دانلود و خرید کتاب دیوانه‌وار کریستین بوبن ترجمه حبیب گوهری‌راد
تصویر جلد کتاب دیوانه‌وار

کتاب دیوانه‌وار

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۲۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دیوانه‌وار

دیوانه‌وار یا دیوانه‌بازی اثر نویسنده توانای فرانسوی کریستین بوبن است. این اثر داستان دختربچه‌ای از کودکی تا بزرگسالی است که به دنبال کشف دنیای اطرافش پیوسته در حال گریز است.

درباره کتاب دیوانه‌وار

داستان دیوانه‌وار از دوسالگی دخترک که همراه خانواده‌اش در سیرک زندگی می‌کند آغاز می‌شود. رفتار دختر از همان کودکی متفاوت است، او با یک گرگ رفیق است و پدرو مادرش تلاش می‌کنند تا او را از گرگ جدا کنند. ما در طول زندگی دختر همراهش هستیم. او بزرگ می‌شود، در هفده سالگی عاشق می‌شود، سه سال عاشق می‌ماند و در ۲۷ سالگی به دنیای سینما پا می‌گذارد. در نهایت با خریدن یک ماشین شروع به سفر و کشف حقایق دنیا می‌کند. در دیوانه‌وار، همچون آثار دیگر بوبن، دو عنصر زن و طبیعت برجسته‌‌اند. قهرمان این داستان هم دختری است که از حس آزادی و عشق و رهایی پر است و نمی‌خواهد که هیچ‌چیز و هیچ‌کس این خوشحالی را از او بگیرد. او نمی‌خواهد در قیدوبند چیزی باشد؛ پس پیوسته در حال حرکت است و دنیاهایی متفاوت و پرهیجان را تجربه می‌کند.

به اعتقاد بسیاری، کریستین بوبن یک پدیده در ادبیات فرانسوی است. بوبن فلسفه خوانده است و درون‌مایه آثارش فلسفی-عرفانی است. او جایزه معتبر Dera maggots که از مهم‌ترین جوایز فرهنگی-ادبی فرانسه است را نیز در کارنامه دارد. آلیس اندرسون، مترجم انگلیسی آثار بوبن می‌گوید کارهای او نه داستان‌اند و نه واقعیت، نه نثرند و نه شعر، بلکه تلفیقی از این دو هستند.

 خواندن داستان دیوانه‌وار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به دنبال داستانی با قلم و زبانی زیبا و فضایی جذاب و پرکشش هستید تا برای شما از عشق، زیبایی‌ها و گوشه‌های دنج و کمتر درک شده‌ی زندگی بگوید، اگر نیاز دارید تا کسی برای شما از احساساتی بگوید که شاید بارها تجربه کردیده‌اید اما تابه‌حال توان توصیف آن را نداشته‌اید، نه تنها دیوانه‌وار بلکه تمام آثار کریستین بوبن را بخوانید.

 بخشی از کتاب دیوانه‌وار

من همیشه فکر می‌کنم مادرم دیوانه است و برای تمام کودکان دنیا، آرزوی یک چنین مادر دیوانه‌ای را دارم. دیوانه‌ها می‌توانند بهترین مادرهای دنیا باشند، زیرا با قلب پرخاشجویانهٔ کودکان بیش‌ترین سازگاری را دارند. دیوانگی مادرم از زادگاهش، یعنی ایتالیا، نشأت می‌گیرد. مردم آن‌جا هر آن‌چه را که در درون خود دارند بیرون می‌ریزند، همان‌گونه که لباس‌هایشان را برای خشک کردن روی طنابی کنار پنجره پهن می‌کنند، قلب‌هایشان را نیز برای شستن و پاکیزه کردن از پنجره می‌آویزند. به ظاهر زندگی شادی را می‌گذرانند، اما فقط به ظاهر. مردمان ایتالیا، انسان‌های بسیار غمگینی‌اند و به صورتی مبالغه‌آمیز، به یک زندگی شاد تظاهر می‌کنند؛ اما آن‌ها زندگی را به معنای واقعی دوست ندارند؛ بوی مرگ می‌دهند و نمایش زندگی را اجرا می‌کنند. این‌ها گفته‌های پدرم است، زمانی که می‌خواهد با مادرم لجبازی کند.

نمی‌دانم پدرم اهل کجاست، شاید اهل سرزمین سکوت. او شب‌ها، هنگامی که به منزل بازمی‌گردد، همانند دیگر مردهاست: بی‌صدا و آرام. پدرم به گرگ شباهت دارد: آتشی که در رگ‌هایش شعله‌ور می‌شود، به چشمانش انتقال می‌یابد، اما زبانش آن را نمی‌گیرد.

