دانلود و خرید کتاب دیوانه‌ بازی کریستین بوبن ترجمه پرویز شهدی
تصویر جلد کتاب دیوانه‌ بازی

کتاب دیوانه‌ بازی

معرفی کتاب دیوانه‌ بازی

کتاب دیوانه‌ بازی نوشته کریستین بوبن است که با ترجمه پرویز شهدی منتشر شده است.  دیوانه‌بازی داستان دختربچه‌ای از کودکی تا بزرگسالی است که به دنبال کشف دنیای اطرافش پیوسته در حال گریز است.

درباره کتاب دیوانه‌ بازی

داستان از دوسالگی دخترک که همراه خانواده‌اش در سیرک زندگی می‌کند آغاز می‌شود. رفتار دختر از همان کودکی متفاوت است، او با یک گرگ رفیق است و پدرو مادرش تلاش می‌کنند تا او را از گرگ جدا کنند. ما در طول زندگی دختر همراهش هستیم. او بزرگ می‌شود، در هفده سالگی عاشق می‌شود، سه سال عاشق می‌ماند و در ۲۷ سالگی به دنیای سینما پا می‌گذارد. در نهایت با خریدن یک ماشین شروع به سفر و کشف حقایق دنیا می‌کند. در این اثرِ بوبن همچون آثار دیگرش دو عنصر زن و طبیعت برجسته‌‌اند. قهرمان این داستان هم دختری است که از حس آزادی و عشق و رهایی پر است و نمی‌خواهد که هیچ‌چیز و هیچ‌کس این خوشحالی را از او بگیرد. او نمی‌خواهد در قیدوبند چیزی باشد؛ پس پیوسته در حال حرکت است و دنیاهایی متفاوت و پرهیجان را تجربه می‌کند.

اگر به دنبال داستانی با قلم و زبانی زیبا و فضایی جذاب و پرکشش هستید تا برای شما از عشق، زیبایی‌ها و گوشه‌های دنج و کمتر درک شده‌ی زندگی بگوید، اگر نیاز دارید تا کسی برای شما از احساساتی بگوید که شاید بارها تجربه کردیده‌اید اما تابه‌حال توان توصیف آن را نداشته‌اید، نه تنها «دیوانه‌بازی» بوبن بلکه تمام آثار او را بخوانید.

خواندن کتاب دیوانه بازی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان پیشنهاد می‌کنیم. 

درباره کریستین بوبن

کریستین بوبن ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ در فرانسه متولد شد. آثار او عموما درباره‌ی عشق و تنهایی هستند. بوبن بیش از شصت اثر دارد که همگی آن‌ها به شناخت بهتر افکار او کمک می‌کنند. اگر آن‌ها بخوانیم و مانند قطعات پازل در کنار یکدیگر قرار بدهیم، به منظری کلی از آثار او دست پیدا می‌کنیم. زبان و سبک نوشتاری او بسیار لطیف و شاعرانه است. کریستین بوبن در ایران با کتاب غیرمنتظره شناخته و مشهور شد. برخی از آثار بوبن عبارتند از: فرسودگی، ژه، دی‍وان‍ه‌ب‍ازی‌، دی‍وان‍ه‌وار،(همان اثر با ترجمه‌ای متفاوت) ابله محلّه، زن آینده و دلباختگی.

به اعتقاد بسیاری، کریستین بوبن یک پدیده در ادبیات فرانسوی است. بوبن فلسفه خوانده است و درون‌مایه آثارش فلسفی-عرفانی است. او جایزه معتبر Dera maggots که از مهم‌ترین جوایز فرهنگی-ادبی فرانسه است را نیز در کارنامه دارد. آلیس اندرسون، مترجم انگلیسی آثار بوبن می‌گوید کارهای او نه داستان‌اند و نه واقعیت، نه نثرند و نه شعر، بلکه تلفیقی از این دو هستند.

