بریدههایی از کتاب دیوانهوار
نویسنده:کریستین بوبن
مترجم:حبیب گوهریراد
ویراستار:نازنین نظری فردوس
انتشارات:انتشارات رادمهر
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۳از ۲۴ رأی
۴٫۳
(۲۴)
تجربهٔ تحقیر شدن به همان اندازه فراموش ناشدنی است که تجربهٔ عشق...
Harmony
اگر بیش از حد به هم نزدیک شویم، میسوزیم و اگر بیش از حد از یکدیگر دور شویم، یخ میبندیم.
vafa
«مادربزرگ، پراهمیتترین چیزی که در زندگی وجود دارد چیست؟» پاسخی که به من داد را هیچگاه از یاد نبردهام:
«دخترم، تنها یک چیز پراهمیت است، آن هم شادی و نشاط توست، هیچگاه اجازه نده شادی و نشاطت را از تو بگیرند...»
shokoufeh
به این نکته پی بردهام که ما انسانها یا بلافاصله از افرادی خوشمان میآید و یا هرگز از آنها خوشمان نمیآید
❤ محمد حسین ❤
«دختر، هنوز برای ازدواج خیلی زود است. شاید من و پدرت با این ازدواج موافق باشیم، اما باید مراقب باشی، چون زندان هر چقدر هم راحت و زیبا باشد، باز هم زندان است. به خاطر چیزهای بیارزش وارد آن میشویم، اما برای خارج شدن از آن باید چیزهای باارزشی را از دست بدهیم.
shokoufeh
هنگامی که پدر از دستم عصبانی میشود، من فقط دختر مادرم هستم و تنها مسئول این شیطنتها و تمام بدیهای روی زمین مادرم است و مادر در مقابل این همه توهین و سرزنش، فقط میخندد.
❤ محمد حسین ❤
ازدواج برای یک زن، خود به منزلهٔ ناپدید شدن است...
❤ محمد حسین ❤
به عقیدهٔ من بخشیدن و هدیه کردن، زیباترین راه از دست دادن است.
❤ محمد حسین ❤
کاملا آگاهم که در سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۴۵ در لهستان چه حوادثی رخ داده است، آنها را در قصههای مادربزرگ شنیدهام. من به خوبی میدانم که بر سر یهودیان و کولیها چه آوردند و کاملا میدانم که این کار تنها از انسانها ساخته است؛ کاری که هیچ گرگ یا حیوان دیگری قادر به انجام آنها نیست.
❤ محمد حسین ❤
این فکر بسیار تأثیرگذار و اندوهگین است؛ این تصور که تمام وابستگیهای دو نفر به یکدیگر، غیرواقعی و تلخ است. گاه به نظر میآید که همهٔ احساسات ما، حتی ژرفترین آنها، بسیار مضحک است. ژرفای احساسات ما، اغلب به عشق مربوط نمیشود، بلکه به خودخواهی ما مرتبط میشود. ما فقط به خودمان علاقهمندیم و تنها به حال خود گریه میکنیم.
naime❄
مادر تنها به عشق معتقد بود و هنگامی که انسان فقط به عشق اعتقاد داشته باشد، عادت به سحرخیزی ندارد و ترجیح میدهد زمان بیشتری را در بستر خود بماند، چون عشق را در همان جا درمییابد.
❤ محمد حسین ❤
اصلیترین هنر این است که همیشه فاصلهها را حفظ کنیم. اگر بیش از حد به هم نزدیک شویم، میسوزیم و اگر بیش از حد از یکدیگر دور شویم، یخ میبندیم
زهرا پاشایی
دوست دارم به گونهای زندگی کنم که نتوانند آن را خلاصه کنند. دوست دارم زندگیام همانند یک ترانه باشد، نه مثل یک ورق کاغذ یا سنگ روی یک قبر.
❤ محمد حسین ❤
هرگاه چیزی را به من میدهند، آن را میگیرم و هرگاه چیزی را از من میگیرند، دیگر تمایلی به آن ندارم. در حقیقت، به سادگی میتوانم هر چیزی را ترک کنم.
❤ محمد حسین ❤
اگر یک روز نتوانیم گریه کنیم، قطعآ دیوانه خواهیم شد.
نسیم نیک
عشق نیز همانند سیرک، از دایرهای تشکیل میشود که از خاک نرم پوشیده شده و در زیر پاهای برهنه لطافت خاصی دارد. در این دایره، همه چیز در نهایت سادگی است: هر چه بیشتر مورد دوست داشتن واقع شوی، بیشتر عشق میورزی...
اما نکتهٔ مهم، نقطهٔ شروع این ماجراست، یعنی این که اولین بار کسی دوستتان داشته باشد. برای این جریان، لازم است به این نکته نیاندیشید، جستجویش نکنید و طالبش نشوید.
❤ محمد حسین ❤
خوشبختی یک نُت موسیقی جدا نیست، بلکه دو نُت است که هر کدام به سوی دیگری جذب شده با یکدیگر سازگار میگردند و بدبختی آن زمان است که صدای گوشخراشی شنیده میشود، زیرا نتها با یکدیگر هماهنگ نیستند. بیشترین عامل مؤثر برای جدایی انسانها همین است: تفاوت میان نتها و ضربآهنگ و چیزی غیر از این نمیتواند باشد.
نسیم نیک
دوست دارم به گونهای زندگی کنم که نتوانند آن را خلاصه کنند.
parisa
«همیشه کسی هست که دوستم داشته باشد؛ اگر هم کسی نباشد، آسمان، دریا، آب و خورشید همیشه دوستم دارند و هیچگاه از من فاصله نمیگیرند...»
کمالی
مادرم، تنها با صدای خندههایش در ذهنم تداعی میشود؛ خندههایی که در فضای اتاق طنین میاندازد، سپس تمام جهان را پر میکند؛ همانند نغمهٔ پرندهای که یکباره تمام جنگل را، از آسمان گرفته تا برگهای سوختهاش که بر زمین ریخته، سرشار میکند و به همین دلیل من مادرم را «پرندهٔ جزایر ناشناخته» مینامم.
❤ محمد حسین ❤
من که نمیتوانم با هر آنچه سبب شور و نشاطم میگردد ازدواج کنم! چون در این صورت دوباره گرفتار خواهم شد...
❤ محمد حسین ❤
عذاب کشیدن را دوست ندارم؛ همانطور که هیچکس دوست ندارد، اما باید پذیرفت که آموزگار بسیار لایقی است!
❤ محمد حسین ❤
در زندگی چند نوع بیماری را میتوان یافت، به طور مثال بیماری مادرم این است که هیچگاه چیزی را جدی نمیگیرد. این بیماری خطری ندارد و هیچکدام از موارد حیاتی زندگی را تهدید نمیکند، اما پدرم بیماری درمان ناپذیری دارد به نام «بیماری کمالگرایی»! همه چیز باید بهترین باشد و آن بهترین هیچ وقت وجود ندارد... هیچوقت.
نسیم نیک
ازدواج کردم، چون شادی در قلبم وجود داشت؛ اما طلاق گرفتم، چون خطر از بین رفتن شادی مرا تهدید میکرد.»
شاداب
زندان هر چقدر هم راحت و زیبا باشد، باز هم زندان است. به خاطر چیزهای بیارزش وارد آن میشویم، اما برای خارج شدن از آن باید چیزهای باارزشی را از دست بدهیم.
شاداب
نگاه انسانها، از نگاه گرگها نیز ناپایدارتر است و آنچه در نگاه انسانها دیده میشود، به مراتب وحشتناکتر از نگاه گرگهاست...
نسیم نیک
به تنها چیزی که نیاز دارم این است که هوای خنک و پاکیزه را در اعماق وجودم احساس کنم و چشمانم را با رنگ سبز درختان کاج و صنوبر بیارایم. خودم را همانند چکاوکی میبینم که ساعتی پیش بر فراز علفزار پرواز میکرد؛ چکاوکی که آزاد و نغمهخوان، با تکان دادن بالهایش به سرعت از زمین به سوی آسمان اوج میگرفت...
نسیم نیک
قضیه این نیست که دنیا دو بخش است: دنیای اغنیا، دنیای فقرا، بلکه قضیه از این هم تأسفبارتر است. به اعتقاد من، دنیا تنها یک بخش است: دنیای اغنیا و در حاشیهٔ آن، تودهای از زبالههای آلودهٔ آن به نام دیگران!...
pejman
خوشبختی یک نُت موسیقی جدا نیست، بلکه دو نُت است که هر کدام به سوی دیگری جذب شده با یکدیگر سازگار میگردند و بدبختی آن زمان است که صدای گوشخراشی شنیده میشود، زیرا نتها با یکدیگر هماهنگ نیستند. بیشترین عامل مؤثر برای جدایی انسانها همین است: تفاوت میان نتها و ضربآهنگ و چیزی غیر از این نمیتواند باشد.
plato
«همیشه کسی هست که دوستم داشته باشد؛ اگر هم کسی نباشد، آسمان، دریا، آب و خورشید همیشه دوستم دارند و هیچگاه از من فاصله نمیگیرند...»
Elhamtarang
حجم
۹۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۴۳ صفحه
حجم
۹۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۴۳ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان