دانلود و خرید کتاب همه گرفتارند کریستین بوبن ترجمه دینا کاویانی

معرفی کتاب همه گرفتارند

«همه گرفتارند» نوشته کریستین بوبن (-۱۹۵۱)، نویسنده و شاعر فرانسوی است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

آریان می‌نوشید، می‌رقصید، می‌خندید. پیراهن آبی، قلب آتشین. ازدواجی زیبا. نوشیدنی‌ها، رقص‌ها و درددل‌ها. برای جشن، قصری را اجاره کرده‌بودند. قصر نامیدنش که گزاف بود، بیش‌تر مزرعهٔ بزرگی بود با تالارهای فراخ و دیوارهای قطور و سقف‌های کوتاه. آریان خیلی نوشیده‌بود، خیلی رقصیده‌بود ولی بیش‌تر خندیده‌بود. هیچ‌کس موفق به تربیت او نشده و نتوانسته‌بود عادت‌های صحیح را به او یاد دهد. عادت‌های صحیح، عادت‌های کسالت‌بار هستند. آریان برای کسالت ساخته‌نشده بود. او دوست می‌داشت و می‌خواست. باقی چیزها اهمیت نداشت. زندگی‌کردن این‌قدر موجز است. چیزی را که دوست دارم به من بده. چیزی جز حقیقت را دوست ندارم. آن چه را که هستی به من بده، آنچه را که استادانت به تو آموخته‌اند رها کن، آنچه را که شایستهٔ انجام است فراموش کن. افسون آریان چنین بود: حضور در لحظه‌ای ناب و بی‌نقص، تازه، سهل و تسهیل‌کننده.

مراسم ازدواج معمول. اول شهرداری، سپس کلیسا. شهرداری بی‌عیب، همه چیز کامل است. آرام، سرد و جمهوری‌مدارانه. شهردار در تعطیلات است. معاون فرهنگی جانشینش شده‌است. زخم معده دارد و دختر بزرگی که به زودی برای ادامهٔ تحصیل در استرالیا، او را ترک خواهد کرد و زنی که هر سه‌شنبه شب، با همان معشوقی که از دوازده سال پیش دارد، به او خیانت می‌کند. معاون فرهنگی اعتقادی به فضیلت ازدواج ندارد. ایرادی هم‌ندارد، کسی هم از او نخواسته‌است که اعتقاد داشته‌باشد، فقط از او خواسته شده‌است که چند بند قانون را، بدون هیچ آهنگ خاصی در صدا، مخصوصاً بدون هیچ آهنگی در صدا تکرار کند. خیلی خوب از پس این کار برآمد. یک ساعت بعد، کلیسا است. پس از قانون، نوبت رحمت الهی است.

معرفی نویسنده
عکس کریستین بوبن
کریستین بوبن

کریستین بوبن نویسنده فرانسوی در ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ در شهر لوکروزو، در فرانسه به دنیا آمد. شهری که آن را عاشقانه دوست دارد و از آن خارج نشده است. در رشته‌ فلسفه تحصیل کرد و پس از به پایان رساندن تحصیلاتش، مشغول به کار در یک روزنامه‌ محلی شد. او علاوه بر روزنامه‌نگاری شغل‌های دیگری را هم تجربه کرده است. از کار کردن در کتابخانه و موزه گرفته تا گذراندن دوره‌های مددکاری روانی. اما از آنجایی که مطالعه و نوشتن علاقه اصلی او بود، دوباره به ادبیات روی آورد.

مسیح
۱۳۹۷/۰۷/۲۰

نقطه ای می شویم در آسمان و سپس : هیچ

arman eghbali
۱۳۹۸/۰۸/۰۸

درسته که بهترین کتاب بوبن نیست. ولی از این تک ستاره دادنا شدیدا متعجبم. بوبن سبکش مشخصه. اگه ارتباط برقرار نمیکنید دلیل بر ضعف کتاب یا قلم بوبن نیست.

MoonRiver
۱۳۹۸/۰۹/۱۷

هرکس نتواند قلم و کتاب تو را درک کند... من موقع خوندن از تک تک جملات لذت میبرم

m.dehnavi
۱۴۰۱/۰۵/۰۲

کتاب عجیب و باحالیه، داستان پیچیده و خاصی داره که شاید همه نپسندن، یک جورهایی مثل داستان‌های مارکز حالت رئالیسم جادویی داره

mohajer
۱۴۰۰/۰۲/۱۱

واقعا لذت بردم

Samet
۱۳۹۹/۰۵/۳۱

کتاب متفاوتی بود..و همین خاصش میکنه..

bookishgirl
۱۳۹۶/۰۵/۰۸

من با ترجمه دیگه خوندم، خیلی خوبه👌🏻👌🏻

کاملیا
۱۳۹۸/۱۰/۲۰

😐حتی کمی هم به سلیقه م نزدیک نبود اگرچه به پیشنهاد دوست ارزشمندی بود.

anita
۱۳۹۸/۰۸/۲۳

خوب نبود.

بیات
۱۳۹۸/۰۹/۰۲

امشب ساعت 11 میخونمش

تنها بود و تنهایی زیبایی را چند برابر می‌کند.
MIEL
برای پاک‌کردن کتاب‌ها کافی است که هرگز لای آن‌ها را باز نکنیم. مردم هم همین‌گونه هستند: برای پاک‌کردن آن‌ها، کافی است که با آن‌ها حرف نزنیم.
مبینا
بعضی از دست دادن‌ها بسیار ارزشمندتر از به‌دست‌آوردن هستند.
سپیدار
هیچ چیز به اندازهٔ کوه شبیه پدر نیست.
مبینا
برای یک بچه یک ساعت برابر ده سال برای یک آدم بزرگ است.
plato
برای پاک‌کردن کتاب‌ها کافی است که هرگز لای آن‌ها را باز نکنیم. مردم هم همین‌گونه هستند: برای پاک‌کردن آن‌ها، کافی است که با آن‌ها حرف نزنیم.
plato
آقای گومز همیشه ناراحت بوده است. وقتی کودک بود و بعد هم وقتی بزرگ شد، همیشه علتی برای ناراحتی بود. مثل همه، این‌طور نیست؟
plato
پائیز است. پائیز فصل آرامی است. تساهل همه جا هست. زندگی و مرگ باهم به تفاهم رسیده‌اند، دست‌هابالا، دست‌ها پایین. قرمز با سایه، سبز با خاکستری.
arman eghbali
چیزی جز معجزه در دنیا وجود ندارد.
plato
هیچ چیز به اندازهٔ کوه شبیه پدر نیست.
plato
فهمیدم که در این زندگی مثل ماهی‌ای خواهم‌بود که از آب بیرون افتاده‌باشد.
Pariya
اگر فرصتی باشد تا لایه‌های مغز را باز کنیم، در مغز دیوانه‌ترین آدم، مثل مغز عاقل‌ترین فرد، آن ته ته، پنهان پنهان، مثل کانونی که به دیگر جاها نور می‌پاشد، دغدغه‌ای، یک نام خالی، یک فکر تنها پیدا می‌کنیم.
مبینا
آریان، درحالی‌که کوه را نگاه می‌کند، چای می‌نوشد. رامبراند دور ون‌گوگ می‌چرخد و او هم دور اشعهٔ خورشید.
arman eghbali
آریان سه کارفرما دارد. همگی آن‌ها تکه‌ای سرب در روح‌شان و سنگینی در نگاه‌شان دارند. آقای گومز ناراحت‌ترین آن‌هاست. خانم کارل خودخواه است. آقای لوسین حسود است. وقتی حرف‌زدن آریان را می‌شنوند، فراموش می‌کنند که خسته، مغرور و حسود باشند. افراد دیگری هم هستند که شما را از خودتان برهانند- به همین سادگی که دیدن درخت گیلاس پر شکوفه‌ای یا بچه‌گربه‌ای که می‌خواهد دمش را بگیرد
plato
تحمل نگاه ثابت بچه خیلی سخت است، انگار خداوند روبروی شماست و سر صبر، بدون شرم به شما خیره شده‌است و از این که شما این‌جا هستید کمی جا خورده‌است
مبینا
آدم پیدا کردن سخت است. حتی در رویاهایش هم ندیده‌است.
arman eghbali
خوشبختی چیز خسته‌کننده‌ای است.
plato
این چیزی است که وقتی همه گرفتارند رخ می‌دهد: جنایت.
سایه
این اتفاقات یعنی چه؟ انقلاب؟ ‫رامبراند: نه، انقلاب سری‌تر است. وقتی اتفاق می‌افتد، کسی متوجه نمی‌شود.
MIEL
حدس زدن آنچه رخ خواهد داد جادو نیست. حدس‌زدن آنچه گذشته است خیلی سخت‌تر و سرگرم‌کننده‌تر است.
MIEL

حجم

۹۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۹۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۶۱,۰۰۰
تومان