معرفی نویسنده
عکس کریستین بوبن
کریستین بوبن

کریستین بوبن نویسنده فرانسوی در ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ در شهر لوکروزو، در فرانسه به دنیا آمد. شهری که آن را عاشقانه دوست دارد و از آن خارج نشده است. در رشته‌ فلسفه تحصیل کرد و پس از به پایان رساندن تحصیلاتش، مشغول به کار در یک روزنامه‌ محلی شد. او علاوه بر روزنامه‌نگاری شغل‌های دیگری را هم تجربه کرده است. از کار کردن در کتابخانه و موزه گرفته تا گذراندن دوره‌های مددکاری روانی. اما از آنجایی که مطالعه و نوشتن علاقه اصلی او بود، دوباره به ادبیات روی آورد.

❤ محمد حسین ❤
۱۳۹۹/۰۶/۰۱

روایت کننده، داستان رو از سنِ ۲ سالگی خودش شروع میکنه، از پدر و مادر و خصوصیات اخلاقی اونا و شغل‌شون میگه، همینطور از خودش. این روایت، حالتِ شعرگونه داره. در طول داستان، به شما حسِ آزادی و وارستگی از

- بیشتر
ماهی سیاه کوچولو
۱۳۹۸/۱۱/۲۹

این کتاب، روح آزاد، شجاعت و رهایی رو بمن نشون داد و سرتاسر حس خوب داشت.

نعنا
۱۳۹۹/۰۹/۱۳

روایتی از داستان تقریبا کوتاه و سریع یه دختر که خوندنش حسِ رهایی و آزادیِ پروازِ یه چکاوک رو بهم داد. آثار و سبکِ بوبن همیشه سرشار از یه حسِ خاص و متفاوتی هستش. حتی غمی که حس میشه هم در

- بیشتر
hamidreza
۱۳۹۹/۰۳/۱۳

عالیه من این کتاب و چند سال پیش خونده بودم این کتاب به آدم حس پرواز و آزادی میده!

aryana
۱۳۹۹/۱۰/۲۰

اگه من یه کتاب بودم؛ قطعا این کتاب بودم...

maryam ghaziani
۱۴۰۲/۰۵/۰۷

خلاصه ای نمیشه برای این کتاب نوشت چون داستان یا روایت اتفاق خاصی رو نداره اما یکسری احساسات رو روایت میکنه که میشه گفت توی کشورمون آرزوشو داریم آزادی از هر قید و بندی رهایی از هر وابستگی ای و دیوانه بودن بدون نگرانی واقعا لذت بخشه و

- بیشتر
vafa
۱۴۰۱/۰۳/۲۴

روح از جسم جدا میشه، و تمام زندگی رو-مثل خطی که با مداد روی کاغذ کشیده شده-زیر نظر قرار میده. بهتره بگم "نگاه کردن زندگی" نه اینکه "زندگی کردن دوباره‌ی زندگی"! چون شما، چیزهایی رو می‌خونید که هرگز یک انسان

- بیشتر
Bareli
۱۴۰۳/۰۷/۰۲

خیلی خوب بود کتاب از زبون یه دختریه که هیچ قید و بندی نداره آزاد و رها در لحظه زندگی می‌کنه و هر کاری را که ازش لذت می بره را تجربه میکنه شاید هیچ کدوم از کارهاش را نخوایم تجربه کنیم اما از

- بیشتر
maryam
۱۴۰۲/۰۳/۱۵

خوب بود داستانش جالب بود اما من باهاش راحت نبودم یه جورایی عصبانیم می‌کرد کسی که انقدر بی تفاوت هست رو نمیتونم درک کنم

شهلا شجاعی
۱۴۰۰/۱۲/۱۸

رمان خوبی بود و شخصیت داستان آدم رو جذب میکنه...

