دانلود و خرید کتاب صوتی پی‌ یر و لوسی

کتاب صوتی «پی‌یر و لوسی» نوشتهٔ «رومن رولان» با ترجمهٔ «مینو مشیری» و روایت «نگین کیانفر» توسط نشر نو منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمان‌های عاشقانه و اجتماعی قرار می‌گیرد و داستانی کوتاه اما تأثیرگذار را در بستر جنگ جهانی اول روایت می‌کند. «پی‌یر و لوسی» با نگاهی انسانی و صلح‌طلبانه، به زندگی دو جوان در پاریسِ جنگ‌زده می‌پردازد و دغدغه‌های عمیق انسانی، عشق، ترس و امید را در دل آشوب‌های زمانه به تصویر می‌کشد. نسخه‌ی صوتی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب پی‌ یر و لوسی

«پی‌یر و لوسی» از جمله رمان‌های کوتاه و شاخص «رومن رولان» است که در قالب داستانی عاشقانه، فضای اجتماعی و روانی فرانسه در سال‌های پایانی جنگ جهانی اول را بازتاب می‌دهد. این کتاب در سال ۱۹۱۸ نوشته شده و در همان دوران پرآشوب منتشر شده است. روایت داستان در پاریس رخ می‌دهد و تمرکز آن بر زندگی و احساسات دو نوجوان است که در میانهٔ جنگ و ناامنی، به دنبال معنایی برای زندگی و عشق می‌گردند. ساختار کتاب ساده و خطی است و با نثری توصیفی، فضای شهر، خانواده‌ها و دغدغه‌های جوانان آن زمان را به تصویر می‌کشد. «رومن رولان» در این اثر، با بهره‌گیری از تجربه‌های شخصی و نگاه صلح‌طلبانه‌اش، تصویری از تأثیرات جنگ بر روح و روان نسل جوان ارائه داده است. کتاب به‌عنوان یک رمان عاشقانه، اما با لایه‌های عمیق اجتماعی و فلسفی، جایگاه ویژه‌ای در ادبیات فرانسه دارد و به‌ویژه به موضوعاتی چون بی‌معنایی جنگ، بحران هویت، و جستجوی خوشبختی در دل ویرانی‌ها می‌پردازد.

خلاصه کتاب پی‌ یر و لوسی

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «پی‌یر و لوسی» با ورود پی‌یر، نوجوانی هجده ساله، به متروی پاریس آغاز می‌شود؛ جایی که نخستین برخورد او با لوسی، دختری جوان و نقاش، رقم می‌خورد. فضای شهر زیر سایهٔ جنگ و بمباران است و پی‌یر که به‌زودی باید به خدمت سربازی برود، با اضطراب و بی‌معنایی روزگار دست‌وپنجه نرم می‌کند. آشنایی تصادفی پی‌یر و لوسی در مترو، به رابطه‌ای عمیق و عاشقانه تبدیل می‌شود؛ عشقی که در دل ناامنی و ترس، به پناهگاهی برای هر دو بدل می‌شود. در ادامه، روایت به زندگی خانوادگی پی‌یر می‌پردازد؛ خانواده‌ای بورژوا و محافظه‌کار که درگیر دغدغه‌های اجتماعی و اخلاقی زمانه‌اند. پی‌یر در خانه احساس تنهایی می‌کند و تنها برادر بزرگش، فیلیپ، تا حدی رنج‌های او را درک می‌کند. رابطهٔ پی‌یر و لوسی به تدریج عمیق‌تر می‌شود؛ آن‌ها در باغ لوکزامبورگ، خیابان‌های پاریس و خانهٔ لوسی، لحظاتی کوتاه اما سرشار از مهر و امید را تجربه می‌کنند. لوسی با نقاشی‌هایش تلاش می‌کند معاش خانواده را تأمین کند و پی‌یر با دغدغه‌های فلسفی و وجودی خود درگیر است. در پس‌زمینهٔ این عشق، سایهٔ جنگ و تهدید جدایی همواره حضور دارد. پی‌یر و لوسی می‌کوشند با بی‌اعتنایی به اخبار و واقعیت‌های تلخ، لحظات خوشبختی را حفظ کنند. اما اضطراب آینده و اجبارهای اجتماعی، رابطهٔ آن‌ها را شکننده و آسیب‌پذیر می‌سازد. داستان با تأکید بر شکنندگی عشق و زندگی در دل بحران، تصویری از امید و ناامیدی، و جستجوی معنا در جهانی بی‌ثبات ارائه می‌دهد.

چرا باید کتاب پی‌ یر و لوسی را بشنویم؟

این کتاب با روایت عاشقانه‌ای در دل جنگ، تصویری ملموس از تأثیرات جنگ بر زندگی فردی و اجتماعی ارائه می‌دهد. «پی‌یر و لوسی» نه‌تنها داستانی دربارهٔ عشق، بلکه تأملی بر معنای زندگی، بی‌پناهی نسل جوان و تلاش برای یافتن خوشبختی در شرایط دشوار است. روایت صادقانه و توصیف‌های دقیق از فضای پاریس و روان شخصیت‌ها، مخاطب را به تجربه‌ای احساسی و اندیشمندانه دعوت می‌کند. شنیدن این کتاب فرصتی است برای همدلی با دغدغه‌های انسانی و درک عمیق‌تری از پیامدهای جنگ و ارزش لحظات کوتاه خوشبختی.

شنیدن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانه، آثار اجتماعی و ادبیات کلاسیک فرانسه مناسب است. همچنین کسانی که دغدغه‌هایی دربارهٔ معنای زندگی، تأثیرات جنگ، یا بحران‌های هویتی دارند، می‌توانند با این اثر ارتباط برقرار کنند. «پی‌یر و لوسی» به‌ویژه برای نوجوانان و جوانانی که با پرسش‌های وجودی و احساسات عمیق روبه‌رو هستند، پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب پی‌ یر و لوسی

«پی‌یر خود را به درون مترو رها کرد. به میانِ جماعتی خشن و هیجان‌زده. ایستاده نزدیک در، در میان ردیفی از پیکرهای انسانی، و سهیم در هوای سنگینی که به سینه می‌راندند و بیرون می‌دادند. بی‌آنکه چیزی ببیند، به طاقهای قوسی سیاه و غرنده‌ای خیره مانده بود که چشمان نورانی قطار به‌رویشان می‌لغزید. در روحش نیز همان سایه‌ها، همان کورسوها لانه داشت، مقاوم و پر جنب و جوش. در یقه بالا زده پالتوش احساس خفقان می‌کرد، با دستهای به بدن چسبیده لب به‌هم می‌فشرد؛ پیشانی خیس از عرقش گهگاه از هوای سرد که با باز شدنِ درِ واگن به درون می‌وزید خنک می‌شد. می‌کوشید چیزی نبیند، می‌کوشید نفس نکشد، می‌کوشید فکر نکند، می‌کوشید زنده نباشد. قلب این جوان هجده ساله، که هنوز از کودکی چندان فاصله‌ای نگرفته بود، آکنده از یأسی گنگ بود. آن بالا، بر فراز ظلماتِ این راههای طاق‌دار ـاین سوراخ موشی که هیولای فلزی در میانش به‌سرعت پیچ و تاب می‌خورد، مملو از جمعیتی که چون کرم می‌لولید ـپاریس بود، برف بود، شب سردِ ماه ژانویه بود، کابوس مرگ و زندگی بود، جنگ بود.»