کتاب این خیابان سرعت گیر ندارد مریم جهانی + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب این خیابان سرعت گیر ندارد

کتاب این خیابان سرعت گیر ندارد

نویسنده:مریم جهانی
انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیازبدون نظر

معرفی کتاب این خیابان سرعت گیر ندارد

کتاب الکترونیکی «این خیابان سرعت‌گیر ندارد» نوشتهٔ «مریم جهانی» و منتشرشده توسط نشر مرکز، روایتی داستانی از زندگی زنی به نام «شهره» است که پس از طلاق، رانندهٔ تاکسی می‌شود و در کلان‌شهری پرهیاهو با چالش‌های روزمره، روابط خانوادگی و اجتماعی و دغدغه‌های زنانگی دست‌وپنجه نرم می‌کند. این اثر در دستهٔ رمان‌های اجتماعی معاصر قرار می‌گیرد و با نگاهی واقع‌گرایانه به مسائل زنان، خانواده و جامعهٔ شهری می‌پردازد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب این خیابان سرعت گیر ندارد

«این خیابان سرعت‌گیر ندارد» اثری داستانی و در قالب رمان است که با محوریت شخصیت اصلی، «شهره»، روایت می‌شود. داستان در بستری شهری و معاصر شکل گرفته و دغدغه‌های زنان طبقهٔ متوسط را در جامعه‌ای مردسالار به تصویر می‌کشد. نویسنده، «مریم جهانی»، با انتخاب شغل راننده تاکسی برای شخصیت اصلی، به‌نوعی مرزهای کلیشه‌ای نقش‌های جنسیتی را درمی‌نوردد و مخاطب را با تجربه‌های روزمره، تلخ و شیرین، و گاه طنزآمیز یک زن مستقل روبه‌رو می‌کند. ساختار کتاب مبتنی بر روایت اول‌شخص است و فصل‌ها با جزئیات زندگی روزمره، روابط خانوادگی، خاطرات گذشته و تعاملات اجتماعی شهره پیش می‌رود. این رمان، علاوه‌بر پرداختن به مسائل زنان، به موضوعاتی چون طلاق، استقلال مالی، روابط مادر و دختر، خواهرانگی، و چالش‌های زندگی در شهری بزرگ می‌پردازد. فضای داستان، واقع‌گرایانه و ملموس است و نویسنده با زبانی صریح و بی‌پرده، لایه‌های مختلف شخصیت‌ها و جامعه را واکاوی می‌کند. «این خیابان سرعت‌گیر ندارد» تصویری از زندگی زنانی است که در تلاش برای حفظ هویت و استقلال خود، با موانع و پیش‌داوری‌های اجتماعی روبه‌رو هستند.

خلاصه داستان این خیابان سرعت گیر ندارد

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «این خیابان سرعت‌گیر ندارد» حول محور «شهره»، زنی سی‌ساله و مطلقه، می‌چرخد که پس از جدایی از همسرش، تصمیم می‌گیرد به شغل رانندگی تاکسی روی بیاورد. او در شهری بزرگ و سنتی، با مادر، خواهر، دخترخاله و دیگر اعضای خانواده‌اش در ارتباط است و هر روز با مسافران و اتفاقات گوناگون روبه‌رو می‌شود. روایت، با جزئیات زندگی روزمرهٔ شهره، خاطرات کودکی، روابط پیچیده با مادر و خواهرش شراره، و دغدغه‌های مراقبت از محبوبه (دخترخاله‌اش که با مشکلات روحی دست‌وپنجه نرم می‌کند) پیش می‌رود. شهره در مواجهه با نگاه‌های قضاوت‌گرانهٔ جامعه، متلک‌ها و تبعیض‌های جنسیتی، سعی می‌کند استقلال و هویت خود را حفظ کند. او در تاکسی‌اش، که نامش را «الیزابت» گذاشته، نه‌تنها مسافر جابه‌جا می‌کند، بلکه با هر سفر، بخشی از زندگی و خاطراتش را مرور می‌کند. داستان، با پرداختن به روابط خانوادگی، عشق‌های ناکام، خاطرات پدر، و تلاش برای ساختن زندگی‌ای مستقل، تصویری از زنانگی، مقاومت و امید را در دل شهری پر از سرعت‌گیرهای اجتماعی و ذهنی به نمایش می‌گذارد. پایان داستان باز است و سرنوشت شخصیت‌ها در دل زندگی روزمره و انتخاب‌هایشان شکل می‌گیرد، بی‌آنکه به قطعیت یا نتیجه‌ای قطعی برسد.

