دانلود و خرید کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی ترجمه حبیب گوهری‌راد
تصویر جلد کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

معرفی کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

اوریانا فالاچی نویسنده‌ای توانا، به خاطر قدرت بیان بالا، درک خاص سیاسی و جسارتِ فوق العاده بود که هنوز بیست ساله نشده بود که نوشتن در روزنامه‌ها را آغاز و به قول خودش «قدرت واژه‌ها» را کشف کرد. او به سرعت از نویسندهٔ یک روزنامهٔ محلی، به خبرنگاری بین‌المللی که برای معتبرترین نشریات اروپا قلم می‌زد تبدیل شد. هر جای دنیا که در آن زمان کانون خبری و رسانه‌ای جنگ قدرت بین زورمداران می‌بود، اوریانا را به خود جذب می‌کرد. در ایران نام اوریانا فالاچی در اواخر دههٔ چهل شمسی (دههٔ شصت میلادی) با ترجمهٔ آثارش علیه جنگ ویتنام و حکومت‌های دیکتاتوری باقی مانده در اروپا (یونان، اسپانیا و پرتغال) مطرح شد. اوریانا فالاچی در سال ۱۳۵۱ برای مصاحبه با شاه ایران محمدرضا پهلوی و در سال ۱۳۵۸ برای مصاحبه با امام خمینی «ره» و مهندس بازرگان به ایران سفر کرد. فالاچی تا آخر عمرش از مصاحبه‌اش با امام خمینی «ره» به عنوان«نقطهٔ طلایی تمام عمر کار حرفه‌ای‌اش»نام می‌برد.

«نامه به کودکی که هرگز زاده نشد»؛ فریادی است از خشم نسبت به آن چه بر سر بشر آمده، در عین حال از عشق مادر شدن می‌گوید؛ کتاب کوچکی که از نخستین سطر تا انتها سرشار از احساس شادی، ترس، مهربانی، یاس، خشم، امید، افسردگی و اضطراب است که به طور کلی تمام دیدگاه‌های موجود دربارهٔ زنان را توجیه می‌کند.

بریده کوچکی از کتاب:

پیش پزشک رفتم تا بدانم برای مراقبت بیش‌تر از تو باید چه کارهایی انجام دهم، اما پزشک به من گفت که صبر کنم شاید که باردار نباشم و از من خواست تا دو هفتهٔ دیگر مجدداً به او مراجعه کنم تا مطمئن شود که تو زاییدهٔ تخیلات من نیستی. اما من فقط به این خاطر مجدداً به او مراجعه خواهم کرد که به او بگویم که همهٔ علم پزشکی‌اش در مقابل حس قوی مادرانهٔ من هیچ است. یک مرد چگونه می‌تواند احساس یک مادر را درک کند؟! مردها هیچ وقت این حس را تجربه نخواهند کرد و حال باید دید که این برای مردان یک نقص است یا برتری؟!...شاید تا دیروز این‌گونه فکر می‌کردم که یک برتری است، اما امروز مطمئنم که یک نقص بزرگ است...

معرفی نویسنده
عکس اوریانا  فالاچی
اوریانا فالاچی
ایتالیایی | تولد ۱۹۲۹ - درگذشت ۲۰۰۶

 اوریانا فالاچی، نویسنده، روزنامه‌نگار و مصاحبه‌گر سیاسی برجسته‌ اهل ایتالیا بود که به دلیل فعالیت‌های گسترده‌ای که در زمینه‌های مختلف انجام داد، مشهور و شناخته می‌شود. دامنه فعالیت‌های او بسیار گسترده بود و از فعالیت به عنوان یک چریک ضد فاشیست در دوران جنگ جهانی دوم تا مصاحبه با رهبران سیاسی جهان و همچنین نوشتن کتاب‌های مختلف و قلم زدن در نشریات مشهور و معتبر و تبدیل شدن به یک خبرنگار بین‌المللی را در بر می‌گیرد.

-Dny.͜.
۱۳۹۸/۰۴/۰۵

از نظر خیلی ها کتابِ تلخ و تاریکی هست، در تلخ بودنش باید بگم حقیقت های تلخ زیادی بیان شده و در مورد تاریکیش، موافق نیستم. چون تلاش نویسنده برای روشنایی خیلی زیاده، روشن کردن مردم از دردهایی که خانم

- بیشتر
zahra
۱۳۹۹/۰۱/۰۸

کتاب فوق‌العاده‌ایه ولی این ترجمه رو توصیه نمیکنم چون اولا در این ترجمه نسبت به ترجمه انتشارات سفیرقلم که قبلا خوندم تقریبا یک‌سوم کتاب سانسور شده متاسفانه،بعد اینکه فکر میکنم مترجم اصل امانت‌داری برای رسوندن مفهوم نویسنده رو اصلا رعایت

- بیشتر
بهنام
۱۳۹۷/۰۳/۰۳

به نظرم کتاب جالبی میتونه باشه برای مردها ، از این جهت که روحیات و خلقیات یک زن و انتظاراتی که از یک مرد داره رو خوب به تصویر کشیده هرچند کامل نیست ولی در قالب یک رمان خیلی مفیده

- بیشتر
Abolfazl
۱۳۹۷/۰۳/۲۷

**مادر بودن یک وظیفه نیست بلکه یک انتخاب است** ممنونم از نویسنده بابت ترجمه گویا و اینکه سانسور نکردش

مستورع
۱۳۹۹/۰۱/۰۲

تنها کسانی که در گذشته شان زیاد گریه کرده اند می توانند قدر لحظات شاد اکنون شان را به خوبی بدانند و اینگونه بخندند!:)

🍃بانو🌼
۱۳۹۸/۰۵/۱۸

کتاب عجیبی بود..خوشم اومد دید منفی نسبت به رخداد های زندگی داشت ولی کاملا با شخصیت اصلی داستان و فضا هماهنگ بود...چون اگر غیر این بود یکم غیر ملموس میشد و متناقض زندگی میکنیم به امید فردای بهتر.. زندگی جریان دارد..

simin
۱۳۹۸/۰۹/۰۶

کتابی پر از حس و حال مادرانه شما با خوندن این کتاب به همراه نویسنده بارداری رو تجربه میکنید

parisa
۱۳۹۹/۰۶/۰۴

این کتاب پر از جملات زیبا و عمیق هستش ، حس و حال قهرمان داستان رو خیلی عجیب و عالی بیان کرده، طوری که با استرس و نگرانی قهرمان داستان انگار حال آدم تغییر می‌کنه، با بعضی جاهاش خیلی گریه

- بیشتر
Hossein Gh
۱۳۹۹/۰۸/۱۳

داستان کتاب در مورد زن بارداری هست که بین نگه داشتن و از بین بردن جنینش تردید داره اولین کتابی هست که از اوریانا فالاچی خوندم این کتاب رو شدیدا توصیه میکنم به دلیل متن و ترجمه ی عالی و روان داستان نابی که

- بیشتر
Hanieh Mohamadi
۱۳۹۹/۱۰/۱۶

خیلی جالب بود کاش همه ما قبل از ورود به این دنیا حق انتخاب داشتیم

امان از آن روزی که در کنار ظالمین زورگو زندگی کنی که حتی از فکر کردن به آزادی هم محرومت می‌کنند... آن زمان است که زندگی به جهنمی بیش، شبیه نیست.
simin
زمستان فصل ثروتمندان است. اگر پول داشته باشی، سرما برایت یک بازی و تفنن است که بتوانی پالتو پوست گرم و گران‌قیمتی بخری و خودت را برای بازی اسکی آماده کنی... و برعکس اگر پولی نداشته باشی، آن سرما فقط زجر است و عذاب و دیدن منظرهٔ زیبای برف برایت تنفر برانگیز می‌شود.
𝐸𝓁𝒾
از درد نمی‌ترسم... درد با ما زاده شده و با ما بزرگ می‌شود و آن‌قدر در وجود ما عجین می‌گردد که آن را مانند دستها و پاهایمان جزئی از وجودمان می‌دانیم.
Ali Salehi
به راستی که "زندگی" واژهٔ عجیبی است. زخم‌های روی بدن خیلی زود التیام می‌یابند و کم‌کم که اثر زخم‌ها از بین خواهند رفت، فراموش می‌کنیم که روزی از همین زخم‌ها خون می‌چکید.
hamid
کودک من شجاع باش و به این دنیا قدم بگذار. تو بدان حتی تخم یک گیاه که به آرامی سر از خاک بیرون می‌آورد هم شجاع است. با این که می‌داند وزیدن یک باد تند یا لگد یک بچهٔ بازیگوش او را به فنا خواهد برد، با این‌حال با شجاعت تمام برای ادامهٔ زندگی می‌جنگد و رشد می‌کند و گردافشانی می‌کند و جنگل را به وجود می‌آورد.
زینب آذرگشب
هزاران سال است که انسان‌ها به امید "فردای بهتر" زادوولد می‌کنند و دل خوش می‌کنند به این که فرزندانشان "فردای بهتری" نسبت به خودشان داشته باشند و این "فردای بهتر" در داشتن خانه‌ای گرم و نرم خلاصه می‌شود. البته که اگر از سرما بلرزی، داشتن یک خانهٔ گرم خیلی دوست‌داشتنی و مفید است؛ اما به طور قطع عامل خوشبختی تو نیست و از حقوق تو دفاع نخواهد کرد و تو همچنان باید دروغ‌ها و تزویرها و سنگدلی‌ها را تحمل کنی.
بهار قربانی
بابت میلیون‌ها اسپرمی که زنده‌اند و تبدیل به یک جنین نمی‌شوند هم باید ناراحت شوم!... هرچه باشد آن‌ها هم موجودات زنده‌اند و اگر از زیر میکروسکوپ به آن‌ها نگاه کنیم خواهیم دید که شبیه قورباغه‌هایی در حال ورجه‌وورجه هستند. پس برای مرگ هرکدام از آن‌ها هم باید گریست؟!
Abolfazl
رمانتیک بودن چیز زیبایی است، اما حقیقت چیز دیگری است.
🌸فطرس🌸
. مادر شدن یه شغل یا حتی یک وظیفه نیست، بلکه حقی است شبیه هزاران حق دیگر که باید آن را فریاد بزنی و به گوش همه برسانی
goddess
چون خودت را دوست نداری، به دنبال کمبودهایت در دیگری هستی و یا شاید هم به دنبال راهی برای نجات از تنهایی و بی کسی. از نظر خیلی‌ها این‌ها همان عشق هستند، اما از نظر من عشق از آن‌چه آن‌ها می‌گویند کم‌تر است. مانند سیری بعد از گرسنگی که درد معده به دنبال دارد و یا شاید هم به معنای حالت تهوع باشد. چگونه است که هیچ حسی نمی‌تواند این کلمه را برای من معنی کند؟!.... بی‌صبرانه به دنبال کشف معنایش هستم. شاید عشق همان توصیفی است که مادرم می‌کند: همان حسی که یک مادر بعد از بغل کردن فرزند کوچک و بی‌دفاعش به آن دچار می‌شود.
زینب آذرگشب

حجم

۸۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۸۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان