دانلود و خرید کتاب سونات کرویتسر لئو تولستوی ترجمه بنفشه جعفر
تصویر جلد کتاب سونات کرویتسر

کتاب سونات کرویتسر

معرفی کتاب سونات کرویتسر

«سونات کرویستر» اثر نویسنده شهیر روس، لئوتوستوی(۱۹۱۰- ۱۸۲۸) است. سونات کرویتسر داستان اعترافات یک مرد خود آزارِ تحت حسادت‌های جنسی و برانگیزنده‌ی شور و احساسات آدمی است. نام این داستان برگرفته از معروفترین سونات ویولن و پیانوی بتهوون است که او آن را به ویولنیست فرانسوی معروفِ هم عصر خود، رودلف کرویتسر اهدا نمود. این سونات در سال ۱۸۰۳ و درست مدت کمی بعد از نوشتن وصیت نامه‌ی هایلیگن‌شتات توسط بتهوون ساخته شد تولستوی دو سال از دوران شصت سالگی‌اش را صرف نوشتن این داستان که مضمون اصلی آن عشق و زناشویی است، کرد. او در این داستان در کنار ترسیم تصورات ذهنی‌اش و خلق یک اثر داستانی، در لفافه به شرح شرایط زندگی اجتماعی و سیاسی اواخر قرن نوزدهم روسیه و موشکافی در روانشناسی فردی و زندگی زناشویی افراد می‌پردازد. او از زبان یک مسافر به کاوش در بسیاری از مسائل لاینفک زندگی زناشویی که در زمان خودش عمدا یا سهوا اغلب نادیده گرفته می‌شده می‌پردازد و داستان را حول تفکرات و اندیشه‌های مردی می‌گرداند که قریب به یقین از آن به عنوان ابزاری برای بیان حقایق نهفته در ذهن خود و آرام ساختن طغیان افکارش در آن دوره، بهره برده است. داستان این‌گونه آغاز می‌شود: اوایل بهار و درست دومین روز از سفر بی‌وقفه‌یمان بود. تقریبا اکثر مسافران فقط قصد طی مسافت کوتاهی را داشتند، بنابراین مردم مرتبا در راهروی قطار و واگن‌ها در رفت و آمد بودند. تنها سه نفر مانند من از ابتدای مسیر سوار شده بودند و در تمام طول سفر همچنان سر جایشان نشسته بودند. یکی از آنها خانم میانسال و نه چندان زیبایی، با چهره‌ای فرسوده و درحال سیگار کشیدن بود که یک کت و کلاه تقریبا مردانه به تن داشت و مردی پر حرف و حدودا چهل ساله با چمدانی نو او را همراهی می‌کرد. نفر سوم هم مرد ریزه اندامی بود که تمام حرکاتش آنی و عصبی بود، گرچه پیر نبود اما موهای مجعدش قبل از موعد به خاکستری گرویده بود و در چشمانش برق خاصی بود که با تغییر سمت و سوی نگاهش از جایی به جای دیگر سوسو می‌زد...
معرفی نویسنده
عکس لئو تولستوی
لئو تولستوی
روس | تولد ۱۸۲۸ - درگذشت ۱۹۱۰

لئو تولستوی نویسنده و فعال اجتماعی-سیاسی روسی است که از طلایه‌داران ادبیات جهان نیز به شمار می‌رود. بسیاری از مورخان ادبی معتقدند تولستوی را می‌توان در کنار «هومر»، «دانته»، «شکسپیر» و «گوته»، ستون‌های ادبیات غرب دانست و به جرأت می‌توان گفت که آثار هیچ نویسنده‌ای در جهان به اندازه‌ی او، در فهرست «کتاب‌هایی که باید پیش از مرگ خواند» قرار نگرفته است.

