کتاب اسفار کاتبان
معرفی کتاب اسفار کاتبان
کتاب اسفار کاتبان نوشتهٔ ابوتراب خسروی است. نشر نیماژ این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر در سال ۱۳۷۹ موفق به کسب جایزهٔ ادبی «مهرگان» شد.
درباره کتاب اسفار کاتبان
ابوتراب خسروی رمان اسفار کاتبان را طی شش سال نوشته است. این اثر بسیاری از تکنیکها و تمهیدات مشترک میان انگارههای مدرنیستی و پسامدرنیستی را در خود دارد. از جمله این تکنیکها میتوان به تکثر راوی و تعدد روایت، غلبهٔ عنصر وجودشناسی بر معرفتشناسی، جابهجاییهای زمانی در روایت، شباهت شخصیتها به یکدیگر، برجستگی متن، درهمآمیزی نثر معاصر و کهن و… اشاره کرد. رمان «اسفار کاتبان» نخستین رمان از سهگانهٔ ابوتراب خسروی است که داستان «سعید» پسر مسلمان و «اقلیما« دختر یهودی است. این دو قرار است تحقیقی راجعبه قدیسین و تأثیر آنها در رفتارهای اجتماعی داشته باشند. آنچه این رمان را از دیگر آثار مشابه متمایز میکند، نحوهٔ روایت آن است؛ روایتی که ریشه در ساختار ادبیات کلاسیک و کهن فارسی دارد و ساخت داستان، حرکتی موازی با چند روایت دیگر دارد. ابوتراب خسروی که از شاگردان «هوشنگ گلشیری» است، در این اثر تلاش میکند تجربهای اصیل برای خواننده پدید آورد؛ چیزی که تحتتأثیر جریانهای مدرن به دست فراموشی سپرده شده است. این اثر در سال ۱۳۷۹ موفق به کسب جایزهٔ ادبی «مهرگان» شد.
خواندن کتاب اسفار کاتبان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای ایرانی و علاقهمندان به قلم ابوتراب خسروی پیشنهاد میکنیم.
درباره ابوتراب خسروی
ابوتراب خسروی در اول فروردین ۱۳۳۵ در شهرستان فسا زاده شد. او از نویسندگان معاصر ایرانی است که با قلم منحصربهفردش در دنیای داستاننویسی ایران شناخته میشود. کتاب «رود راوی» از مهمترین آثار اوست که برندهٔ چهارمین دورهٔ جایزهٔ «هوشنگ گلشیری» شده است. انتخاب سبک سوررئال و آمیختگی فضای داستانی با اساطیر کهن ایرانی از مهمترین ویژگیهای داستاننویسی این نویسنده است. ابوتراب خسروی مدرک کارشناسی آموزش ابتدایی دارد. او سالها در شیراز به کودکان عقبماندهٔ ذهنی آموزش داد و سپس بازنشسته شد. از جمله آثار او میتوان به «مجموعهٔ داستان هاویه»، «مجموعهٔ داستان دیوان سومنات»، «اسفار کاتبان»، « مجموعهٔ داستان کتاب ویران»، «رمان ملکان عذاب» و «آواز پر جبرئیل» اشاره کرد.
بخشی از کتاب اسفار کاتبان
«من لبخند کودک را در نور چلچراغها مینویسم. میرغضب در برابر کودک زانو میزند. خم میشود. دست کودک را میبوسد. برمیخیزد. شیخ یحیی آن مهربانی را ننوشته و نگاه کودک را به او. صدای کودک را میشنود که از دور چیزی میگوید. صدای گریه باید بیاید. من باید حیرت را در صورت کودک بنویسم که علت آن گریه نمیداند. میرغضب با مهر، چانه کودک را در گودگاه کنده سلخ میگذارد. پلکها را میبندد تا طفل از او یاد بگیرد. کودک باید بخندد و بازیگوشانه پلک بر هم بگذارد؛ طوری که برای گول به خواب میرود. قوسِ ساطورِ سلخ در دستهای بلند میرغضب بالا میرود، در نور حبابهای چلچراغ برق میزند، هوا را میشکافد. صدای صفیر برش هوا را حتما باید بنویسم که مثلاً ساطور فرود میآید و گویی از کنده بر نطع میغلتد. شیونی باید از چار جانب مجلس برخیزد. در شیونی که باید باشد، صدای زنان و مردان معین نیست. هیچ کس صدای شیون خود نمیشنود. حق با آن قلم عتیق است که این چیزها را ننوشته. چنانکه مینویسد: بعضی وقایع به کتابت درنمیآیند. مثلاً هول طفلان که به تناوب خردی بر حاشیه نطع ایستاده و عمله سلخ که ملتزمند و رنگ کمرنگ شرّابه خون بر کنده سلخ و آن ریزش مدام خون بر نطع و رعشه مابعد سلخِ اندامشان که در قالب لفظ نمیگنجد.»
حجم
۱۴۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۸ صفحه
حجم
۱۴۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۸ صفحه
نظرات کاربران
بیاندازه عالی بود
بیشتر بازی لغات و کلماته.
واقعا لذت بردم از خوندنش
ابوتراب خسروی در این رمان جادو کرده. همین