صادق هدایت
زندگینامه و معرفی کتابهای صادق هدایت
صادق هدایت (Sadegh Hedayat) زادهی ۱۲۸۱ و درگذشتهی ۱۳۳۰، نویسنده، مترجم و از نخستین داستاننویسان مدرن ایران است. او یکی از اعضای گروه ربعه و از روشنفکران برجستهی زمان خود و به گفتهی جلال آلاحمد «فرزند دورهی مشروطیت و نویسندهی دورهی دیکتاتوری» بود. صادق هدایت نویسندهی رمان مشهور بوف کور که هنوز پس از حدود نود سال منتقدان دربارهاش بحث و لایههای جدیدی از آن را واکاوی میکنند.

بیوگرافی صادق هدایت
صادق هدایت در بیستوهشتم بهمن ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. صادق از نتیجههای رضا قلیخان صاحب کتابهای معروف «مجمعالفصحا» و «ریاضالعارفین» در دورهی ناصری است. پدرش هدایت قلیخان و مادرش زیورالملوک (نوهی عموی هدایت قلیخان) است. صادق پنجمین فرزند خانواده بود. دو برادر بزرگش و همسر یکی از خواهرانش، همه دارای سمتهای مهمی در حکومت بودند.
تحصیلات
صادق دورهی ابتدایی خود را از ۱۲۸۷هـ.ش در مدرسهی علمیه در تهران آغاز کرد و سپس برای تحصیل در مقطع دبیرستان وارد مدرسهی دارالفنون شد. بهعلت بیماری چشمی مجبور شد دارالفنون را ترک کند. اما یکسال بعد که خوب شد در مدرسهی فرانسوی سنلویی ثبتنام کرد.
در تابستان ۱۳۰۵ برای تحصیل دندانپزشکی با بورس دولتی به اروپا میرود، اما از بیعلاقگی به مهندسی روی میآورد. رشتهای که علاقهای به آن هم ندارد و در نهایت زبانهای پیش از اسلامِ ایران را میخواند و دربارهی فرهنگ باستان ایران مطالعه میکند. پس از چهار سال بدون مدرک دانشگاهی ولی در عوض با تجربهی خواندن و نویسندگی به ایران بازمیگردد.
فعالیتها
صادق هدایت در سال ۱۳۰۹ وقتی بدون اتمام تحصیلاتش در اروپا، به ایران بازمیگردد، در بانک ملی شروع به کار میکند. وقتی در سال ۱۳۱۶، یکسال پس از اقامت در هند، به ایران بازمیگردد دوباره در بانک ملی مشغول میشود، اما چندان نمیتواند تحمل کند و ۱۳۱۷ از بانک استعفا میدهد و در وزارت فرهنگ استخدام میشود و همچنان فعالیتهای ادبی خود را ادامه میدهد تا اینکه اواخر سال ۱۳۲۹ راهیِ پاریس میشود.
اتفاقات مهم زندگی
هدایت یکبار در سال ۱۳۰۷ وقتی هنوز در پاریس بود به قصد خودکشی خود را در رودخانهی مارن انداخت. همین اتفاق همچون زنگ خطری برای اطرافیان هدایت بود که آنها را متوجه این وضعیت او بکند. اگرچه توجهی بدان نشد.
یکی از اتفاقات ادبی زندگی هدایت تشکیل گروه ربعه بود. گروهی که از مجتبی مینوی، مسعود فرزاد، بزرگ علوی و صادق هدایت تشکیل میشد و بهقول مینوی برای دهنکجی به گروه سبعه که متشکل از ادبای سنتگرا بودند، شکل گرفت. درواقع گروه ربعه به سردمداری هدایت طرفدار ادبیات مدرن بودند، با تعصب میجنگیدند و در پی آزادی تلاش میکردند.