Mohammad
۱۴۰۱/۰۴/۲۰

(۴-۲۴-[۶۵]) تولستوی در این رمان به نقدِ روابط زن و مرد، بهره کشی جنسی و استفاده ی ابزاری از زنان، ازدواج سالم، تفاوتِ عشق و شهوت و دلایلی که باعث شکل گیری این روابط میشه، پرداخته. من فکر میکنم اندیشه ی

- بیشتر
توحيد
۱۳۹۹/۰۹/۲۳

روایت یک جنون [روی دور تند] از زبان مجنون اما به عنوان ناظر اعمال خودش!... اینکه به رغم روی دور تند بودن داستان، جزئیات محو نمی شن خیلی جالبه. البته خودم بیان زیاد جزئیاتو نمی پسندم. جملات سنگینی توی داستان هست

- بیشتر
احسان
۱۴۰۰/۱۰/۲۶

روایتی از یک‌ جنون انباشته از حسادت و تنگ نظری.نویسنده، کلامِ شخصیت محوری داستان را از تناقض و توجیه های بسیاری پر کرده ولی در نهایت بن مایه تنگ نظرانه و خودخواهانه شخصیت رو از خلال همین حرفها درآورده. نظرات

- بیشتر
Dexter
۱۳۹۸/۰۱/۰۵

این کتاب فوق العادست

کاوه
۱۳۹۶/۰۶/۲۹

یک کتاب بسیار جالب با محوریت زندگی زناشویی تولستوی.

hadiizadi
۱۴۰۱/۰۱/۲۶

داستان پردازی، بعضی جاها خیلی ضعیف بود و متن شبیه یک جستار یا مقاله میشد نسبت به کتاب سعادت زناشویی تولستوی از جهاتی عمیق تر بود ولی در کل فکر کنم سعادت زناشویی جالب تر باشه

منیره
۱۳۹۸/۱۰/۰۷

طبق معمول تولستوی فلسفه و رو چاشنی داستان کرده. خیلی جالبه که افکارش مثل خیلی از نویسنده های رمان نویس سطحی نیست، بلکه با سیر داستان در یک موضوع اجتماعی کند و کاو میکنه. البته برخی از افکارش رو قبول

- بیشتر
گفتم غم تو دارم
۱۴۰۳/۰۳/۳۱

سلام به دوستان کتاب خوان .در طول خواندن کتاب حس کردم زندگی خودم را می خوانم نه تنها من بلکه اکثر زوج های که می شناختم. چه اشتباهی می کنیم که حس می کنیم همراه من آدم خوبی نیست و به

- بیشتر
razavi
۱۴۰۰/۰۴/۳۰

داستان جالبی داشت مثل همه داستنها تکراری نیست بلکه با محتوا وپراهمیت وطرز پرداختن بهش جالب بود برام واولین باری بود که کتابی با محتوای روابط غیر مشروع صحبت میکنه اما یه جاهای خیلی توضیح می‌داد که بنظرم کسل کننده‌اس

