دانلود و خرید کتاب به زبان مادری گریه می کنیم فابیو مورابیتو ترجمه الهام شوشتری زاده
تصویر جلد کتاب به زبان مادری گریه می کنیم

کتاب به زبان مادری گریه می کنیم

انتشارات:نشر اطراف
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۸از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب به زبان مادری گریه می کنیم

کتاب به زبان مادری گریه می کنیم نوشتهٔ فابیو مورابیتو و ترجمهٔ الهام شوشتری زاده و ویراستهٔ فائزه اثنی عشری است. نشر اطراف این ناداستان را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی ۸۲ جستار دربارهٔ نوشتن و زبان مادری.

درباره کتاب به زبان مادری گریه می کنیم

فابیو مورابیتو در کتاب به زبان مادری گریه می کنیم دریچه‌ای نو به ادبیات امروزِ مکزیک و آمریکای لاتین می‌گشاید و تصویری متفاوت از آن را به خواننده نشان می‌دهد. این کتاب مجموعه‌ای است از ۸۲ ناداستان/ جستارِ بسیار کوتاه که به «جستار برق‌آسا» مشهور هستند. مورابیتو در این جستارهای بسیار کوتاه، سراغ مضامینی مثل زبان مادری، تجربه‌ٔ نوشتن و ترجمه، کلنجاررفتن با زبان، دردسرها و شیرینی‌های نوشتن به زبانی جز زبان مادری و زندگی در دنیای ادبیات و کلمه‌ها می‌‌رود و با زبانی ساده و گاهی طنز از مفاهیمی عمیق و جدی می‌گوید. او در این جستارها به خاطرات کودکی و جوانی خودش، تجربه‌ٔ نوشتن و ترجمه و مواجهه‌اش با شاهکارهای ادبی جهان اشاره می‌کند. او نویسنده‌ای است که لحظه‌های ساده‌ٔ روزمره را از منظری متفاوت می‌بیند و تصویری نو از ارتباط میان ذهن و زبان را برای خواننده نمایان می‌سازد. «نام‌های مردگان»، «سرت را پایین بینداز و بنویس»، «روح آدمی و زبان بدن»، «نامهٔ بی ‌کم‌‬وکاست»، «کتابی در دل کتاب»، «در دفاع از بچهٔ وسطی»، «هیچ ‌کس هیچ‬ چیز نمی‬‌خواند»، «شاعرها کتاب نمی‬‌نویسند»، «سیاهرگ‬‌ها و سرخرگ‬‌ها»، «دست‬‌کم سرگرم نوشتن بودیم»، «سیم‬‌های تاب‬ خورده» و «کتاب شعله‬‌ور» از جمله جستارهای این کتاب هستند.

در یک تقسیم‌بندی می‌توان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشته‌هایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق می‌شود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و به‌دلایلی دیگر شروع به نوشتن می‌کند. در مقابل، در نوشته‌های غیرواقعیت‌محور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز می‌زند و این گونه به‌عنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیت‌محور) طبقه‌بندی می‌شود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم هم‌نوعان است (البته نه به‌معنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدف‌های دیگر ناداستان‌نویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمون‌های بی‌شماری می‌پردازد و فرم‌های گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی می‌تواند شامل این‌ها باشند: جستارها، زندگی‌نامه‌ها، کتاب‌های تاریخی، کتاب‌های علمی - آموزشی، گزارش‌های ویژه، یادداشت‌ها، گفت‌وگوها، یادداشت‌های روزانه، سفرنامه‌ها، نامه‌ها، سندها، خاطره‌ها و نقدهای ادبی.

خواندن کتاب به زبان مادری گریه می کنیم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران جستارهای کوتاه و علاقه‌مندان به حوزهٔ زبان مادری پیشنهاد می‌کنیم.

درباره فابیو مورابیتو

فابیو مورابیتو در ۲۱ فوریهٔ ۱۹۵۵ در مصر به دنیا آمد. او شاعر، داستان‌نویس و جستارنویس مکزیکی است که در خانواده‌ای ایتالیایی به دنیا آمد و کودکی‌اش را در میلان ایتالیا گذراند. ۱۵ساله که بود همراه خانواده‌اش به مکزیک مهاجرت کرد و زبان اسپانیایی را فرا گرفت. رفته‌رفته به نوشتن روی آورد و آثارش به زبان اسپانیایی‌ در مکزیک خوانندگانی یافتند و برندهٔ جوایز ادبی معتبر شدند. او چندین کتاب شعر، جستار و داستان کوتاه منتشر کرده است. پژوهش‌های مفصلی دربارهٔ ادبیات عامیانهٔ مکزیک انجام داده و ۱۲۵ قصهٔ شفاهی مکزیکی‌ها را در کتابی گرد آورده است. در کنار نوشتن، ترجمه هم از دغدغه‌های جدی مورابیتو است و داستان‌ها، شعرها و جستارهای بسیاری را از زبان اولش، ایتالیایی به زبان اسپانیایی ترجمه کرده است. مورابیتو گرچه تباری ایتالیایی دارد و سال‌های اول زندگی‌اش را در ایتالیا گذرانده، خودش را مکزیکی می‌داند و از چهره‌های ادبی مهم مکزیک به شمار می‌رود. او در سال ۲۰۲۱ برندهٔ جایزهٔ «خابیِر بیائوروتیا»، عالی‌ترین جایزهٔ ادبی مکزیک شده است. کتاب «به زبان مادری گریه می‌کنیم» بله قلم این نویسنده به فارسی ترجمه شده است.