زندگی شخصی صادق هدایت
اطلاع چندانی از زندگی شخصی وی در دست نداریم. فقط میدانیم که آدمی فروتن، منزوی و گوشهگیر بود. دوستان کمی داشت. هیچگاه ازدواج نکرد، اگرچه گویا در پاریس کسی را دوست میداشته. با توجه به نوشتههایش باید گفت به ایران و مردم و سنتها و فرهنگ گذشتهی سرزمینش علاقهی شدیدی داشت، آنقدر که همچون میهنپرستی تعصبآمیز جلوه مینمود. صداقت راستینش او را با نهادهای حکومتی درمیانداخت. همین ویژگیاش باعث میشد از قبول مقامهای حکومتی که خانوادهی اشرافی خودش آن سمتها را داشتند، سر باز بزند. علیرغم اینکه ادعا میکرد به سیاست علاقهای ندارد، انتقادهای تندی از عملکرد رضاشاه داشته است.
پرویز ناتل خانلری در وصف هدایت از صفت میرزا قلمدون استفاده کرده بود: «صادق هدایت یک میرزاقلمدون به تمام معنی بود… . میرزاقلمدونها معمولا محجوب و کمرو و مؤدب بودند. با اندک سخن نادرستی سرخ میشدند و بردباری و ادب مخصوصی از خود نشان میدادند. همچنین در همه چیز و همه کار ظرافتی داشتند که هیچ طبقهای در آن زمان این ظرافت را به کار نمیبست. (کتاب نقد بیغش)»
خانواده
خانوادهی صادق هدایت از خاندان اشرافیای بودند که از زمان قاجار به این سو کارگزاران نامداری در اختیار حکومت گذاشته بودند. اصالت آنها مازندرانی است اما از زمینداران بزرگی بودهاند که در فارس هم املاکی داشتهاند. بزرگ خاندان، رضا قلیخان بنا به گفتهی خودش نسبش به کمال خجندی (شاعر قرن هشتم) میرسید و دارای مقامهای خزانهداری، سفارت، ملکالشعرایی، لـلهباشی ولیعهد و رئیس دارالفنون بوده است. فرزندان رضا قلیخان نقش مهمی در مشروطه داشتهاند.
دو برادر بزرگ صادق هدایت، یکی محمودخان قاضی دیوان عالی کشور بود و مدتی نیز معاون نخستوزیر سپهبد رزمآرا بود؛ دیگری عیسیخان هم سرلشکر و از رؤسای سابق دانشگاه جنگ بودند. سپهبد حاج علی رزمآرا، نخستوزیر، همسر انورالملوک هدایت، یکی از خواهران صادق هدایت بود.
اکنون جهانگیر هدایت، برادرزادهی صادق هدایت، از بازماندگان این خاندان بزرگ و معتبر است که رئیس بنیاد صادق هدایت است و امور مربوط به آثار هدایت و خانهی پدری وی و جایزه هدایت را برعهده دارد.

سبک زندگی هدایت
«خوراک حیوانی سبب پیدایش جنگ و خونریزی مابین مردم است و آن را تنها برای سربازان تجویز میکند تا درندهخو و جنگجو بشوند.» این جملهی صادق هدایت در کتاب فوائد گیاهخواری (فصل هفتم، ص ۵۷) است که از رسالهی جمهوری افلاطون نقل میکند. هدایت در جوانی گیاهخوار شد و رسالهی فوائد گیاهخواری را در همین موضوع نوشت. وی پیشرفت اخلاقی و برقراری صلح عمومی را معطوف به ورافتادن خوراک خونین میداند و آرزو دارد روزی گیاهخواری جانشین آن بشود.
مرگ و خودکشی صادق هدایت
صادق هدایت اواخر ۱۳۲۹، پس از حدود بیستسال دوباره به پاریس میرود. این بار اما قصد پژوهش و مطالعه نداشت و بیشتر میخواست فرار کند. در کارتی برای خداحافظی از دوستی نوشته بوده: «من رفتم و دل شما را شکستم دیدار به قیامت، والسلام.» وی در ۱۸ فروردین ۱۳۳۰ (۷ آوریل ۱۹۵۱) در پاریس خود را کشت. تنها خبری که از مرگ او همان ابتدا داده شد در یک روزنامهی پاریسی در ۱۰ آوریل بود که: «یک نفر ایرانی به نام صادق هدایت با گشودن شیر گاز در آپارتمان کوچکش در کوچهی شامپیونه خودکشی کرده است.» وقتی یادداشتهای وی را میخوانیم میبینیم که فکر خودکشی و مرگ همیشه با هدایت بوده و بهشدت به سرنوشت و اینکه مرگ با خودکشی در سرنوشت کسی از قبل نوشته شده، اعتقاد داشته است. بسیاری علت اولین خودکشی وی را مسائل عاطفی میدانند و همانطور که میدانیم جان سالم از آن به در میبرد؛ اما خودکشی دومش دیگر ریشه در تفکرات فلسفی و پوچگراییای داشت که بسیار بدان میاندیشید.
