دانلود و خرید کتاب دانشکده های من ماکسیم گورکی
تصویر جلد کتاب دانشکده های من

کتاب دانشکده های من

معرفی کتاب دانشکده های من

ماکسیم گورکی با همه میل وافری که برای رفتن به دانشکده داشت موفق به انجام این مقصود نشد و در مدت زندگی خویش برای تحصیل پا به درون دانشکده نگذاشت. او وقتی به قازان رفت و از دشواری تحصیل در دانشکده‌های زمان تزاریسم مطلع شد نوشت: «من اگر فکر رفتن به ایران را می‌کردم از فکر رفتن به دانشکده عاقلانه‌تر بود.» ولی مقصود او از «دانشکده‌های من» در این کتاب چیز دیگریست او محیط خود را که ظالمانه‌ترین قوانین اجتماعی در آن حکمفرما بود به دانشکده‌هایی تشبیه می‌کند که در آن رشد نموده است و تأثیرات همین محیط پر از فساد بود که قریحه وی را برانگیخت و بزرگترین کتب اجتماعی و انقلابی گیتی را به‌وجود آورد. در این کتاب در حقیقت ماکسیم گورکی جوانی خود را با ساده‌ترین زبان شرح می‌دهد. جنبه فکری این کتاب بر جنبه داستانی آن می‌چربد مسائل ضروری اجتماعی و فلسفی مورد بحث قرار می‌گیرد افکار گوناگونی تجلی کرده و مورد تحلیل واقع می‌شود. قلم کنجکاو گورکی در این کتاب چنان در اعماق مخفی و رویت‌ناپذیر محیط تزاریسم نفوذ یافته و آن را برملا می‌سازد که مایه حیرت است. چون خود او در میان این فساد و در میان طبقه پائین بزرگ شده بود. تمام گوشه و کنار این محیط را می‌شناخت. در این کتاب سخن از اشخاصی با اخلاق‌های گوناگون و مسائلی با روش مختلف است، چنان‌که انسان گمان می‌کند تمام آن چیزها را می‌بیند. فساد محیط آن دوران دل پاک گورکی را آلوده نساخت. او تا پایان عمر خویش افتخار داشت که اصرار اطرافیانش در آلوده ساختن وی مؤثر واقع شده است. مرحوم اعتصام‌الملک در مقدمه‌ای که بر کتاب بینوایان تألیف ویکتورهوگو نوشته است می‌گوید: «این کتاب یک دائرة‌المعارف فرانسوی است.» راجع‌به کتاب «دانشکده‌های من» نیز می‌توان گفت که این کتاب یک دانشنامه اجتماعی کوچک تزاری است و کلیه آثار ماکسیم گورکی یک فرهنگ کامل اجتماعی دوران پادشاهی روسیه است.
saeed_vadi
۱۴۰۰/۰۵/۲۲

من تقریبا یک سوم کتاب رو خوندم. خیلی پراکنده نویسی بود و هرگز انسجام نداشت. شاید ویژگی این سبک از نوشتنِ خاطرات و تجربیات شخصی بود ولی من یکی اصلا "نمی پسندیدم".

rezvan sharifdini
۱۳۹۹/۰۵/۱۶

خیلی خوب بود

اگر انسان بخواهد به‌خاطر هر کار ابلهانه‌ای عصبانی و غضبناک شود برای انجام کارهای دیگر وقت نخواهد داشت.
ماهی یک برکه‌ی کاشی
من انتظار یک کمک خارجی را نداشتم و خوشبختانه به تصادف و اتفاق هم معتقد نبودم تدریجآ اراده من محکمتر و متین‌تر می‌شد و هر اندازه‌ای که مشکلات زندگانی من افزایش می‌یافت خود را نیرومندتر و حتی عاقل‌تر می‌یافتم. من بسیار به‌موقع دریافتم که انسان را مبارزه با محیط به‌وجود می‌آورد.
ماهی یک برکه‌ی کاشی
دین مضرترین خرافات است.
پویا پانا
«تنها محبت می‌تواند انسان را بر روی گیتی پیوند دهد» و با محبتی که در همه جای زندگی پراکنده شده است متصل سازد. انسان فقط با محبت مقید می‌شود. فهمیدن و ادراک زندگی بدون محبت امکان‌پذیر نیست، آنهایی که می‌گویند، قانون زندگی مبارزه است، دل‌های نابینایی هستند که محکوم به فنا و هلاکت شده‌اند، آتش را نمی‌توان با آتش مغلوب کرد، بدی را هم نمی‌توان با بدی منکوب کرد!
پویا پانا
مردم این محیط کرم‌های کوری هستند که برای فراموش کردن حقیقت در تلاش‌اند.
ماهی یک برکه‌ی کاشی
اگر انسان بخواهد به‌خاطر هر کار ابلهانه‌ای عصبانی و غضبناک شود برای انجام کارهای دیگر وقت نخواهد داشت.
پویا پانا
«هنریک ایبسن» به خاطرم آمد: من هنوز محتاطم آنی که سراسر زندگی بوده‌ام بی‌آن که مهره‌ای جابه‌جا کنم اما می‌خواهم بازی را به‌هم بزنم.
پویا پانا
روشنفکران هم برای خیال‌های خامی مبارزه می‌کنند. آرمان‌گرا شورش می‌کند و به همراه خود هرزگی و نابکاری و بیهودگی می‌آورد و قصدآ این اعمال انجام می‌شود. آنها مشاهده می‌کنند که در زندگی برای آنها جایی نیست. کارگر برای روی کار آوردن یک دولت انقلابی شورش می‌کند، می‌خواهد وسایل و حاصل رنج وی عادلانه تقسیم شود و چون تمام قوای دولتی را او به دست گرفت گمان می‌کنید به بودن دولت و اداره کردن آن راضی می‌شود؟ هرگز! همه آنها پراکنده شده می‌روند و هر کسی برای آسایش خود گوشه انزوایی اختیار می‌کند اما تکنیک و صنعت! این جنبش گره اسارت و رنج کشیدن را به گردن ما محکم‌تر می‌سازد خیر باید خود را از رنج کشیدن زیادی خلاص کرد. انسانیت طالب راحتی است، کارخانجات و علوم به انسان راحتی و آسایش نمی‌بخشند، انسان چیز زیادی لازم ندارد. ساختن شهرهای بزرگ چه لزومی دارد؟ مگر یک خانه کوچک برای زندگانی من کافی نیست، در هر کجا که مردم به‌صورت توده‌ای زندگی می‌کنند در آنجا لوله‌هایی که به شهر آب آشامیدنی بیاورد و لوله‌کشی‌هایی که کثافات شهر را بیرون ببرد مورد لزوم است. شما قدری فکر کنید که چگونه بدون این عوامل زندگی سهل و ساده می‌شود. خیر، بسیاری از اشیاء زندگی ما زیادی است و علت آن هم روشنفکران هستند. به همین جهت می‌گویم روشنفکران طبقه مضر اجتماع‌اند.
پویا پانا
آلکسی ماکسیمویچ عزیزم، من به هیچ چیزی احتیاج ندارم. تمام این آموزشگاه‌ها، علم‌ها، هواپیماها، به‌کار نمی‌آید. همه این‌ها بیهوده و زیاده از حد است. انسان فقط یک گوشه آرام و زنی لازم دارد که هر گاه مایل باشد او را ببوسد او هم با عفت و ناموس و دل و جان به شخص پاسخ دهد. اساس مطلب همین است! شما روشنفکران خوب قضاوت نمی‌کنید شما دیگر از ما نیستید و به زهر آلوده شده‌اید. برای شما هدف بالاتر از انسان است. شما مثل یهودی‌ها فکر می‌کنید آیا انسان برای شنبه است.
پویا پانا
زندگی یعنی چه؟ اگر زندگی یک مبارزه دایمی و ابدی است برای مسعود زیستن در روی زمین چرا شفقت و مهربانی بایستی به پیشرفت این مبارزه خلل رساند؟
ماهی یک برکه‌ی کاشی
زندگی در مقابل دیدگان من همچون زنجیر بی‌پایان عداوت، ظلم، بیرحمی و مبارزه چرکین دائمی برای تحصیل چیزهای پوچ و بی‌معنی کشیده شده بود. من فقط احتیاج به کتاب داشتم و دیگر چیزهای پوچ در نظرم ارزشی نداشت، اگر یک ساعت کسی در جلوی در خانه می‌ایستاد و به درشکه‌چی‌ها، گاریچی‌ها، دربان‌ها، کارگرها، کارمندان، پیشه‌وران می‌نگریست پی می‌برد که ایشان آن‌چنان زندگی نمی‌کنند که من و دوستان من آن را دوست داریم و بدان‌سان زندگی می‌کنیم: چیزی که ما می‌خواهیم آنها نمی‌خواهند و به سویی که ما می‌رویم ایشان نمی‌روند. کسانی که من آنان را محترم می‌داشتم و بدیشان عقیده‌مند بودم، در بین اکثریت و در بین عمل چرکین و سراسر حیله و تزویر این توده مورچگان که زندگی پر از تشویشی برای خود ساخته بودند عجیب و تنها و بیگانه و زیادی می‌نمودند. این زندگی از سر تا انتها برای من احمقانه بود و باعث دلتنگی می‌شد. من غالب اوقات مشاهده می‌کردم که مردم فقط با گفتن می‌خواهند خود را مشفق و طرفدار محبت جلوه دهند والا در عمل به طوری‌که خودشان نیز ملتفت نمی‌شوند به روش عمومی زندگی تابع می‌گردند.
پویا پانا
اولا من هرگز «از روی شمایل خداوند» آفریده نشده‌ام، من چیزی نمی‌دانم و نمی‌توانم... من آدم نیکوکاری نیستم، خیر نیستم، نیستم ثانیآ یا خدا نمی‌داند چگونه به من سخت می‌گذرد و یا می‌داند و نمی‌تواند کاری انجام دهد، و بالاخره یا می‌داند و می‌تواند و نمی‌کند، سوم خدا عالِم و قادر به همه چیز نیست، بخشنده و مهربان نیست، ساده‌تر بگویم اصولا نیست، وجود ندارد، وجود خارجی ندارد، خدا را فکر بشر ساخته است، همه چیز زاییده فکر آدمی است، زندگی ما هم با تفکر ساخته شده است. کسی نمی‌تواند مرا فریب دهد.
پویا پانا
دنیا را عشق و گرسنگی اداره می‌کند.
پویا پانا
گورکی از ذوق ادبی و قدرت قلمی خویش برای بیدار کردن توده استفاده می‌نمود و همین امر سبب شد که در تمام آثارش با دستگاه ظلم و بیداد مخالفت نماید.
پویا پانا
ماکسیم در اثر روح بزرگ و فکر روشنی که داشت از همان کودکی پی برد که بیچارگی او و بدبختی‌ای که دیگران با آن دست به گریبانند در اثر فساد اجتماع است.
پویا پانا
«هر گاه کودکی خود را به خاطر می‌آورم خاطرات باورنکردنی از مقابل دیدگانم عبور می‌کند» این بیچارگی و فقر در روح حساس ماکسیم تأثیر عمیقی داشت. نظر بلند و روح آزادیخواه او وی را به مبارزه با مفاسد محیط مشوق بود. از ایام کودکی علاقه زیادی به مطالعه کتب داشت. تنها آرزویش کتاب بود و تفریح او از پس کار طاقت‌فرسای روز مطالعه در پرتو مهتاب بود.
پویا پانا
روزهای یکشنبه و اعیاد بر من سخت می‌گذشت این روزها طاقت‌فرسا و پر از کارهای یکنواخت و کسل‌کننده بود.
پویا پانا
«... هم زنان هرجایی و هم رفقا مرا به قصد آزار تمسخر می‌کردند، حتی رفقا مرا از دعوت به منازل «تسکین قلب» محروم ساخته می‌گفتند: ــ برادر تو همراه ما نیا! ــ چرا؟ ــ برای اینکه خوب نیست تو بیایی. من معنی این سخن را خوب درک نکردم ولی توضیح با معنی‌تری را نتوانستم بسنجم. آنها می‌گفتند: ــ رفتار تو انسان را خفه می‌کند.
پویا پانا

حجم

۱۸۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۱۸۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۶۷,۰۰۰
تومان