کتاب یک درخت، یک صخره، یک ابر
معرفی کتاب یک درخت، یک صخره، یک ابر
برجستهترین داستانهای کوتاه دو قرن اخیر در کتاب یک درخت، یک صخره، یک ابر گردآوری شده است. حسن افشار این داستانهای برجسته را انتخاب و ترجمه و نشر مرکز منتشر کرده است. ادگار آلن پو، فرانتس کافکا، جیمز جویس، خورخه لوئیس بورخس، ویرجینیا وولف، هرمان ملویل و خولیو کورتاسار برخی از این نویسندگان هستند.
درباره کتاب یک درخت، یک صخره، یک ابر
داستانهای گردآمده در این مجموعه، کموبیش دو قرن تاریخچهٔ داستان کوتاه را با آغاز از شنل گوگول در برمیگیرند. گرچه گزینش در میان شاهکارهای فراوانی که در این دو سده آفریده شدهاند دشوار است و به ناچار برخی از آثار برجسته بیرون میمانند، باز هم دو ملاک اصلی گزینش داستانها رعایت شده است: هریک از داستانها دستاوردی برجسته به عنوان یک اثر هنری است؛ و گذشته از این، هر داستان حادثهای مهم در تکامل تاریخی داستان کوتاه شمرده میشود. به این ترتیب نمونههایی گرد آمدهاند که بهراستی نمایندهٔ نوع ادبی داستان کوتاه هستند و در کنار مقدمه و افزودههایی که برای داستانها نوشته شده، برای داستاننویسان و خوانندگان و دوستداران داستان مفید و کارساز میتوانند بود.
پیشگفتار بلند کتاب بیشتر اطلاعات فنی لازم را به دست میدهد و اثر هر نویسنده با پیشگفتاری کوتاه همراه است که همراه معرفی او، به تحلیل و ارزیابی اثر میپردازد.
داستانهای کتاب یک درخت، یک صخره، یک ابر از این قرار هستند:
دوران اول
«شنل» از نیکولای گوگول
«گربهٔ سیاه» از ادگار آلن پُو
«وِیکفیلد» از ناتانیل هاثورن
«اِرمُولای و زن آسیابان» از ایوان تورگنیف
«بارتلبی محرّر» از هرمن ملویل
«سادهدل» از گوستاو فلوبر
«ماده گرگ» از جُووانّی وِرگا
«سه غریبه» از تامس هاردی
«جانور در جنگل» از هنری جیمز
«نینوچکا، داستان یک عشق»، «غصه، از غم خود با که بگویم؟»، «وییروچکا» از آنتون چخوف
«خانه آرزو» از رُدیارد کیپلینگ
«قایق بیحفاظ» از استیوِن کرِین
عصر طلایی
«آقای فریدمان کوچک» از توماس مان
«تخممرغ» از شروود اَندرسون
«صخره» از ادوارد مورگان فورستر
«عربی» از جیمز جویس
«نقش روی دیوار» از ویرجینیا وولف
«پزشک دهکده» از فرانتس کافکا
«مرد نابینا» از دیوید هربرت لارنس
«ازدواج به سبک روز» از کاترین مَنسفیلد
«برف خاموش، برف ناپیدا» از کنراد اِیکن
«گور» از کاترین آن پورتر
«اولین غاز من» از ایساک بابِل
«زندگی پنهان والتر میتی» از جیمز تربر
«طویله سوزی» از ویلیام فُکنر
«تپههایی شبیه فیلهای سفید» از ارنست همینگوی
دوران معاصر
«اِماسونْس» از خورخه لوئیس بورخس
«همسر گوگول» از تُومّازو لاندولفی
«مردی که تقریباً مرد بود» از ریچارد رایت
«راه فرسوده» از یودورا وِلتی
«چیستانی برایم بگو» از تیلی اُلسِن
«مسئولیتها در رؤیاها آغاز میشوند» از دلمور شوارتس
«بشکه جادویی» از برنارد مالامود
«آکسولُتل» از خولیو کورتاسار
«در جستجوی آقای گرین» از سُل بِلُو
«بختآزمایی» از شرلی جکسون
«یک درخت/یک صخره/یک ابر» از کارسون مَکالِرز
«اقدام خواهد شد» از هاینریش بُل
«ماکاریو» از خوان رولفو
«سرتیپ» از آیزاک رُزنفلد
«ساحل» از آلن رُبگرییه
«مارپیچ» از ایتالو کالوینو
«در قلب قلب کشور» از ویلیام گَس
«گرینلیف» از فلَنِری اُوکانر
«گزارش» از دونالد بارتلمی
«مرگ هُورِیشیو اَلجِر» از لیروی جونز (امامو امیری بَرَکه)
«اوراقفروشی کلیولند» از ریچارد براتیگَن
«تعقیب» از جویس کارول اُوتس
خواندن کتاب یک درخت، یک صخره، یک ابر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
اگر میخواهید در داستان کوتاه نوشتن مهارت پیدا کنید این کتاب را حتما بخوانید.
بخشی از کتاب یک درخت، یک صخره، یک ابر
«به کلی گیج بودم. باید به سفری فوری میرفتم. بیماری بسیار بدحال در دهکدهای به فاصله ده میلی در انتظارم بود. برف سنگینی همه زمینهای بین من و او را پوشانده بود. من یک درشکه داشتم، درشکه سبکی با چرخهای بزرگ که دقیقاً مناسب جادههای روستایی ما بود. پیچیده در پوستین، کیف وسایل در دست، در حیاط آماده سفر بودم؛ اما اسبی در دسترس نبود، هیچ اسبی. اسب خود من همان شب، فرسوده از رنجهای آن زمستان یخبندان، مرده بود. دختر خدمتکارم حالا داشت دور دهکده میدوید و سعی میکرد اسبی برایم قرض بگیرد؛ ولی فایده نداشت، میدانستم. درمانده آنجا ایستاده بودم و برف لحظه به لحظه بر رویم انبوهتر میشد و توان حرکت را لحظه به لحظه بیشتر از دست میدادم. دختر در آستانه درِ حیاط ظاهر شد، تنها؛ و فانوس را تکان داد. برای چنین سفری در آن ساعت، واقعاً چه کسی اسب قرض میداد؟ یک بار دیگر حیاط را با قدمهای بلند پیمودم. هیچ راهی به نظرم نمیرسید. از سر درماندگی به درِ زهوار در رفته خوکدانی که از یک سال پیش خالی بود لگدی پراندم. در باز شد و روی لولاهایش پس و پیش رفت. بخار و بویی شبیه بوی اسب از آن بیرون زد. فانوس اصطبل کمنوری در داخل آن از طنابی آویزان بود. مردی چمباتمهزده در زیر آن سقف کوتاه، صورت تراشیده و چشمان آبیش را به سویم گرداند و در حالی که چهار دست و پا بیرون میآمد پرسید: «یراق بکنم؟» من که نمیدانستم چه بگویم، فقط سر خم کردم تا ببینم دیگر چه در خوکدانی هست. دختر خدمتکار که کنارم ایستاده بود گفت: «خودتان هم نمیدانید در خانهتان چه چیزها پیدا میشود.» هر دو خندیدیم.»
حجم
۸۹۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۸۲۹ صفحه
حجم
۸۹۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۸۲۹ صفحه
نظرات کاربران
داستانهای خوب، ترجمههای بد
کتاب مورد علاقه ی من ، مجموعه ی با ارزشی از داستان کوتاه های مشهور ، سال ۸۵ کاغذی شو ۱۰ هزار تومن خریدم و هنوزم دارمش ، از دستش ندید ...
میتونم بگم یکی از بهترین کتاباست که خوندم البته پی دی افش نه که فرقی نمی کنه واقعا کتاب عالیه