بخشی از کتاب دیوانه بازی

وقتی روشنایی، روشنایی حقیقی، همان که نقاشان نومیدانه تلاش می‌کنند روی تابلوهای‌شان نشان دهند، هر روز صبح از درزهای کرکره به درون می‌تابد، دیوار بالا سر تخت‌خوابم را راه‌راه می‌کند. به من می‌گوید باز کن، زود باش باز کن، چیز نامنتظری در انتظارت است. چین نامنتظر روز است، متفاوت با همه‌ی روزهای دیگر. در مورد جزئیات و نکات، چشم تیزی دارم، می‌توانم شگفتی‌های کوچک را ببینم، حتا می‌توانم بگویم جز این‌ها چیز دیگری را نمی‌توانم ببینم. به‌طور مثال این گل ها را: امروز چیزی ننوشته‌ام، رفته‌ام در جنگل گردش کرده‌ام و این گل‌های سرخ را آن‌جا یافته‌ام. آن‌ها را چیده‌ام، چون رنگ‌شان مرا به یاد نوار سرخی انداخته است که بندباز هنگام اجرای برنامه به مومهایش می‌بست. اتاقی را که در آن گل‌های تازه وجود نداشته باشد، برای مدت زیادی نمی‌توانم تحمل کنم. گیاهان چیز دیگری هستند. یک گیاه در اتاق حضوری زیادی مطمئن را می‌پراکند، مثل حضور یک زن و شوهر، برای ذوق و سلیقه‌ی من کمی سنگین است.

واقعه‌ی این گل‌ها، برای تمام روز کافی است. شاید جمله‌ای مثل این به‌نظرتان غم‌انگیز بیاید، خوب، اگر این‌طور باشد از شما گله‌مندم. چون این گل‌ها حرف می‌زنند، آواز می‌خوانند. به همان اندازه‌ی باخ اتاقم را از شادمانی لبریزی می‌کنند. تازه زیاد هم ناراحت نیستند: خیکی در این لحظه دارد نفس‌نفس می‌زند. باید باتری‌های پخش صوتم را عوض کنم. عجله‌ای نیست. من همیشه نسبت به چیزهایی که از کار می‌افتند سهل‌انگار بوده‌ام. امکان دارد هفته‌ها طول بکشد تا طبقه‌ای را که افتاده سر جایش نصب کنم، لامپی را که سوخته عوض کنم، یا نامه‌ای برای قطع رابطه بنویسم. خیکی منتظر می‌ماند. کمبود گفت‌وشنودش را چندان احساس نمی‌کنم، گل‌ها جای آن را پُر کرده‌اند: مثل دختران کولی جوانی هستند با پیراهن‌های قرمز که با پاهای برهنه توی آب وراجی می‌کنند.

با مرکّب چیزی نمی‌نویسم. با سبک‌بالی‌ام می‌نویسم. نمی‌دانم منظورم را خوب می‌فهمانم: مرکّب را می‌خرم، برای خریدن سبک‌بالی‌آم، مغازه‌ای وجود ندارد. یا به سراغم می‌آید یا نمی‌آید، بستگی دارد. وقتی هم که نمی‌آید باز این‌جا حضور دارد. می‌فهمید؟ سبک‌بالی همه‌جا هست، در طراوت گستاخانه‌ی باران تابستانی، روی بال‌های کتابی که پایین بستری رها شده، در همهه‌ی ناقوس‌های صومعه‌ای به هنگام نماز، همهمه‌ای کودکانه و پرطنین، در اسم کوچکی که هزاران هزار بار زیر لب زمزمه شده، مثل جویدن برگ علفی، در افسونِ نوری سرپیج جاده‌ی مارپیچی در ژورا۴۲، در تهی‌دستی سونات‌های پرپر زن شوبرت، در مراسم بستن کرکره‌ها به روی شب، در لکه‌ی ظریف آبی، آبی پریده، آبی تیره روی پلک‌های یک نوزاد، در شیرینی باز کردن نامه‌ای از مدت‌ها پیش در انتظارش بودن و لحظه‌ای خواندنش را به تعویق انداختن، در صدای ترکیدن بلوط‌ها روی زمین، و در سُر خوردن ناشیانه‌ی سگی روی برکه‌ای یخ‌بسته، توصیف سبک‌بالی را به همین‌جا خاتمه می‌دهم، می‌بینید، همه‌جا هست. و اگر درعین‌حال کمیاب است، به شکلی باورنکردنی کمیاب، به علت نداشتن هنر دریافتن آن است، خیلی ساده، پی بردن به آن‌چه همه‌جا در اختیارمان گذاشته شده است.

معرفی نویسنده
عکس کریستین بوبن
کریستین بوبن

کریستین بوبن نویسنده فرانسوی در ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ در شهر لوکروزو، در فرانسه به دنیا آمد. شهری که آن را عاشقانه دوست دارد و از آن خارج نشده است. در رشته‌ فلسفه تحصیل کرد و پس از به پایان رساندن تحصیلاتش، مشغول به کار در یک روزنامه‌ محلی شد. او علاوه بر روزنامه‌نگاری شغل‌های دیگری را هم تجربه کرده است. از کار کردن در کتابخانه و موزه گرفته تا گذراندن دوره‌های مددکاری روانی. اما از آنجایی که مطالعه و نوشتن علاقه اصلی او بود، دوباره به ادبیات روی آورد.