- بیشتر
farima khosravi
۱۴۰۰/۰۳/۲۱

حوصله سر بر بود

زندگی در شهر برای مردم غمگین ساده‌تر است. در شهر می‌توان صدها سال بدون دانستن این مطلب که مدت‌ها پیش مرده‌ایم زندگی کنیم.
Mohammad
زندگی در شهر برای مردم غمگین ساده‌تر است. در شهر می‌توان صدها سال بدون دانستن این مطلب که مدت‌ها پیش مرده‌ایم زندگی کنیم. خوب در زندگی شهری هیچ گاه فرصتی برای تنها شدن با وجدانمان نداریم و همیشه سرمان شلوغ است. کار، زندگی اجتماعی، حفظ سلامتی، پیش گرفتن هنر، توجه و رسیدگی به سلامت فرزندان و بالاخره تربیت و آموزش آنان از ملزومات زندگی شهری هستند که شما را احاطه می‌کند.
میـمْ.سَتّـ'ارے
آن موضوعی که مردم از آن غافل هستند این است که ازدواجِ بدون عشق اصلا ازدواج نیست. عشق تنها عنصری است که به ازدواج تقدس می‌بخشد و تنها ازدواجی یک پیوند حقیقی محسوب می‌شود که با عشق تقدس یابد.
Mary
وقتی ما مردان درباره‌ی آزادی و حقوق زنان صحبت می‌کنیم درست مثل آن است که آدمخواران به هنگام فربه ساختن اسیرانشان و آماده کردنشان برای خوردن به آنها اطمینان دهند که نگران آزادی و حقوقشان هستند.
میـمْ.سَتّـ'ارے
او می‌داند که حرف‌های ما مردان در مورد احساسات پاک و رفیع تماما دروغ است و آنچه که به‌راستی به دنبال آن هستیم اندام و زیبایی آنان است، به همین جهت حتی بدترین رفتارهای بی‌رحمانه و زشت آنان را به فراموشی می‌سپاریم اما آنچه که هرگز قادر به چشم پوشی از آن نیستیم لباسی زشت و بدسلیقه است.
Mary
زنان حتی از حقوقی که برای مردان مسلم است بی‌بهره اند. به این جهت برای جبران این عدم تساوی حقوق از شهوت مردان بهره می‌گیرند و آنچنان او را با کمک گرفتن از هوس رانی هایش تحت تاثیر قرار می‌دهند که گرچه به ظاهر این مرد است که انتخاب می‌کند اما در حقیقت امر زن انتخاب کننده‌ی اصلی است و هرکه را که بخواهد به سوی خود جذب می‌کند. خلاصه به محض اینکه در استفاده از این تکنیک زنانه تبحر پیدا کنند دیگر از آن سوءاستفاده می‌کنند و به قدرت بسزایی در سلطه به مردان دست پیدا می‌کنند.
Mary
این پندار که زیبایی برای زن فضیلت است آنچنان چرند است که انسان را متعجب می‌سازد. اما براستی ممکن است زنی زیبا حرف‌های احمقانه‌ای به زبان آورد اما با این حال ما مردان همچنان به او گوش می‌سپاریم و نه تنها متوجه‌ی حماقت آن سخنان نمی‌شویم بلکه در نظرمان هوشمندانه هم جلوه می‌کند.
لیلی مهدوی
هرگاه با یکدیگر تنها می‌شویم به سختی حرفی برای گفتن پیدا می‌کنیم. حتی دچار نوعی زحمت طاقت فرسا می‌شویم. ما هم به محض اینکه حرفی به ذهنمان می‌رسید بیان می‌کردیم و دوباره ساکت می‌شدیم و سعی می‌کردیم تا موضوع دیگری برای گفت گو پیدا کنیم اما هیچ موضوعی برای صحبت با یکدیگر نداشتیم. هرچه را که باید در موردش صحبت می‌کردیم مثلا در مورد نقشه‌ها و برنامه‌های زندگی آینده یمان پیش از این گفته بودیم و خوب آیا دیگر حرفی باقی مانده بود؟
Shiva Asghari
دلیل بردگی نامیدن این وضعیت زنان چیزی جز خواسته‌ی مردان به جهت بهره بردن از زن به عنوان ابزار لذت نیست طوریکه حتی این گمانشان را شایسته هم می‌دانند. خوب، بنابراین به زن آزادی می‌دهند، آنان را از هر نوع تساوی حقوقی با مردان بهره مند می‌سازند اما همچنان به او به چشم وسیله‌ای برای لذت می‌نگرند. بر همین اساس هم او را در کودکی پرورش می‌دهند و بعدها هم نقش او در افکار عمومی به همین منوال شکل خواهد گرفت. اینگونه است که هنوز هم زن همان برده‌ی تحقیر شده و مرد همان برده دار مفسد باقی می‌ماند. آنان ورود زنان به دانشگاه‌ها و مجامع قانون گذاری را مجاز دانسته اما هنوز هم به او به چشم یک ابژه‌ی جنسی می‌نگرند
افسانه
براستی برده داری چیست؟ بهره بری عده‌ای از نیروی اکثریت. پس اگر خواهان توقف این برده داری هستیم مردم باید از به کارگیری اجباری دیگران دست بکشند و باید به آن به دید ارتکاب گناه و یا حداقل عملی شرم آور بنگرند، اما در عوض تنها کاری که می‌کنند تغییر شکل برده داری است. آنها برده داری را به روالی درآورده‌اند که دیگر مستلزم خرید و فروش بردگان نیست و به‌راستی خود را قانع می‌سازند که برده داری دیگر از بین رفته است. اما مگر نمی‌بینند و شاید نمی‌خواهند ببینند که این عمل همچنان ادامه دارد زیرا که آدمی همواره به لذت بردن از بهره برداری از نیروی دیگران علاقه مند است و مرتبا به این گمان که این عمل از جانب آنان کاملا قانونی و عادلانه است پافشاری می‌ورزند و تا زمانی هم که چنین عقیده‌ای پا برجا است، افرادی هم وجود دارند که قدرتمندتر و حیله گرتر از دیگران باشند و بتوانند آنان را به بردگی وادارند. همین وضعیت در مورد آزادی زنان هم صدق می‌کند.
افسانه

حجم

۱۳۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۹ صفحه

حجم

۱۳۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۹ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان