دانلود و خرید کتاب کوچه پس‌کوچه‌های کودکی انی ارنو ترجمه لیلی کسایی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب کوچه پس‌کوچه‌های کودکی اثر انی  ارنو

کتاب کوچه پس‌کوچه‌های کودکی

معرفی کتاب کوچه پس‌کوچه‌های کودکی

«کوچه پس‌کوچه‌های کودکی» نوشته انی ارنو(-۱۹۴۰)، نویسنده فرانسوی است. این کتاب برنده جایزه ادبی رنودو شده است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: پدرو مادرم همیشه با لحنی پرخاشگر و شکایت آمیز با هم صحبت می‌کردند، حتی وقتی نگران حال همدیگر بودند. «داری می‌ری بیرون، شال گردنت را بردار!» یا «خب، دو دقیقه بنشین دیگه!» انگار دارند به همدیگر بدوبیراه می‌گویند. مدام سر این‌که چه کسی فاکتور لیموناد را گم کرده یا چه کسی فراموش کرده چراغ زیرزمین را خاموش کند، جر و بحث می‌کردند. همیشه صدای مادرم بلند بود چون کوچک‌ترین چیزی اعصابش را بهم می‌ریخت، تأخیردر تحویل اجناس، سشوار زیادی داغ آرایشگر، قوانین و مشتری‌ها. بعضی اوقات می‌گفت: «تو اصلاً برای کسب و کار ساخته نشده‌ای» (منظورش این بود: باید همان کارگر می‌ماندی). گاهی که دیگر این توهین‌ها زیادی به پدرم فشار می‌آورد و آرامش همیشگی‌اش را از دست می‌داد: «بدبخت بیچاره! باید می‌گذاشتم همان‌جایی که بودی می‌ماندی.» همان بده بستان هفتگی: - روانی! خل و چل! - بدبخت فلک زده! - زنیکه‌ی خرپیره! وغیره. بدون کوچک‌ترین اهمیتی. انگار بلد نبودیم جوردیگری غیر از این لحن توهین‌آمیز با هم حرف بزنیم. لحن مؤدب و محترمانه صرفاً برای دیگران بود. آن‌قدر به این حالت خو گرفته بودیم که در جمع که باید جلوی دیگران آبروی خودمان را حفظ می‌کردیم، پدرم اگر می‌خواست مرا به‌خاطر بالا رفتن از تل شن و سنگریزه سرزنش کند، ناگهان لحن تند و زننده‌ای به خود می‌گرفت و تمام آن تأثیر خوبی که می‌خواستیم روی دیگران بگذاریم، از بین می‌برد. یاد نگرفته بود چطور با وقار و متانت مرا تنبیه کند و من هم ناخودآگاه اگر با صدای بلند سرم داد نمی‌کشید و توهین نمی‌کرد، تهدیدش را جدی نمی‌گرفتم. احترام بین والدین و فرزندان تا مدت‌ها برای من مثل یک راز بود و سال‌ها طول کشید تا این محبت بی‌حدومرزی را که در یک سلام و احوال‌پرسی ساده‌ی آدم‌های تحصیل‌کرده بود درک کنم.
خورشید خانواده اسکورتا
لوران گوده
بوی خوش عشق
نیازی کلوش
آوای لطیف اهریمن
نادین گوردیمر
رختکن‌ کودکی
پاتریک مودیانو
مادام دولاشانتری
انوره دوبالزاک
مربای انجیر
یعسوب محسنی
جوانی بدون جوانی
میرچا الیاده
میرامار
نجیب محفوظ
طوطی فلوبر
عرفان مجیب
از قصر تا قصر
نجیب محفوظ
آشپزخانه
جواد ذوالفقاری
در انتظار تاریکی، در انتظار نور
ایوان کلیما
زیر سایبان
نجیب محفوظ
آسمان تغییر می‌کند
زو ینی
ماه عسل
نجیب محفوظ
داستان یک اسم جدید
النا فرانته
حس یک پایان
جولیان بارنز
زن آندروس
تورنتون وایلدر
زنی به سرخی شقایق
نوئل شاتله
پشت درخت توت
احمد پوری
کتابخانه نیمه شب
مت هیگ
مغازه خودکشی
ژان تولی
آبنبات هل دار
مهرداد صدقی
رویای نیمه‌شب
مظفر سالاری
آب‌نبات پسته‌ای
مهرداد صدقی
دختری که رهایش کردی
جوجو مویز
پنج قدم فاصله
ریچل لیپینکات
مغازه خودکشی
ژان تولی
ملت عشق (اجرای جدید)
الیف شافاک
بیمار خاموش
الکس مایکلیدیس
سرگذشت آب و آتش؛ مهرگان
بهار برادران
یک عاشقانه آرام
نادر ابراهیمی
کیمیاگر
پائولو کوئیلو
مردی به نام اوه
فردریک بکمن
جزء از کل
استیو تولتز
سمفونی مردگان
عباس معروفی
آبنبات هل‌دار
مهرداد صدقی
هری پاتر و سنگ جادو
جی.کی. رولینگ
سایه باد
کارلوس روئیت ثافون
چایت را من شیرین می‌کنم
زهرا بلنددوست

نظرات کاربران

سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۴/۲۹

کتاب پنجاه و هشتم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی کتاب خوبی بود ، خاطرات یک دختر خانم از پدر و مادر و روابط بین آنها. حذفیات هم خیلی کم داشت و فرهنگ غرب رو خیلی خوب نشون داده بود و در

- بیشتر
elham
۱۳۹۹/۰۷/۲۱

این کتاب رو یه دهه شصتی که کودکیش تو دوران جنگ و کوپن گذشته به شدت درک می‌کنه و حس هم ذات پنداری با راوی پیدا می‌کنه کتاب کوتاه و قشنگی از جنگیدن آبرومند برای زندگی بهتر بود

❥ⓕⓣⓜⓗ❥
۱۳۹۸/۰۸/۲۶

کتاب درباره ی دختری هست که داستان زندگی پدرش رو بیان میکنه و چگونگی زندگیش و سختهایی که برای داشتن یه زندگی خوب و در آرامش کشیده... ✧✧✧ کتاب خوبی بود من دوسش داشتم ترجمه هم خوب بود👌

Raha_thranii
۱۴۰۲/۱۱/۳۰

خیلی قَشنگ بود🫠🌱

vihan
۱۳۹۶/۰۶/۰۹

خوب و دوست داشتنی بود. البته ساختار یه رمان معمولی رو که داستان پیوسته ای داشته باشه نداشت, تکه هایی از خاطرات یک دختر از پدرش بود. اختلاف فرهنگیشونو نشون میداد

faezeh rasulzade
۱۳۹۶/۰۱/۰۸

خیلیییی خوبه واقعا لذت بردم 😍😍😍 صادقانه و دلنشین...

Sharareh Haghgooei
۱۴۰۲/۰۲/۲۳

گزینشی از یک نظر در سایت گودریدز: «نویسنده بدون احساس و سرد می نویسد و طول می کشد به آن عادت کنید. می‌تواند خشن و همچنین افاده‌ای به نظر برسد، اما حداقل صادقانه می نویسد. کتاب از پاراگراف‌های کوتاهی تشکیل

- بیشتر
دایه مکفی
۱۳۹۹/۰۹/۰۴

کتاب مطالب کاملا گسسته و بی نظم و ربطی داره، با اینکه کتاب کوتاهیه اما مطالعه ش انرژی زیادی میبره... از نظر محتوا هم بشدت تلخ و گزنده ست، یه دختر تمام زندگی پدرش رو زیر ذره بین قرار میده

- بیشتر
نیتا
۱۳۹۸/۰۸/۲۲

نمی دانم چرا داستان زیبایی که می توانست بازگو کننده خاطرات یک دختر از پدرش باشد، مبدل شده بود به تنفرنامه دختر از پدری که تمام تلاشش تغییر طبقه خانوادگی و ساختن آینده بهتر برای دخترش بود. ترجمه کتاب بسیار خوب

- بیشتر
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۲۳)
کار تر و تمیزی بود به دور از باد و باران و آب و هوای بد بیرون، با دستشویی و قفسه‌های لباس مجزا برای مرد و زن و ساعت کاری ثابت.
سیّد جواد
زن بسیار تمیز و باسلیقه‌ای بود که مهم‌ترین فضیلت یک زن دهاتی محسوب می‌شد.
سیّد جواد
یک مرد نباید خود را در وجود یک زن گم کند.
سیّد جواد
نوبت به دست دادن و تسلیت گفتن‌ها رسید. به‌خاطر اشتباه یکی از خادمین کلیسا در هدایت مردم، تمام آدم‌هایی که یک بار با آن‌ها دست داده بودیم دوباره از جلویمان رد شدند. هر چند این بار سریع‌تر و بدون تسلیت گفتن دستی دادند و گذشتند.
سیّد جواد
از توی ساکم، هدیه‌ای را که برای او خریده بودم، درآوردم. خوشحال کاغذ دورش را پاره کرد. یک شیشه ادوکلن بود. معذب خنده‌ای کرد، به چه دردی می‌خورد؟ بعد گفت: «بوی زن خراب‌ها را خواهم داد!» ولی قول داد ازش استفاده کند.
سیّد جواد
روزی دختری در کلاس پنجم، عطسه‌ی بلندی کرد و دفتر مشقش از دستش افتاد. معلم که پای تخته بود، برگشت: «چقدر با شعور، واقعاً که!»
سیّد جواد
تنها کتابی که پدرم می‌خواند، کتابی بود به نام دو کودک به دورفرانسه. این کتاب جملات عجیبی داشت، مثلاً: بیاموزیم همیشه با آنچه هستیم، خوشبخت باشیم. (ص ۱۸۶) زیباترین کار در دنیا، کمک به فقرا است. (ص ۱۱) خانواده‌ای که با مهر و محبت به هم پیوند خورده اند، از همه ثروتمندترند. (ص ۲۶۰) تنها چیزی که ثروت را زیبا می‌کند، توانایی آرام کردن درد دیگری است. (ص ۱۳۰)
سیّد جواد
مادرم فقط برای مراسم خاکسپاری مغازه را بست. اگر جز این می‌کرد، مشتریانش را از دست می‌داد و نمی‌توانست اجازه‌ی همچین اتفاقی را به‌خود بدهد. جنازه‌ی پدرم همچنان در طبقه‌ی بالا بود و مادرم پایین از مهمانان پذیرایی می‌کرد. اشک، سکوت و متانت. این رفتاری است که یک شخص بر اساس قوانین و اصول اخلاقی جامعه، باید به هنگام مرگ عزیزانش داشته باشد.
سیّد جواد
اجازه داشت اگر می‌خواست دندان‌هایش را که به خاطر شیره‌ی سیب کاملاً پوسیده بودند در ازای یک دوربین عوض کند.
Amin D
پدرم به استخدام شهرداری درآمد و از ده صبح تا شب، گودال‌هایی را که بمب ایجاد کرده بود خاک می‌ریخت و پرمی‌کرد. عصرها مادرم در جمع دیگر زن‌های خانه‌دار می‌نالید که «آخه این چه شغلیه!» پدرم هیچ جوابی نمی‌داد.
سیّد جواد

حجم

۷۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۹ صفحه

حجم

۷۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۹ صفحه

قیمت:
۲۱,۰۰۰
تومان