چرا باید کتاب این خیابان سرعت گیر ندارد را بخوانیم؟

این کتاب با روایتی صمیمی و بی‌پرده، تجربه‌های زیستهٔ یک زن مستقل را در جامعه‌ای مردسالار و سنتی به تصویر می‌کشد. «این خیابان سرعت‌گیر ندارد» با پرداختن به موضوعاتی چون استقلال زنان، طلاق، روابط خانوادگی و چالش‌های زندگی شهری، فرصتی برای همدلی با دغدغه‌ها و مقاومت‌های زنان فراهم می‌کند. روایت اول‌شخص و جزئی‌نگری نویسنده، خواننده را به دل زندگی شخصیت‌ها می‌برد و امکان مواجهه با واقعیت‌های کمتر دیده‌شده را فراهم می‌سازد. این اثر برای کسانی که به دنبال شناخت لایه‌های پنهان جامعه و تجربه‌های زنان در ایران معاصر هستند، خواندنی است.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این رمان به علاقه‌مندان ادبیات اجتماعی، داستان‌های معاصر ایرانی و کسانی که دغدغهٔ مسائل زنان، استقلال فردی و روابط خانوادگی دارند پیشنهاد می‌شود. همچنین برای مخاطبانی که به دنبال روایت‌هایی واقع‌گرایانه از زندگی شهری و چالش‌های زنان در جامعهٔ امروز هستند، این کتاب انتخاب مناسبی است.

بخشی از کتاب این خیابان سرعت گیر ندارد

«نازل را فرو می‌کنم تو سوراخ باک. نفس عمیقم پر بوی بنزین و عطر نان ساجی و باران می‌شود و مخم اِرور می‌دهد که کدام بو به کدام بو است؟ مادر شیشه را کمی‌پایین می‌کشد و خان مآبانه دو اسکناس ده هزاری می‌گیرد بیرون. ‌بیا سَرَه خور پول بنزینه حساب بکن. زل می‌زنم به انگشتان پت و پهنش. گیر شر افتاده‌ام این سر صبحی. حناق می‌گیرم مبادا چیزی بگویم و اوضاع متشنج اتاقک تاکسی‌ام که مثل انبار باروت است منفجر شود. مادر کمی‌صبر می‌کند و وقتی می‌بیند دستم گیر نازل است، پول را می‌برد تو. بابک از صندلی عقب سر می‌چرخاند تو جایگاه ببیند کسی هست که این خفت را ببیند یا نه. جایگاه خلوت است. مرد نان‌فروش، با بغل نان ساجی، از شدت باران پناه گرفته زیر سقف جایگاه. درست پایین پام. لته لته نان فرو می‌کند تو دهان و لپش هی قلنبه می‌شود و هی خالی می‌شود. لاین مقابل، متصدی پمپ دارد ۲۰۶ زنی را بنزین می‌زند. زن خسته است. از زل زدنش به نوشتهٔ سیگار ممنوعِ مقابل می‌فهمم. یا چند رشته شلختهٔ موهاش. یا یله کردن سرش رو پشتی صندلی. حتماً از پشت میز اداره فرار کرده. یا از راهروهای دادگاه، یا از پشت پیشخوان مغازه‌ای، شاید هم از نشستن پشت فرمان خسته است. من اما خسته نیستم. یعنی هیچ‌وقت خسته نمی‌شوم. پای کارم که بیاید وسط، مثل تانک ضد ضربه می‌شوم. در کلان شهر ما زنی پیدا نمی‌شود که دنده‌های دوزاری را مثل من با لذت عوض کند یا دخلش که پر می‌شود خوشی بزند زیر دلش و ویرش بگیرد آینهٔ بنز پارک شدهٔ بغل خیابان را ببوسد و ویق ویق دزدگیرش را در بیاورد. یا سر چراغ و سر ظهرکه راهی می‌شود خانه، شیشه‌های تاکسی‌اش را بالا بکشد و ولوم استریو را تا اند سرسام بلند کند تا کوفتگی کت و کولش در برود. در کلان شهر ما زن‌ها محتاط رانندگی می‌کنند و نمی‌دانند چه کیفی دارد شنیدن نالهٔ موتور وقتِ دندهٔ معکوس یا لایی کشیدن بی‌ترس لابه‌لای ماشین‌های مدل بالا. آن‌ها حتماً نمی‌دانند نگاه وق زدهٔ شاگرد مکانیک و اوساش وقت بردن ماشین رو چالهٔ تعویض روغن چه حس غروری دارد. یا بور شدن رانندهٔ تاکسی‌ای که اولش به خیال زن بودن طرف عربده‌کشان از ماشین پیاده می‌شود و با دیدن قفل فرمان تو دست زن سعی می‌کند در راه فرار به سمت ماشینش بدو بدو نکند. در شهر من زن‌ها یک دنده می‌شناسند. دنده مُرده. مادر همیشه می‌گوید: دنده مرده نمی‌دانم چه کوفتیه. اما ئی دنده نیست که مرده، تو مردی.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

حجم

۱۲۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

قیمت:
۷۳,۰۰۰
۵۸,۴۰۰
۲۰%
تومان