بخشی از کتاب به زبان مادری گریه می کنیم

«این قصه را همه شنیده‌ایم: پدر بندانگشتی و شش برادرش می‌خواهد آن‌ها را در جنگل رها کند چون آه در بساط ندارد و نمی‌تواند شکم‌شان را سیر کند. اما مادرشان که دلش به این کار راضی نیست یک مشت سنگ‌ریزه به بندانگشتی می‌دهد و به او می‌گوید همان‌طور که در جنگل پیش می‌روند آن‌ها را پشت سرشان بیندازد تا بعداً به کمک سنگ‌ریزه‌ها راه برگشت را پیدا کنند. این ترفند جواب می‌دهد و بندانگشتی و شش برادرش صحیح و سالم به خانه برمی‌گردند. اما گرسنگی که شوخی برنمی‌دارد. بنابراین پدر دوباره هفت فرزندش را به جنگل می‌بَرد و آن‌جا رها می‌کند.

این بار مادر فقط کمی خرده‌نان در چنته دارد و همان‌ها را به بندانگشتی می‌دهد. او هم در مسیر، خرده‌نان‌ها را پشت سرشان می‌ریزد اما وقتی تصمیم می‌گیرند به خانه برگردند خرده‌نان‌ها را پیدا نمی‌کند. پرنده‌ها همه‌شان را خورده‌اند. صحنه‌ای است کمابیش قابل تصور: پرنده‌ها یکی یکی از آسمان پایین می‌آیند و خرده‌نان‌ها را با نوک‌شان برمی‌دارند و دوباره بالا می‌روند؛ صحنه‌ای صامت و تماشایی. این لحظه از لحظه‌های بزرگ و باشکوه ادبیات کودک است: سرمشقی برای تعلیق در همهٔ ژانرهای ادبی.

دشوار است از خودمان نپرسیم مادر چطور فکر پرنده‌ها را نکرده بود. مهم‌تر از آن، چطور وزش باد را در نظر نگرفته بود؟ کافی بود باد کمی تند بوزد تا خرده‌نان‌ها پراکنده شوند. اگر خرده‌نانی هم از باد در امان می‌ماند پرنده‌ها کارش را یکسره می‌کردند. نکند مادر هم ته دلش می‌خواسته جنگل بچه‌هایش را ببلعد؟ نکند او هم می‌خواسته بچه‌هایش را گم‌وگور کند و فقط وانمود می‌کرده که می‌خواهد نجات‌شان دهد؟

شاید خود بندانگشتی هم بی‌گناه نباشد. بالاخره او هم مثل مادرش می‌دانسته با این همه بچه محال است اوضاع خانواده خوب شود. قصه قصهٔ انتقام کوچک‌ترین فرزند است. همان که کمتر از بقیه غذا نصیبش می‌شده. همان که از بس کم می‌خورده ریزه‌میزه مانده. شاید گذاشته پرنده‌ها خرده‌نان‌ها را بخورند تا از شر برادران پرخور و حریصش راحت شود. خودش هم با همهٔ کوچکی‌اش بالاخره راه خانه را پیدا می‌کند. توافق ناگفتهٔ او و مادرش همین است.

بندانگشتی با پاک کردن رد مسیرش در جنگل انگار به شکلی نمادین مسیر تکرار زایش را هم برای خانواده‌اش محو می‌کند تا پس از او فرزند دیگری به دنیا نیاورند. انگار کاری می‌کند که مادرش مسیر باروری را گم کند. یک جورهایی مادرش را نابارور می‌کند تا خودش آخرین فرزند باشد: کوچک‌ترین، کوچولو.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
وقتی زیر جمله‌ای خط می‌کشیم انگار می‌گوییم این جمله را از چنگ کتاب نجات بده، این جواهر را از باتلاقی که اسیرش کرده بیرون بکش. وقتی به خط کشیدن زیر جمله‌ها عادت کنی دیگر دست خودت نیست. خط‌ها تکثیر می‌شوند. طاعون می‌شوند و سایه می‌اندازند روی کتاب. کتابی دیگر درون کتاب ظاهر می‌شود؛ یک جمهوری خودمختار.
مریم

حجم

۲۱۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۹۸ صفحه

حجم

۲۱۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۹۸ صفحه

قیمت:
۸۷,۰۰۰
۶۹,۶۰۰
۲۰%
تومان