هدایت در گورستان پرلاشز پاریس در قطعهی ۸۵ به خاک سپرده شد. خانوادهاش حدود ده سال بعد سنگ قبری به طراحی علی سردار افخمی، از معماران مشهور ایرانی، بر مزارش نصب کردند. سنگ قبر بهشکل یک هرم تراش خورده و فقط اسم صادق هدایت به دستخط خودش و شکل یک بوف روی آن حک شده است.

یادداشت خودکشی هدایت
هدایت وقتی اول بار در سال ۱۳۰۷ اقدام به خودکشی در رودخانهی مارن کرد، در یادداشتی به برادرش، محمود، مینویسد: «یک دیوانگی کردم به خیر گذشت.»
اما وقتی در اواخر سال ۱۳۲۹ برای نوبت دوم رهسپار پاریس میشود، به دوستی مینویسد: «دیدار به قیامت؛ ما رفتیم و دل شما را شکستیم همین» که به تعبیر بعضی وی با قصد خودکشی راهیِ پاریس شده بود. البته پیش از سفر آخرش به پاریس هم خطاب به دوستانش یادداشتی گذاشته و نوشته بود: «میروم و داغم را به دل همهتان میگذارم.»
هدایت و کافکا
هدایت جزو اولین مترجمان آثار کافکا است و رمان مسخ را که از آثار مهم کافکاست او به فارسی ترجمه کرد؛ یا بر ترجمهی حسن قائمیان از «گروه محکومین» مقدمه و پیشگفتار نوشت، با عنوان «پیام کافکا». هدایت در این پیشگفتار بهنوعی آرای نویسندگان فرانسوی دربارهی کافکا را ترجمه کرده بود و نشانهای از دیدگاههای او دربارهی کافکا نبود. هرچند کافکاپژوهی در آن سالها حتی در خود اروپا هم در ابتدای راه بود. به هر روی، نام کافکا و هدایت در ایران با یکدیگر پیوند خورده است؛ اما بهطور مشخص نمیتوان تأثیرپذیری صرف هدایت از کافکا را نتیجه گرفت. ضمن آنکه هدایت خود در جایی میگفت: «مضحک این است که اغلب مرا به این و آن میبندند... درست است، اولها و بعضی وقتها حتی بدون اینکه خودم متوجه شده باشم، به نسبت موضوع، یک چیزهایی از اینهاست. ولی اصل مطلب جای دیگر است، اصلِ مطلب توی نگاه است، توی گوش است. همان مطلب را، همان چیز را، همان داستان را میشود به صورتهای مختلف نقل کرد.»
خانهی صادق هدایت
خانهی صادق هدایت واقع در تهران، خیابان سعدی، بالاتر از خیابان منوچهری خیابان شهید تقوی (هدایت سابق)، پلاک سه، جنب خانهی سفیر کبیر دانمارک را پدرش ساخته است و بنای آن به سبک اواخر دورهی قاجار مربوط میشود. در دههی پنجاه فرح پهلوی به قصد ایجاد موزهی صادق هدایت خانه و وسایل شخصی وی را خریداری کردند، اما این کار صورت نگرفت. پس از انقلاب چون جزو املاک پهلوی بود مصادره شد و مدتی در اختیار دانشگاه علوم پزشکی قرار گرفت و سپس بهعنوان مهدکودک کارکنان بهرهبرداری شد. با آنکه در آبان ۱۳۷۸ جزو آثار ملی ثبت شد، همچنان در اختیار دانشگاه بود. تا اینکه جهانگیر هدایت رئیس بنیاد صادق هدایت و عدهای به وضعیت این خانه اعتراض کردند. اعتراضها راه به جایی نبرد؛ چراکه تا ۱۳۹۲ حیاط و داخل ساختمان تبدیل به انباری برای ضایعات بیمارستان شده بود.
