش در زندگی اشاره میکند. داستان مردی که یک روز صبح متوجه میشود به یک حشره نفرتآور تبدیل شده است و در عوض آنکه از این تغییر حیرت کند آن را به عنوان یک اتفاق ناگوار میپذیرد. اما باید فکری هم به حال نفرت اعضای خانوادهاش از خودش بکند. این اثر به قدری در ادبیات دنیا مهم است که در دانشگاههای معتبر تدریس میشود و بارها به دست مترجمهای مختلف به زبان فارسی ترجمه شده است.
کتاب محاکمه
محاکمه رمان دیگر کافکا است که نیمهتمام ماند. داستان ژورف ک. مردی که به جرمی که ماهیتش برای هیچکس مشخص نیست، محاکمه میشود. قاضی هم البته مردی غیر قابل دسترسی است. این رمان نیمهتمام هم آنقدر تاثیرگذار بود که تا به حال دوبار فیلمی با اقتباس از آن توسط اورسون ولز و بر اساس فیلمنامهی هرولد پینتر ساخته شد. سر و کلهی ژوزف ک. در رمان قصر هم پیدا شد و آنجا هم نقش اول را به عهده داشت.
کتاب در برابر قانون
جلو قانون که با نام در برابر قانون هم ترجمه شده است، تنها یکی از داستانهای کوتاه جذاب و نمادین فرانتس کافکا است. داستان مردی روستایی که اجازهی ورود به قانون را میخواهد اما نگهبان به او میگوید فعلا امکانش نیست ولی بعدا شاید بتواند او را ببیند. مرد روستایی صبر میکند و صبر میکند و صبر میکند. از این داستان، تعبیرهای زیادی میشود، تعبیرهای سیاسی، اجتماعی و حتی روانکاوانه که مرد روستایی را بخشی از ناخودآگاه ما میداند.
کتاب امریکا
آمریکا، اولین و بامزهترین رمان کافکا، داستان مهاجر جوانی به نام کارل راسمن را روایت میکند که پس از یک ماجراجویی جنسی شرمآور، توسط والدینش به آمریکا فرستاده میشود. کارل جوان که انتظار میرود خود را در این سرزمین جادویی رستگار کند، به جای آن در گردبادی از واژگونیهای سرگیجهآور، فرارهای عجیبوغریب و ماجراهای پیچیده غرق میشود. اگرچه کافکا هرگز از آمریکا دیدن نکرد، اما تصاویری از چشمانداز وسیع، خطرات و فرصتهای آن، الهامبخش او برای نوشتن این رمان بود. در این رمان شاهد داستانی شگفتانگیز، مدرن، خارقالعاده و رویایی از آمریکا هستیم، بهعنوان مکانی که هنوز کسی ندیده است، در یک دورهی تاریخی که نمیتوان آن را شناسایی کرد. کافکا رمان خود را از عناصر اسطورهای ذهن خود و دادههای تحقیقاتی که نظر او را جلب کردهاند، ساخته است.
کتاب قصر
کتاب قصر یکی دیگر از آثار مشهور کافکا به شمار میرود. این کتاب داستان غمانگیز مبارزهی بیامان و بیفایدهی قهرمان داستان را روایت میکند. قهرمانی که تنها با نام ک. شناخته میشود و با یک اقتدار غیرقابل درک برای دسترسی به قلعه تلاش میکند. ک. با ورود به دهکدهای که قلعه در آن قرار دارد، برای گرفتن سمت نقشهبردار زمین برای یک ارباب مرموز، خود را در کشمکشی تلخ و گیجکننده گیر میاندازد. کافکا پیش از اینکه بتواند کار این کتاب را تمام کند، درگذشت و این رمان برخلاف میل او، پس از مرگش منتشر شد. کتاب قصر که فضای تاریک و حتی سورئال دارد، حول موضوعاتی از جمله بیگانگی، بوروکراسی یا همان دیوانسالاری بیپاسخ، ناامیدی از تلاش برای انجام کار با سیستمهای کنترل غیرشفاف و ظاهراً خودسرانه و پیگیری بیهودهی یک هدف دستنیافتنی میگردد.
کتاب گروه محکومین
گروه محکومین داستان کوتاه دیگری است که در اکتبر ۱۹۱۴ به زبان آلمانی نوشته شد. کافکا این داستان را در نوامبر ۱۹۱۸ بازبینی کرد و برای نخستینبار در اکتبر ۱۹۱۹ منتشر شد. داستان این کتاب در یک مستعمرهی کیفری بینام رخ میدهد. سرنخهای درونی و محیط یک جزیره، کتاب باغ شکنجه اثر اکتاو میربو را یادآوری میکند. همانطور که در برخی از نوشتههای دیگر کافکا نیز به چشم میخورد، به نظر میرسد راوی این داستان نیز نسبت به رویدادهای وحشتناک، بیحس شده است. کتاب، داستان جامعهای را روایت میکند که با استفاده از یک وسیلهی شکنجه، حکم زندانیان محکوم را قبل از مرگشان روی پوستشان حک میکنند. تمام اتفاقات کتاب در طول دوازده ساعت رخ میدهد و همانطور که طرح داستان گشوده میشود، خواننده بیشتر و بیشتر در مورد این وسیلهی شکنجه، از جمله منشاء و توجیه اصلی آن یاد میگیرد.
برخی از جملات کافکا
من درون قفس هستم. میلهها در درون من است.
تنها و رها شدهایم چون کودکانی گم کرده راه در جنگل، وقتی تو روبروی من میایستی و مرا نگاه میکنی چه میدانی از دردهایی که درون من است و من چه میدانم از رنجهای تو و اگر من خود را پیش پای تو به خاک افکنم و گریه و زاری سر دهم، تو از من چه میدانی بیش از آنچه از دوزخ میدانی آن هم آنچه دیگری برای تو بازگو میکند که سوزان است و دهشتناک از این رو ما انسان ها باید چنان با احترام چنان اندیشناک و چنان مهربان پیش روی هم بایستیم که در مقابل درهای دوزخ.
همه چیز حتی دروغها در خدمت حقیقت هستند سایه ها نمیتوانند آفتاب را خاموش كنند.
قدرت فریادها به اندازهای است كه می تواند خشونت فرمانهای صادر شده بر ضد انسان را درهم بشكند.
آدمها خستهتر و پریشانتر از آنند که فکر کنند و این است که به خرافات پناه میبرند.
همۀ کتابهای فرانتس کافکا
بهترتیب حروف الفبا | الکترونیکی و صوتی