MoonRiver
۱۳۹۸/۰۹/۱۷

من عاشق دنیاهای خیالی کریستین بوبن ام، مثل بقیه کتابا عالی

Kiyarash Tavakoli
۱۴۰۰/۱۲/۰۸

پر از غلط‌های املایی

سمانه
۱۳۹۹/۰۹/۱۳

بیشتر شبیه بازی با حروف بود تا کتاب داستان از بس غلط املایی و ایراد نوشتاری داشت. برای من جالب نبود

𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
۱۴۰۲/۰۶/۰۹

کلمات بوبن را دوست داشتم، فراغ بالی قهرمان داستان، که بی شک از نویسنده نشات می‌گرفت، نظیر نداشت.

فرناز
۱۴۰۳/۰۶/۲۰

خودِ کتاب فوق‌العاده‌س. خیال‌انگیز، ظریف، انگار میونِ موج‌های آرومِ دریا شناوری. اما نسخه‌ی طاقچه؟ از یه جایی به بعد پر است از غلط املایی. از یه دونه غلط توی هر چند صفحه شروع شد، و الان توی هر صفحه دست

- بیشتر
کاربر 2136642
۱۴۰۲/۰۸/۳۰

نظر من ارتباطی به کتاب یا ترجمه نداره، با ناشر عزیز کار دارم. چطور کتابی که قیمتش ۹۶۰۰ بوده و همچنین تو طاقچه بی‌نهایت بوده ناگهان از بی‌نهایت خارج شده و قیمتش شده ۵۲ هزار تومن؟ واقعا متاسفم براتون.

زهرا۵۸
۱۴۰۱/۰۷/۱۰

ابتدای کتاب جذاب تر بود

Mochaaa
۱۴۰۰/۰۴/۰۲

قصه عجیب و جالبی بود. متن روان هست اما ایراد های نگارشی هم وجود داره. توی نسخه الکترونیک به خاطر نبودن علائم نگارشی و جدا نبودن دیالوگ ها از متن اصلی آدم کلافه و گیج میشه. روایتش یکم بی قائده هست

- بیشتر
پریا
۱۴۰۱/۰۹/۲۳

ارزش خوندن نداشت

Ariandokht Gerami
۱۳۹۸/۰۱/۰۴

وقت تلف کردن محض

آدم یا بی‌درنگ از کسی خوشش می‌آید یا هرگز خوشش نمی‌آید.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
اسم‌ها هستند که ترس ایجاد می‌کنند. اشیاء بدون اسم هیچ‌چیز،‌ حتا شیء هم نیستند.
Elahe
همه می‌روند، از آغاز این‌طور بوده
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
می‌دانی افسردگی یعنی چه؟ تابه‌حال کسوف دیده‌ای؟ خوب این هم مثل آن است: ماه جلو قلب می‌آید و قلب دیگر نوری از خودش نمی‌پراکند. روز روشن تبدیل به شب تاریک می‌شود. افسردگی هم ملایم است و هم ظلمانی.
کتابخوار
اگر آدم گرفتار رنج عشق است دلیل نمی‌شود اجازه‌ی هر کاری را به خودش بدهد.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
از این‌جا صدای‌شان را می‌شنوم. غیرمسؤل، خام، بوالهوسع، دختربچه‌ی لعنتی، کمله‌ی حقیقی را پیدا نخواهند کرد. تنها کلمه‌ای که در فرهنگ‌لغات‌شان نیست، چون در زندگی‌شان وجود ندارد: آزاد.
amir
بالاخره یک نفر پیدا خواهد شد که دوستم بدارد. اگر هم کسی نباشد، هوا هست، ماسه و آب و روشنایی هم هست. هرگز وانهاده نخواهم ماند.
Majnoon
برای این‌که چیزی به پایان برسد، باید چیز دیگری آغاز شود و آغازها را نمی‌توان دید.
کتابخوار
می‌دانی افسردگی یعنی چه؟ تابه‌حال کسوف دیده‌ای؟ خوب این هم مثل آن است: ماه جلو قلب می‌آید و قلب دیگر نوری از خودش نمی‌پراکند. روز روشن تبدیل به شب تاریک می‌شود. افسردگی هم ملایم است و هم ظلمانی.
Fatemeh Ghorbani
مرده‌ها را آدم می‌داند کجا می‌روند، ولی زنده‌ها؟
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔

حجم

۱۱۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۱۱۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۵۲,۰۰۰
۲۶,۰۰۰
۵۰%
تومان