درباره جایزهی ادبی صادق هدایت
بنیاد صادق هدایت که توسط جهانگیر هدایت اداره میشود، سالانه جایزهای را به داستان کوتاه منتشرنشده به زبان فارسی اعطا میکند. این بنیاد تا سال ۱۳۸۵ برای اهدای جایزه ادبی صادق هدایت با وبگاه سخن همکاری میکرد، اما پس از آن بهتنهایی آن را برگزار میکند. این جایزه در دو بخش داستان و نقد به چهار نفر اهدا میشود: تندیس و لوح تقدیر به دو نویسندهی برگزیده و یک برگزیده در بخش بررسی کتاب و یک برگزیده در بخش مرور کتاب.
مرور و معرفی آثار صادق هدایت
بنا به گفته و تحقیق حسن کامشاد در کتاب «پایهگذاران نثر جدید فارسی»، سالهای ۱۳۰۹-۱۳۱۵ دورهی آفرینندگی و بارورترین سالهای زندگی ادبی هدایت به حساب میآید. در ادامه به معرفی مختصر آثار این نویسنده مشهور میپردازیم. برای آشنایی با بهترین کتابهای صادق هدایت و بررسی دقیقتر این آثار میتوانید سری به وبلاگ طاقچه بزنید.
داستانهای کوتاه صادق هدایت
زنده به گور (۱۳۰۹) اولین مجموعه داستان کوتاه هدایت بود که پس از بازگشت به ایران نوشت. این مجموعه شامل داستانهای «زنده به گور»، «حاجی مراد»، «اسیر فرانسوی»، «داود گوژپشت»، «مادلن»، «آتشپرست»، «آبجی خانم»، «مردهخورها» و «آب زندگی» است.
وغ وغ ساهاب (۱۳۱۳) را هدایت همراه مسعود فرزاد نوشت. این کتاب مجموعهای از قضیههایی است که نویسندگان آن با یأجوج و مأجوج خواندن خود، به موضوعهای گوناگون و با هدف مسخرهکردن و بهاصطلاح دستانداختن مسائلی چون عقاید فروید و پولپرستی یهودیان میپردازند.
سه قطره خون (۱۳۱۱) مجموعهی یازده داستان کوتاه با عناوین «سه قطره خون»، «گرداب»، «داش آکل»، «آینهی شکسته»، «طلب آمرزش»، «لاله»، «صورتکها»، «چنگال»، «مردی که نفسش را کشت»، «محلل» و «گجسته دژ» است. این کتاب هدایت را به دلیل اینکه دارای تکنیکهای روایی مدرن است و صورت سیال زمان گذشته و حال را در هم میآمیزد، همچون تمرینی برای نوشتن بوف کور دانستهاند.
علویه خانم (۱۳۱۲) مجموعهی ولنگاری که در سال ۱۳۲۳ منتشر شد، بعدها همراه علویهخانم در یک مجلد چاپ شد. علویه خانم که اسم شخصیت اصلی داستان است، ماجرای زن فاحشهای که به زیارت میرود و همراه جوانی به اسم آقاموچول معرکهگیری میکنند. کار آنها بهظاهر پردهگردانی و شرح فاجعهی کربلا و پردههایی از بهشت و جهنم است که برای مردم نقل میکنند. اما در ادامهی ماجرا پردههایی از کار اصلی علویه خانم آشکار میشود...
سگ ولگرد (۱۳۲۱) آخرین مجموعه داستان هدایت است که شامل «سگ ولگرد»، «دون ژوان کرج»، «بنبست»، «کاتیا»، «تخت ابونصر»، «تجلی»، «تاریکخانه» و «میهنپرست» است. این داستانها گویی عصارهی خلاقیت نویسندگی هدایت است. اگرچه اغلب آنها پیش از تاریخ انتشار نوشته شدهاند، به دلیل محدودیت و سانسور دوران رضاشاه اجازهی چاپ نداشته است. داستانهای این مجموعه هم به مسائل روانی و درونی آدمها، تنهاییها، یأس و ناامیدیها و حالتهای اضطراب آنها توجه میکند.
داستان بلند حاجی آقا (۱۳۲۴) داستان یک شخصیت بازاری در تهران است که دارای تمامی رذایل اخلاقی است. هدایت با خلق چنین شخصیتی به انتقاد سیاسی و اجتماعی از جامعهی دورهی خود میپردازد. استقبال اعضای حزب توده از این اثر هدایت باعث شد برخی منتقدان آن را داستانی ضعیف تلقی کنند و نویسندهی آن را چنین قضاوت کنند که این داستان را در تعهد به حزب توده نوشته است. حال آنکه هدایت فقط دوستی نزدیکی با چند نفر از حزب توده داشت. ضمن آنکه بعد از جریان آذربایجان و فرقهی دموکرات کلاً از بهبود وضعیت و عملکرد حزب ناامید شد.
دیوار عنوان مجموعه داستانهای کوتاه از سارتر، چخوف، کافکا، لانژکیلاند، گاستون شرو و شنیتسلر که صادق هدایت آنها را ترجمه کرده است و انتشارات گیوا آن را چاپ کرده است.
رمانهای صادق هدایت
وقتی هدایت بههمراه شین پرتو به هند رفت نزد یکی از دانشمندان پارسی زبان پهلوی را فراگرفت و توانست کارنامهی اردشیر بابکان را به فارسی ترجمه کند. از سویی وقتی در بمبئی ساکن شد، بوف کور را بهصورت پلیکپی در پنجاه نسخه منتشر کرد و به دوستان خود در مناطق مختلف داد. جالب است بدانید که روی نسخهی کپیشده نوشته بود «چاپ این اثر در ایران ممنوع است». هدایت نوشتن بوف کور را وقتی که در پاریس بود آغاز کرده بود و در هند مجال پیدا میکند تا آن را بازبینی و چاپ کند. بوف کور از جمله کتابهایی است که اغلب ایرانیان اگر آن را نخوانده باشند، دستکم چندین بار اسم آن را شنیدهاند. رمانی که دارای چندین لایه است و تا به امروز خوانشهای روانشناختی و اسطورهای بسیاری از آن شده است. پیشنهاد میکنیم علاوهبر مطالعه این رمان، نقد کتاب بوف کور را نیز بخوانید.
ترجمههای صادق هدایت
مسخ عنوان رمانی از فرانتس کافکاست که نخستین بار هدایت آن را از روی ترجمهی فرانسویاش به فارسی برگرداند. داستان دربارهی مرد جوانی است که یک روز صبح وقتی از خواب بلند میشود که آماده شود و سرِ کار برود، به یک حشرهی سوسکمانند تبدیل شده است. گرگور شخصیت مسخشدهی داستان که دیگر نمیتواند وظایف خود را انجام بدهد، کمکم از سوی خانوادهاش طرد میشود. نکتهی جالب در این رمان این است نویسنده بهنوعی میخواهد نشان بدهد که گرگور به دلیل اینکه وظایفش را انجام نمیدهد بیمصرف و بیفایده و در نهایت طرد شده است؛ از این رو، به شکلی نمادین با مسخ کنارگذاشتهشدن را توجیه میکند.
زند وهومن یسن کتابی به زبان پارسی میانه و تفسیری از اوستاست. بنا به تحقیق احمد تفضلی، پژوهشگر برجستهی ادبیات ایران باستان، این کتاب از دو فصل گمشدهی اوستا با عناوین «سودگر نسک» و «وهمن یسن» گرفته شده است.
رهآورد هند مجموعهی هفت متن به زبان پهلوی است که هدایت آنها را به فارسی ترجمه کرده است. گجسته ابالیش، کارنامهی اردشیر بابکان، شهرستانهای ایران، گزارش گمانشکن، آمدن شاه بهرام ورجاوند و یادگار جاماسب و زند و هومن یسن هفت متنی است که در این کتاب گردآوری شده است. هدایت گاهی در باب بعضی لغات توضیحاتی را در پاورقی آورده است و بهنوعی میتوان گفت به تحقیق و ترجمهی هدایت صورت گرفته است.
سایر آثار
«رباعیات خیام» و «انسان و حیوان» از جمله آثاری بود که هدایت پیش از سفر به فرانسه (۱۳۰۳) نوشته بود اولی هیچ ارزش ادبی ندارد ولی رسالهی دوم را میتوان مقدمهای بر آثار بعدی وی دانست. همچنین داستان کوتاه «زبان حال یک الاغ به وقت مرگ» را در مجلهی وفا در تهران منتشر کرد.
«فواید گیاهخواری» را در سال ۱۳۰۶ در برلن منتشر کرد. در این کتاب بحثهای رسالهی «انسان و حیوان» و آزارهای انسانها در حقّ حیوانات را کاملتر مطرح میکند.
نمایشناهی کوتاه افسانهی آفرینش را هم در همان سالهای اقامت در پاریس نوشت. آن نخستین نوشتهی هدایت در قلمرو تخیل و طنزپردازی بود. نمایشنامهی پروین دختر ساسان را سال ۱۳۰۹ در تهران نوشت. سایهی مغول (۱۳۱۰)، نمایشنامهی تاریخی مازیار (۱۳۱۲)، مجموعه داستان سایه روشن (۱۳۱۲)،
هدایت علاوه بر داستاننویسی و تحقیق و پژوهش، دو سفرنامهی «اصفهان نصف جهان» (۱۳۱۱) و «روی جادهی نمناک» (۱۳۱۴) را هم نوشته است. بهنظر نسخهی دستنویس روی جادهی نمناک گم شده، از این رو هیچگاه چاپ نشده است. هدایت در اصفهان نصف جهان به سیاحت آثار باستانی اصفهان بهعنوان نمونهای از آبادیهای دوران ساسانی میپردازد و تمامی نقشونگارهای کاشیکاریها را توصیف میکند و البته در نهایت، ویرانهی یک آتشکدهی ساسانی حسرت گذشتهی او را متوجه خود میکند و او را به سوی خود میکشاند.
ترانههای خیام (۱۳۱۳) بهنوعی جایی برای بیان اندیشههای خود هدایت است. وی رباعیات را به هشت بخش تقسیم کرده: راز آفرینش، درد زندگی، از ازل نوشته، گردش دوران، ذرات گردنده، هرچه بادا باد! هیچ است، دم را دریابیم. کیفیت کلی رباعیات تفسیرهای گوناگون متضاد از آن را توجیه مینماید. از سویی شباهت میان طرز فکر خیام و هدایت دربارهی حیات، دین، جامعه و غیره آنچنان زیاد است که تفکیک آن دو از هم دشوار است. اما با این همه شباهت یک تفاوت آشکار این دو را نباید نادیده گرفت. هدایت اساساً آدمی رمانتیک است و بیاختیار به سوی مرگ و افتخار به گذشته کشیده میشود، در مقابل، خیام برداشتی صریح و واقعبینانه از زندگی دارد و به همین دم و لحظه اعتقاد دارد.
هدایت را نخستین نویسندهی ایرانی میدانند که به اهمیت فولکلور و ترانههای عامیانه در فرهنگ ایرانی پی برد. «فرهنگ عامیانهی مردم ایران» متشکل از ترانههای محلی و عامیانهی اوسانه (۱۳۱۰)، نیرنگستان (۱۳۱۲) که دنبالهی اوسانه بود و دربارهی سنتها، خرافات و عقاید قدیمی و سنتهای ایران باستان و آثار تحقیقی و آثار چاپ نشدهی هدایت است.
حسن قائمیان مجموعهای از داستانهای کوتاه، نوشتارها و مقالات صادق هدایت را در کتاب «نوشتههای پراکنده» جمعآوری کرده است. این یادداشتها بهصورت کتاب مستقل چاپ نشده بوده، بلکه اغلبشان در مجلات چاپ شده بودند؛ از این رو قائمیان برای اینکه اینها را در یک کتاب بهطور منسجم ضبط کند، چنین گردآوریای را انجام داده است.
سبک نگارش
مرگ، تنهایی، یأس و نفرت درونمایهی اصلی آثار اوست. اغلب قهرمانان داستانهایش در پایان یا میمیرند، یا به قتل میرسند، یا خودکشی میکنند. درواقع مرگ همچون سایهای بر تمامی افکار او چیره است.
سالهای ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۵ بهترین سالهای زندگی ادبی هدایت بود. در این دوره کانون گروهی از روشنفکران گردید. آنها هدایت را قطب و ستارهی راهنمای خود میدانستند. هدایت هم در حد توان خود آنها را تشویق و ترغیب میکرد.
نویسندگانی چون صادق چوبک، جلال آل احمد، محمود دولتآبادی، هوشنگ گلشیری، رضا قاسمی، سیمین دانشور، ابراهیم گلستان، غلامحسین ساعدی، رضا براهنی و شهرنوش پارسیپور از صادق هدایت تاثیر گرفتند؛ اگرچه هرکدام سبک خاصی را در بیان داستانهای خود برگزیدند که شبیه داستانهای هدایت نبود.
نقدهای مطرح بر آثار هدایت
از جمله نقدهایی که به هدایت میشود، طرفداری و تأثیرپذیری او از ناسیونالیسم افراطی رایج در دورهی رضاشاهی است. این ویژگی را در بعضی آثارش بهوضوح میتوان دید. وی چون در این باور خود راسخ بود که فکر میکرد حملهی اعراب به ایران در صدر اسلام علت اصلی عقبماندگیهای ایرانیان است.
ماشاءالله آجودانی در هدایت بوف کور و ناسیونالیسم تبیین میکند که در آثار هدایت میتوان نشانههایی از یهودیستیزی پیدا کرد.
در حوزهی ترجمه نیز این ایراد را به هدایت گرفتهاند که چندان به متن اصلی وفادار نبوده است. این مسئله که بیشتر در آثار کافکا به چشم میخورد، باعث شده بعضی منتقدان بگویند که او درک درستی از کافکا و آثارش پیدا نکرده و متوجه منظور کافکا نشده است.
نظر دیگران درباره صادق هدایت و آثارش
صادق هدایت را اگر مرموزترین و ناشناختهترین نویسندهی معاصر ایرانی ندانیم، حسابی در حق او و آثار حیرتانگیزش جفا و بیلطفی کردهایم. درباره او زیاد گفتهاند و نوشتهاند. برخی از کتابهایی که درباره صادق هدایت نوشته شدهاند عبارتند از:
حسن کامشاد در کتاب خود با عنوان پایهگذاران نثر جدید فارسی، بخش دوم کتابش را به صادق هدایت و آثار او اختصاص داده است و این حائز اهمیت بودن این نویسنده را نشان میدهد.
«داستان یک روح» عنوان یک کتاب پژوهشی دربارهی بوف کور به قلم سیروس شمیسا است که از دیدگاه روانکاوانه این رمان را بررسی کرده است.
«روایت نابودی ناب: تحلیل بوردیویی بوف کور در میدان ادبی ایران» از شهرام پرستش است که بحثی جامعهشناسانه را از جامعهی ایرانی زمان نگارش بوف کور به تصویر میکشد.
پوچگرایی هدایت
برخی افراد به این دلیل که هدایت چنین عاقبتی را برای خود رقم زد، او را انسانی پوچگرا دانستهاند که از همه چیز و همه کس ناامید شده و دیگر افق روشنی پیش روی خویش نمیبیند، پس چاره را در خودکشی میبیند. حال آنکه انزوا و ناامیدی و یأس به پوچگرایی و در نهایت خودکشی نمیانجامد. از سویی دیگر در حسرت گذشتهی باشکوه ایران باستان و تفکرات اسلامستیزانه و ضد خرافهپرستیها چنین تلقی میشود که وی از بهبود و اصلاح جامعه و فرهنگ مردم روزگار خود سرخورده و ناامید گشته و باعث شده رفته رفته امور دنیای پیرامون خود را پوچ و بیهوده بینگارد.
کتابهای ممنوعه و نایاب هدایت
نیرنگستان (۱۳۱۲) کتابی دربارهی آداب و رسوم و افکار دینی و عقاید خرافی و سنتهای ایران باستان است که از همان چاپ نخست توقیف شد و همهی نسخههای آن جمعآوری شد.
هدایت کتاب وغ وغ ساهاب را با همکاری مسعود فرزاد در سال ۱۳۱۳ منتشر کرد، اما یکسال بعد با شکایت شخص وزیر معارف وقت یعنی علیاصغر حکمت به خاطر چاپ این کتاب به نظمیه احضار شد و آن را ممنوع کرد تا به این ترتیب هدایت یکی از ممنوعالقلمهای تاریخ سانسورِ ایران شود.
هدایت بوف کور خود را در هند در پنجاه نسخه چاپ میکند و برای دوستان خود در مناطق مختلف دنیا، از جمله نسخهای برای مینوی که آن زمان در لندن بوده یا نسخهای برای جمالزاده که در ژنو سوئیس مقیم بوده میفرستد. نسخهای که روی آن نوشته شده بود این اثر قابل چاپ در ایران نیست.
چرا کتابهای صادق هدایت ممنوع شدند؟
به نظر میآید آن دسته از آثاری از هدایت که با محدودیت سانسور روبهرو شدند، محتوایی اسلامستیزانه داشته و عربستیزی و نژادپرستی ازجمله مضامینی بوده که هدایت به زبان طعن و طنز بدان میپرداخته و چنین مسئلهای در جامعهی دینی ایران تحمل نمیشده است.
نسخهی صوتی آثار صادق هدایت
بهروز رضوی، گویندهی شناختهشدهی ایرانی با صدای منحصربهفرد خود، کتابهای بوف کور، سگ ولگرد، زندهبهگور، داش آکل، بنبست، تخت ابونصر، کاتیا، فواید گیاهخواری، دن ژوان کرج و سه قطره خون را بهصورت صوتی خوانده که واوخوان منتشر کرده است. عبدالحمید معصومی هم در سال ۲۰۰۷ کتاب حاجی آقا را خوانده و ضبط کرده است.
نوین کتاب گویا هم در مجموعهی «آواهای سوپرانو» چندین داستان هدایت را که شخصیت زن دارند، با صدای زنان صوتی کرده است. از بین این داستانها میتوان به علویه خانم، حاجی مراد، طلب آمرزش و محلل اشاره کرد.
همچنین ناشر صوتی پُرسون مجموعهای از آثار هدایت را در ۷ ساعت و ۵۰ دقیقه و در نوزده فصل با صدای چندین گوینده منتشر کرده است.
از آنجایی که داستانهای هدایت اغلب کوتاه هستند، بسیاری ترجیح میدهند آنها را بهصورت صوتی گوش بدهند و از آنها لذت ببرند. از بین نسخههای صوتی داستانهای هدایت در طاقچه، دو نسخهی رایگان داستانهای حاجی مراد و داش آکل که خانه داستان چوک منتشر کردهاند و سپس داستانهای صوتی با صدای بهروز رضوی از همه پرطرفدارتر و داغتر هستند.
ترتیب خواندن کتابهای صادق هدایت
پیشنهاد میکنیم برای درک بهتر جهانبینی صادق هدایت، آثار او را بهترتیب زیر مطالعه کنید.
کتابهای داستانی:
- داش آکل
- سه قطره خون
- آبجی خانم
- طلب آمرزش
- سگ ولگرد
- وغ وغ ساحاب
- علویه خانم
- زنده به گور
- بوف کور
- زنی که مردش را گم کرد
- مردی که نفسش را کشت
- محلل
- توپ مرواری
آثار پژوهشی:
- فواید گیاهخواری
- فرهنگ عامیانه مردم ایران
- ترانههای خیام
- انسان و حیوان
- رهآورد هند
- زند هومن یسن
ترجمهها:
- مسخ
- گروه محکومین
- دیوار
سفرنامهها:
- اصفهان نصف جهان
- روی جادهی نمناک