تجربهٔ تحقیر شدن به همان اندازه فراموش ناشدنی است که تجربهٔ عشق...
Harmony
اگر بیش از حد به هم نزدیک شویم، می‌سوزیم و اگر بیش از حد از یکدیگر دور شویم، یخ می‌بندیم.
vafa
«مادربزرگ، پراهمیت‌ترین چیزی که در زندگی وجود دارد چیست؟» پاسخی که به من داد را هیچ‌گاه از یاد نبرده‌ام: «دخترم، تنها یک چیز پراهمیت است، آن هم شادی و نشاط توست، هیچ‌گاه اجازه نده شادی و نشاطت را از تو بگیرند...»
shokoufeh
«دختر، هنوز برای ازدواج خیلی زود است. شاید من و پدرت با این ازدواج موافق باشیم، اما باید مراقب باشی، چون زندان هر چقدر هم راحت و زیبا باشد، باز هم زندان است. به خاطر چیزهای بی‌ارزش وارد آن می‌شویم، اما برای خارج شدن از آن باید چیزهای باارزشی را از دست بدهیم.
shokoufeh
به این نکته پی برده‌ام که ما انسان‌ها یا بلافاصله از افرادی خوشمان می‌آید و یا هرگز از آن‌ها خوشمان نمی‌آید
❤ محمد حسین ❤
ازدواج برای یک زن، خود به منزلهٔ ناپدید شدن است...
❤ محمد حسین ❤
هنگامی که پدر از دستم عصبانی می‌شود، من فقط دختر مادرم هستم و تنها مسئول این شیطنت‌ها و تمام بدی‌های روی زمین مادرم است و مادر در مقابل این همه توهین و سرزنش، فقط می‌خندد.
❤ محمد حسین ❤
به عقیدهٔ من بخشیدن و هدیه کردن، زیباترین راه از دست دادن است.
❤ محمد حسین ❤
کاملا آگاهم که در سال‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۴۵ در لهستان چه حوادثی رخ داده است، آن‌ها را در قصه‌های مادربزرگ شنیده‌ام. من به خوبی می‌دانم که بر سر یهودیان و کولی‌ها چه آوردند و کاملا می‌دانم که این کار تنها از انسان‌ها ساخته است؛ کاری که هیچ گرگ یا حیوان دیگری قادر به انجام آن‌ها نیست.
❤ محمد حسین ❤
مادر تنها به عشق معتقد بود و هنگامی که انسان فقط به عشق اعتقاد داشته باشد، عادت به سحرخیزی ندارد و ترجیح می‌دهد زمان بیش‌تری را در بستر خود بماند، چون عشق را در همان جا درمی‌یابد.
❤ محمد حسین ❤
این فکر بسیار تأثیرگذار و اندوهگین است؛ این تصور که تمام وابستگی‌های دو نفر به یکدیگر، غیرواقعی و تلخ است. گاه به نظر می‌آید که همهٔ احساسات ما، حتی ژرف‌ترین آن‌ها، بسیار مضحک است. ژرفای احساسات ما، اغلب به عشق مربوط نمی‌شود، بلکه به خودخواهی ما مرتبط می‌شود. ما فقط به خودمان علاقه‌مندیم و تنها به حال خود گریه می‌کنیم.
naime❄
هرگاه چیزی را به من می‌دهند، آن را می‌گیرم و هرگاه چیزی را از من می‌گیرند، دیگر تمایلی به آن ندارم. در حقیقت، به سادگی می‌توانم هر چیزی را ترک کنم.
❤ محمد حسین ❤
دوست دارم به گونه‌ای زندگی کنم که نتوانند آن را خلاصه کنند. دوست دارم زندگی‌ام همانند یک ترانه باشد، نه مثل یک ورق کاغذ یا سنگ روی یک قبر.
❤ محمد حسین ❤
اصلی‌ترین هنر این است که همیشه فاصله‌ها را حفظ کنیم. اگر بیش از حد به هم نزدیک شویم، می‌سوزیم و اگر بیش از حد از یکدیگر دور شویم، یخ می‌بندیم
زهرا پاشایی
اگر یک روز نتوانیم گریه کنیم، قطعآ دیوانه خواهیم شد.
نعنا
دوست دارم به گونه‌ای زندگی کنم که نتوانند آن را خلاصه کنند.
parisa
خوشبختی یک نُت موسیقی جدا نیست، بلکه دو نُت است که هر کدام به سوی دیگری جذب شده با یکدیگر سازگار می‌گردند و بدبختی آن زمان است که صدای گوش‌خراشی شنیده می‌شود، زیرا نت‌ها با یکدیگر هماهنگ نیستند. بیش‌ترین عامل مؤثر برای جدایی انسان‌ها همین است: تفاوت میان نت‌ها و ضرب‌آهنگ و چیزی غیر از این نمی‌تواند باشد.
نعنا
عشق نیز همانند سیرک، از دایره‌ای تشکیل می‌شود که از خاک نرم پوشیده شده و در زیر پاهای برهنه لطافت خاصی دارد. در این دایره، همه چیز در نهایت سادگی است: هر چه بیش‌تر مورد دوست داشتن واقع شوی، بیش‌تر عشق می‌ورزی... اما نکتهٔ مهم، نقطهٔ شروع این ماجراست، یعنی این که اولین بار کسی دوست‌تان داشته باشد. برای این جریان، لازم است به این نکته نیاندیشید، جستجویش نکنید و طالبش نشوید.
❤ محمد حسین ❤
در زندگی چند نوع بیماری را می‌توان یافت، به طور مثال بیماری مادرم این است که هیچ‌گاه چیزی را جدی نمی‌گیرد. این بیماری خطری ندارد و هیچ‌کدام از موارد حیاتی زندگی را تهدید نمی‌کند، اما پدرم بیماری درمان ناپذیری دارد به نام «بیماری کمال‌گرایی»! همه چیز باید بهترین باشد و آن بهترین هیچ وقت وجود ندارد... هیچ‌وقت.
نعنا
عذاب کشیدن را دوست ندارم؛ همان‌طور که هیچ‌کس دوست ندارد، اما باید پذیرفت که آموزگار بسیار لایقی است!
❤ محمد حسین ❤

حجم

۹۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۳ صفحه

حجم

۹۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۳ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان