کتاب فرانی و زویی
معرفی کتاب فرانی و زویی
کتاب فرانی و زویی نوشتهٔ جی. دی. سلینجر و ترجمهٔ میلاد زکریا است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. این کتاب روایت دو عضو از خانوادهٔ معروف گلس است: فرانی و زویی. خواهر و برادر نابغه و هنرمندی که در طول کتاب آنها را بیشتر میشناسیم و همراه با فرانی و به یاری زویی به بلوغ میرسیم. فرانی و زویی را در کنار ناتور دشت دو شاهکار سلینجر میشناسند.
درباره کتاب فرانی و زویی
کتابشناسی آثار جی. دی. سالینجر بسیار کوتاه است اما او با همین مجموعهٔ کمحجم آثار، یکی از پرتأثیرترین و پرخـوانندهتـرین نویسندگان معـاصر آمریکا بوده است. نخستین اثر مشهور او ناتور دشت که روایت رنجها و دغدغههای نسلی از دانشجویان و نوجوانان آمریکای پس از جنگ دوم است با ستایش بسیار روبهرو شد و آن نسل را به طرفداران و خوانندگان شیفتهٔ او تبدیل کرد. فرانی و زویی که از مهمترین آثار دیگر او شمرده میشود، و فیلم ایرانی پری، ساختهٔ داریوش مهرجویی، با بازی نیکی کریمی و علی مصفا، گونهای انطباق بومی آن است، مملو از اندیشههای ژرف دربارهٔ مسائلی همچون عرفـان و تأمل درخصوص تلاش دانشپژوهـان در اندوختن گنجینههـای آکادمیک به جـای پول و شجاعت هیچکس نبودن!
فرانی، خواهر و عضو کوچک خانوادهٔ گلس، آشفته و سردرگم است. با دوستپسرش مشکل دارد. فکر میکند بقیه حرف او را نمیفهمند. زویی، کوچکترین پسر خانوادهٔ گلس، مشغول کارهای هنری است. او تمام این مراحلی را که فرانی دارد سپری میکند، رد کرده؛ بنابراین، به داد خواهرش میرسد.
با برادر بزرگ خانوادهٔ گلس در داستان کوتاه «یک روز خوش برای موزماهی» قبلا آشنا شده بودید. تمام اعضای این خانواده نابغه و از زمان خود جلوتر هستند.
خواندن کتاب فرانی و زویی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای سلینجر پیشنهاد میکنیم.
درباره جی دی سلینجر
جِروم ديويد سلينجر در اول ژانويه سال ۱۹۱۹ در مَنهتن نيويورک به دنيا آمد. وی یک نويسنده آمريكایی بود.
سلینجر پس از اتمام تحصيلات ابتدايی، به دانشكدۀ نظامی والی پِنسيلوانيا فرستاده شد و آنجا عنوان بدترين دانشجوی تاريخ دانشكده را بهدست آورد. او در هجدهسالگی، چند ماهی به اروپا رفت و بهمحض برگشتن به آمريكا، در سال ۱۹۳۸، وارد يكی از دانشگاهها شد اما باز هم تحصيلاتش را نيمهكاره رها كرد. سلینجر در جوانی عاشق اونا اونيل شد و تا توانست برايش نامه نوشت، بااينحال، اونا اونيل با چارلز چاپلين ازدواج كرد.
این نویسنده، در سال ۱۹۴۰ اولين داستانش را به نام «جوانان» در یک مجله چاپ کرد و سپس وارد ارتش شد. او در ارتش، بهعنوان گروهبان يكم پياده در جنگ جهانی دوم شركت كرد. سلینجر، وقتی متفقين در خاک فرانسه و ساحل نورماندی پياده شدند، شجاعت زيادی از خودش نشان داد.
ناتور دشت را سلينجر در سال ۱۹۴۵ بهعنوان نخستین رمانش، نوشت و توانست آن را در سال ۱۹۵۱ بهطور رسمی و بهصورت كتاب در آمريكا و بريتانيا به چاپ برساند. با اين حال، چاپ اين كتاب، به بهانۀ اينكه غيراخلاقی است در مناطقی از آمريكا ممنوع شد و در سال ۱۹۹۰ از طرف انجمن كتابخانههای ايالات متحده نیز، جزء كتابهای ممنوعالچاپ اعلام شد.
از رمانها و داستانهای بلند او میتوان به این موارد اشاره کرد:
ناطور (ناتور) دشت، فرنی و زویی، تیرهای سقف را بالا بگذارید، نجاران و سیمور، جنگل واژگون، ۱۶ هپورث، ۱۹۲۶.
مجموعه داستانهای او هم عبارتاند از:
دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم، هفتهای یه بار آدمو نمیکشه، نغمهٔ غمگین، یادداشتهای شخصی یک سرباز، دختری که میشناختم.
از آثار سلینجر برای تولید آثاری در قالبهای دیگر نیز اقتباس شده است:
داریوش مهرجویی، کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی، فیلم پری را با برداشتی آزاد از رمان «فرنی و زویی» اثر سلینجر ساخته است؛ همچنین، مهرجویی در فیلم هامون، از زبان شخصیت اصلی، اشارهای به آن دارد.
کتاب ناطور (ناتور) دشت نیز در سریال Ghost in the Shell: Stand Alone Complex مورد بحث قرار گرفته است. جی دی سلینجر در ۹۱ سالگی، در ۲۷ ژانويه ۲۰۱۰، به مرگ طبيعی درگذشت.
بخشی از کتاب فرانی و زویی
«همین الان رمزگشایی یک نامه از مامان را که امروز صبح رسید تمام کردم، همهاش درباره تو بود و لبخند ژنرال آیزنهاور و پسرهای کوچک دیلی نیوز که افتادند توی چاه آسانسور و این که من کی میخواهم تلفنم را در نیویورک قطع کنم و یکی اینجا، در حومه شهر، جایی که واقعاً به آن احتیاج دارم بگیرم. مطمئناً تنها زن دنیاست که میتواند نامه را با حروف ایتالیک نامرئی بنویسد. بِسی عزیز. مثل ساعت سر هر سه ماه یک کپی پانصد کلمهای از این نامه او به دستم می رسد که موضوعش تلفن شخصی قدیمی بیچارهام است و این که چهقدر احمقانه است که هر ماه پول بیزبان را بابت چیزی بدهی که حتی کسی نیست از آن استفاده کند. که واقعاً یک دروغ گنده شاخدار است. وقتی من به شهر میآیم، بدون استثنا همیشه مینشینم و ساعتها با دوست قدیمیم یاما، خدای مرگ، صحبت میکنم؛ و تلفن شخصی برای گپزدنهای کوچک ما یک ضرورت است. به هر حال، لطفاً به او بگو من عقیدهام را عوض نکردهام. عشق من به آن تلفن قدیمی یک عشق کور است. این تنها دارایی واقعاً شخصی بود که من و سیمور در تمام کیبوتصِ بسی داشتیم. در ضمن برای تعادل درونی من هم ضروری است که هر سال اسم سیمور را در آن دفترچه تلفن لعنتی ببینم. دلم میخواهد با خاطرجمع لیست حرف جی را نگاه کنم. پسر خوبی باش و این پیغام را برای من برسان. لازم نیست حتما کلمه به کلمه باشد، ولی با دقت. اگر میتوانی با بسی مهربانتر باش، زویی. فکر نمیکنم به این خاطر این حرف را میزنم که او مادرمان است؛ بهخاطر این میگویم که خسته شده است. آدم بعد از سی سالگی و اینها، وقتی که همه (حتی شاید تو) کمی کندتر میشوند، خسته میشود، ولی بیشتر تلاش میکند. کافی نیست با او با همان بیرحمی عاشقانهای رفتار کنی که یک رقاص آپاچی با شریک رقصش میکند ــ که ضمناً، فکرش را بکنی یا نه، کاملا متوجهاش میشود. یادت رفته او از نظر عاطفی تقریباً همان قدر پیشرفته است که لِس.
جدا از مسأله تلفن، این نامه بسی در واقع یک نامه زویی است. باید به تو بنویسم و بگویم تو تمام زندگیت را پیشرو داری و اگر پیش از رفتن به سراغ زندگی هنرپیشگی دکترایت را نگیری جنایت بزرگی مرتکب شدهای. نگفته دلش میخواهد دکترایت را در چه رشتهای بگیری، ای کرم کتاب کبیر، ولی من حدس میزنم ریاضی را به یونانی ترجیح میدهد. به هر حال، تا آنجا که من دستگیرم میشود او میخواهد اگر به هر دلیلی کار بازیگریت نگرفت چیزی داشته باشی که به آن برگردی. که شاید خیلی منطقی باشد، و احتمالا هم هست، ولی من خوشم نمیآید یکدفعه دربیایم و این را به تو بگویم. بر حسب اتفاق، امروز یکی از آن روزهایی است که دارم همه افراد خانواده، از جمله خودم را، از آن طرف عوضی تلسکوپ نگاه میکنم. در واقع امروز صبح سر صندوق پست، وقتی اسم بسی را روی آدرس برگشت پاکت دیدم باید به خودم فشار میآوردم که یادم بیاید او که بود. به یک دلیل کاملا خوب، کلاس "نویسندگی پیشرفته ۲۴ ـاِی" سیوهشت داستان کوتاه بارم کرده تا این آخر هفته با چشمان اشکبار به خانه برگردم. سی وهفتتایشان درباره یک زن همجنسباز خجالتی مردمگریز پنسیلوانیایی هلندیتبار است که میخواهد بنویسد؛ و به زبان اول شخص، از دید یک کارگر مزرعه هرزه روایت میشود. با لهجه.»
حجم
۱۶۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه
حجم
۱۶۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه
نظرات کاربران
نمیدونم از سانسوربود ویا ترجمه ، گنگ وگیج وبی حاصل خواندم وچیززیادی متوجه نشدم.