کتاب آدم ها روی پل
معرفی کتاب آدم ها روی پل
کتاب آدم ها روی پل نوشتهٔ ویسواوا شیمبورسکا و ترجمهٔ مارک اسموژنسکی و شهرام شیدایی و چوکا چکاد است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب آدم ها روی پل
ویسـواوا شیمبورسکا (۱۹۲۳-۲۰۱۲) معروفترین شـاعر معاصـر لهستان و برندهٔ جایزهی نوبل ادبی ۱۹۹۶ است. اشعار زیبای او که به ۳۶ زبان در ۱۸ کشور جهان ترجمه و منتشر شده، از سالها پیش شهرت جهانی یافته است. شعرهایی که از او در این دفتر میخوانید اغلب از کتابی به همین نام که از آخرین آثار اوست برگزیده شدهاند. مارک اسموژنسکی، مترجم لهستـانی، که او نیـز در سـال ۲۰۰۹ درگذشته است، با تحصیلات عالی در زبان و ادب فارسی برای انتقال روح شعرهای شیمبورسکا موقعیتی مناسب داشت و از این شرایط بهخوبی بهره برد.
شیمبورسکا در جوابِ کسانی که برای شعر گفتن قائل به پیام خاصیاند، به هیچ یک از ادعاهای پرطمطراق متوسل نمیشود. منطقِ وی بسیار ساده و روشن است؛ در دنیایی که همه چیز خندهدار است، خندهداربودنِ دوستداشتن بهتر از خندهداربودنِ دوستنداشتن است. چراکه اولی هستی را تکثیر میکند، دومی آن را نفی میکند. شعرگفتن بر هستی کلامِ آدمی چیزی را میافزاید و از نیستی به هستی فرا میخواند. از اینرو گفتن و نوشتن شعر، هرقدر هم مضحک و خندهدار باشد، شایستهٔ والاترین دقت است. اطاعت از کلام و آگاهی از درگیربودنِ کلامِ شعر با دیگر جلوههای بیان در دنیای معاصر، موجب شده که مجموعه آثارِ شیمبورسکا این همه کمحجم باشد. وی در طولِ زندگی خلاقهاش ۲۵۲ شعر منتشر کرده که شامل ۹ مجموعه شعر است.
خواندن کتاب آدم ها روی پل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر لهستان پیشنهاد میکنیم.
درباره شیمبورسکا
در آغاز جنگ جهانی دوم که اشغالگران آلمانی لهستان را موردِ حملهٔ وحشیانهٔ خود قرار دادند، ویسواوا دختری شانزده ساله بود. او در روز دوم جولای ۱۹۲۳ در شهرک کورینک در استان پُزنان واقع در غرب لهستان به دنیا آمد و از سال ۱۹۳۱ در شهر کراکوف سکنا گزید. ویسواوای نوجوان به خاطرِ هجوم آلمان نازی به مراکز فرهنگی لهستان، ناچار شد همچون دیگر نوجوانان لهستانی در دورههای درسیای که مخفیانه و دور از چشمِ دشمن تشکیل میشد شرکت کند. پس از گذراندن این دورههای زیرزمینی در شرایطی بسیار سخت موفق به دریافت دیپلم شد و به عنوان کارمندِ ساده به استخدام راهآهن درآمد. پس از جنگ، بین سالهای ۴۸-۱۹۴۵ در دانشگاه یاگلونیانِ کراکوف، همزمان در دو رشتهٔ زبان و ادبیات لهستانی و جامعهشناسی به تحصیل پرداخت. نخستین شعرش در ۱۹۴۵ وقتی ۲۲ ساله بود در یکی از نشریات لهستان چاپ شد و اولین مجموعه شعرش را (برای این است که زندهایم) در سال ۱۹۵۲ به چاپ رساند. ویسواوا شیمبورسکا در سال ۱۹۵۳ به عضویت هیئت تحریریهٔ هفتهنامهٔ ادبی ـ فرهنگی زندگی ادبی درآمد و تا سال ۱۹۸۱ با آن هفتهنامه همکاری میکرد. شیمبورسکا وابسته به هیچ یک از گروههای ادبی نبوده است. اشعار او که به ۳۶ زبان در ۱۸ کشور ترجمه شده، از سالها پیش شهرت جهانی یافته است.
درباره مارک اسموژنسکی
مارک اسموژنسکی در سال ۱۹۵۴ میلادی (۱۳۳۳ ه.ش.) در لودز لهستان به دنیا آمد. در سال ۱۹۷۶ موفق به دریافت درجهٔ فوقلیسانس ادبیات و زبان لهستانی از دانشگاه لودز شد. پایاننامهٔ وی دربارهٔ جریان دگرگونی معنایی ـ زیباییشناختی در ترجمههای لهستانی اشعار گئورگ تراکل شاعر اتریشی بود. وی در سال ۱۹۸۶ از دانشگاه ورشو فوقلیسانس ادبیات فارسی دریافت کرد و پایاننامهٔ این دورهٔ او کارکرد الگوهای اساطیری در تعریف مفهوم حرکت در نوشتههای دکتر علی شریعتی بود. از سال ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۹ به تدریس در انستیتوی تحقیقات فرهنگی دانشگاه لودز و مشارکت در کنگرههای ادبیات تطبیقی و تألیف مقالاتی در زمینهٔ فرهنگ و ادبیات فارسی مشغول بود. از سال ۱۹۸۹ (۱۳۶۸) تا ۱۹۹۷ (۱۳۷۶) در ایران به تحصیل زبان و ادب فارسی پرداخت و پایاننامهٔ دکتری او تصحیح انتقادی و بررسی ساختار رمزی سیرالعباد الی المعاد سنایی غزنوی بود. اسموژنسکی در سال ۱۹۹۳ شعر بلند معروف سهراب سپهری به نام «صدای پای آب» را به زبان لهستانی ترجمه کرد و شعرهای برخی دیگر از شاعران فارسی زبان را نیز در دست ترجمه داشت.
بخشی از کتاب آدم ها روی پل
«عشق در نگاهِ اول
هر دو بر این باورند
که حسی ناگهانی آنها را به هم پیوند داده.
چنین اطمینانی زیباست،
اما تردید زیباتر است.
چون قبلا همدیگر را نمیشناختند،
گمان میبرند هرگز چیزی میانِ آنها نبوده.
اما نظرِ خیابانها، پلهها و راهروهایی
که آن دو میتوانستهاند از سالها پیش
از کنار هم گذشته باشند، در این باره چیست؟
دوست داشتم از آنها بپرسم
آیا به یاد نمیآورند ـ
شاید درونِ دری چرخان
زمانی روبروی هم؟
یک «ببخشید» در ازدحامِ مردم؟
یک صدای «اشتباه گرفتهاید» در گوشی تلفن؟
ـ ولی پاسخشان را میدانم.
نه، چیزی به یاد نمیآورند.
بسیار شگفتزده میشدند
اگر میدانستند، که دیگر مدتهاست
بازیچهای در دستِ اتفاق بودهاند.
اتفاقی که هنوز کاملا آماده نشده
تا برای آنها تبدیل به سرنوشتی شود،
آنها را به هم نزدیک میکرد دور میکرد،
جلوِ راهشان را میگرفت
و خندهٔ شیطانیش را فرو میخورد و
کنار میجهید.
علائم و نشانههایی بوده
هرچند ناخوانا.
شاید سه سالِ پیش
یا سهشنبهٔ گذشته
برگِ درختی از شانهٔ یکیشان
به شانهٔ دیگری پرواز کرده؟
چیزی بوده که یکی آن را گم کرده
دیگری آن را یافته و برداشته.
از کجا معلوم توپی در بوتههای کودکی نبوده باشد؟
دستگیرهها و زنگِ درهایی بوده
که یکیشان لمس کرده و در فاصلهای کوتاه آن دیگری.
چمدانهایی کنار هم در انبار.
شاید یک شب هر دو یک خواب را دیده باشند،
که بلافاصله بعد از بیدار شدن محو شده.
بالاخره هر آغازی
فقط ادامهایست
و کتابِ حوادث
همیشه از نیمهٔ آن باز میشود.»
حجم
۷۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۷۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
نظرات کاربران
ترجمه عالی از شاعر بزرگ لهستانی