دانلود و خرید کتاب مرشد و مارگریتا میخائیل بولگاکف ترجمه عباس میلانی
تصویر جلد کتاب مرشد و مارگریتا

کتاب مرشد و مارگریتا

انتشارات:نشر نو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۳۵۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مرشد و مارگریتا

مرشد و مارگریتا برجسته‌ترین اثر میخائیل بولگاکف، نویسنده روس است. در حقیقت مرشد و مارگاریتا نقدی است که میخائیل بولگافک در قالب داستانی خواندنی و جذاب به مسکو دوره و زمانه‌ی خودش، وارد کرده است.

مرشد و مارگاریتا که به زعم بسیاری از منتقدین با کلاسیک‌های تاریخ رمان پهلو می‌زند، با ترجمه‌ی روان عباس میلانی در دسترس شما است.

درباره‌ی کتاب مرشد و مارگاریتا

مرشد و مارگاریتا، کتابی جذاب و خواندنی است. این کتاب ساخت بدیعی دارد و از سه بخش تشکیل شده است. بخش اول شرح وقایع سفر شیطان به مسکو است. در این بخش یک سردبیر و یک شاعر در پارکی باهم مشغول صحبت هستند که فردی به نام ولند به گفتگویشان می‌پیوندد. ولند در حقیقت همان ابلیس یا شیطان است. بخش دوم کتاب درباره‌ی به صلیب کشیده شدن عیسا است. این قسمت در حقیقت بخشی از کتاب مرشد است به داستان زندگی پونتیوس پیلاطس، قیصر روم در زمان مصلوب شدن عیسی مسیح اشاره دارد. بخش سوم کتاب، به جریان عشق مرشد و مارگاریتا می‌پردازد. مرشد همان کسی است که کتابی درباره‌ی عیسی نوشته است. مارگاریتا معشوقه‌ی مرشد است. عشق بین این دو نفر چنان شدت می‌گیرد که مارگاریتا همسرش را ترک می‌کند تا به مرشد بپیوندد. این خطوط داستانی در ابتدا چندان ربطی به هم ندارند اما با پیشروی در داستان، ربط و سیر آن‌ها مشخص می‌شود.

سال‌ها طول کشید تا میخائیل بولگاکف، نوشتن رمان مرشد و مارگاریتا را به پایان برساند. اما در زمان استالین، چنین اثری اجازه‌ی چاپ نداشت. بالاخره در سال ۱۹۶۵، زمامداران شوروی، پس از حذف بیست و پنج صفحه از متن کتاب ، آن را در تیراژ محدودی چاپ کردند. کتاب با استقبال کم‌نظیر مردم شوروی مواجه شد؛ به خاطر تیراژ کم، جلسات قرائت عمومی تشکیل می‌شد کتاب فوراً به یکی از داغ‌ترین کالاهای بازار سیاه شوروی بدل گردید.

خرید و دانلود کتاب مرشد و مارگاریتا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مرشد و مارگاریتا مرشد و مارگاریتا مرشد و مارگاریتا برای تمام دوست‌دا ران ادبیات روسیه، خواندنی است. دوست‌داران آثار ادبی بزرگ جهان نیز از مطالعه‌ی مرشد و مارگاریتا لذت می‌برند. این کتاب در ژانر رئالیسم جادویی نوشته شده است و برای همین کسانی که از خواندن کتاب‌هایی در این سبک لذت می‌برند، خواندنش را نباید از دست دهند. گفتنی است استودیو نوار نسخه صوتی مرشد و مارگاریتا را نیز با همین ترجمه و با صدای حامد فعال منتشر کرده است.

درباره‌ی میخائیل بولگاکف

میخائیل بولگاکف در ۱۵ مه ۱۸۹۱ در کی‌یف اوکراین متولد شد. او در سال ۱۹۱۶ ار رشته پزشکی داشنگاه کی‌یف فارغ التحصیل شد. و برای خدمت به یکی از روستا‌ها فرستاده شد. کتاب یادداشت‌های روزانه‌ی یک پزشک جوان از خاطرات همین دوران نوشته شده است. در زمان جنگ‌های داخلی روسیه، بولگاکف به عنوان پزشک در جبهه‌ها خدمت می‌کرد. میخائیل بولگاکف در طول عمر خود سه‌بار ازدواج کرد. بسیاری همسرآخر او، یلنا شیلوفسکی را منبع الهام شخصیت مارگاریتا در کتاب مرشد و مارگاریتا می‌دانند. از میان کتاب‌های مشهور او می‌توان به مرشد و مارگاریتا، قلب سگی، برف سیاه، تخم‌مرغ‌های شوم و دست‌نوشته‌ها نمی‌میرند اشاره کرد.

میخائیل بولگاکف در ۱۰ مارس ۱۹۴۰ به دلیل یک بیماری کبدی درگذشت.

نمادشناسی کتاب مرشد و مارگاریتا

چوب‌دستی یا همان عصای ولند با یک سگ سیاه تزئین شده است. این یکی از نشانه‌هایی است که می‌گویند بولگاکف با تاثیر پذیرفتن از رمان «فاوست» نوشته گوته این کتاب را نوشته است. در فاوست یک دکتر با یک شیطان پیمان می‌بندد و از آنجا که بولگاکف چند باری به فاوست اشاره می‌کند، احتمالا توقع داشته خواننده با این نماد یاد داستان فاوست بیفتد و این ماجرا را درک کند.

مهتاب هم در کتاب چند باری توصیف می‌شود و هر بار معنی متفاوتی دارد. این یکی از پیچیدگی‌های کتاب بولگاکف است. اما نکته مهم این است که در بیشتر صحنه‌های تاثیرگذار قصه مهتاب هم به عنوان یک عنصر اصلی حضور دارد. در جایی نشان از بی‌قراری روح دارد و در جایی نمادی از صلح. پیشنهاد می‌کنیم بعد از خواندن کتاب به این فکر کنید مهتاب در هر کدام از صحنه‌ها نماد چه چیزی بوده.

کیف دستی هم در روایت بخش مسکو حضور پررنگی دارد. بخش زیادی از شخصیت‌های فرعی داستان با یک کیف دستی به تصویر کشیده می‌شوند. این کیف‌های دستی نوعی کنایه بولگاکف به اتحاد جماهیر شوروی است. در آن زمان شهروندانی که با دولت دیکتاتوری حاکم مشکل داشتند، کیف‌های دستیشان را با خودشان همه جا می‌بردند. چرا که در آن اوراق هویتیشان قرار داشت. در عین حال کیف پول را بولگاکف به عنوان نماد ضعف در داستانش استفاده می‌کرد. چرا که نشان‌دهنده وفاداری به ایدئولوژی حاکم بوده. بولگاکف در داستانش نشان می‌دهد در حالی که خیلی‌ها کیف رسمی‌شان را در دست دارند، خیلی‌ها نمی‌توانند محدودیت‌های جامعه را واقعا رها کنند، خیلی‌ها به کیف پولشان چسبیده‌اند و نمی‌توانند آن را رها کنند.

درباره ترجمه کتاب مرشد و مارگاریتا

این کتاب را عباس میلانی برای بار اول پیش از انقلاب ترجمه کرد. اما در سال ۱۳۹۹ دوباره ترجمه‌اش را بازنگری کرد و زبان و لحن را کمی به روز کرد. ترجمه جدید را مجددا نشر نو منتشر کرده است. کتاب حاضر جدیدترین نسخه از ترجمه این کتاب است و اگر قبلا این کتاب را خریدید، دوباره می‌توانید بدون پرداخت هزینه این کتاب را دانلود کنید و با ترجمه جدید دریافت کنید.

جملاتی از متن کتاب مرشد و مارگاریتا

خارجی دوباره به حرف درآمد. «بی‌تردید انسان فانی است، ولی این تنها نیمی از مسئله است. گرفتاری اینجا است که گاه این فنا کاملا غیرمنتظره گریبانش را می‌گیرد و او حتی نمی‌تواند بگوید که امشب به چه کاری مشغول خواهد بود؟»

برلیوز فکر کرد که: «چه شیوه احمقانه‌ای برای طرح مسئله...» و به‌اعتراض گفت : «البته شما در این مورد کمی اغراق می‌کنید. من کم و بیش دقیقآ می‌دانم که امشب چه کار خواهم کرد؛ مشروط بر آنکه البته در خیابان برونایا آجری به کله‌ام نخورد.»خارجی با لحن قانع‌کننده‌ای صحبت او را قطع کرد و گفت: «نه اینجا آجری هست و نه آنجا. آجر هیچ وقت به کله کسی نمی‌خورد. در مورد شما قول می‌دهم که در معرض این خطر نیستید. مرگ شما متفاوت خواهد بود.»

برلیوز، با ریشخندی قابل درک نسبت به مسیر مضحک بحث، پرسید: «شاید شما می‌دانید که من دقیقآ چطور خواهم مرد؟ مایلید به من هم بگویید؟»

خارجی جواب داد: «قطعآ.» برلیوز را چنان برانداز کرد که انگار او را برای کت و شلواری اندازه می‌گیرد و سپس چیزی کم و بیش به این مضمون از لابه‌لای دندانهایش زمزمه کرد: «یک، دو... مریخ در برج دوم... ماه، در حال غروب... شش ــ حادثه... شب ــ هفت.» سپس به صدایی رسا، خندان گفت: «کله شما بریده خواهد شد.»

بزدومنی با نگاهی وحشی و خشمگین به خارجی خیره شد و برلیوز با لبخند طنزآلودی پرسید: «به دست چه کسی؟ دشمنان؟ جواسیس بیگانه؟»

همصحبت آنها پاسخ داد: «نخیر، توسط یک زن روسی، عضو کامسمول.»

برلیوز، که از شوخی لوس خارجی عصبانی شده بود، غرغر کرد: «آهان! البته می‌بخشید که این حرف را می‌زنم، ولی خیلی بعید است.»

خارجی جواب داد: «معذرت می‌خواهم، ولی حرف همان است که گفتم. البته می‌خواستم از شما بپرسم که امشب چه برنامه‌ای دارید ــ اگر البته محرمانه نیست؟»

معرفی نویسنده
عکس میخائیل بولگاکف
میخائیل بولگاکف

میخائیل بولگاکف که در سال ۱۸۹۱ در کیف (پایتخت اوکراین)‌ به‌دنیا آمد،‌ دوران کودکی و بالیدنش را در خانواده‌ای بافرهنگ‌ آغاز کرد.‌

Πυρια
۱۳۹۹/۰۶/۱۶

داستان از همون صفحه‌ی اول طوفانی شروع میشه و هر چی جلوتر میره پیچیدگی‌هاش بیشتر میشه. شخصیت‌پردازی‌هاش خوبه ولی از اون بهتر توصیف‌ش از شرایط و خفقان شوروی و موقعیت‌ها و صحنه‌سازی‌هایی که ایجاد میکنه. نویسنده مرزی برای تخیل نذاشته

- بیشتر
کاربر ۲۲۶۰۹
۱۳۹۹/۰۹/۱۰

این کتاب بسیار خوب و خواندنی ست. ولی مشکلی برای من در حین خواندن پیش آمد، نسخه ی کتاب الکترونیکی به نسخه pdf تبدیل شد!!! و در تماس با طاقچه، گفته شد که ناشر این تغییر را انجام داده، بسیار

- بیشتر
فاطمه
۱۳۹۷/۰۳/۳۰

بعد از خوندن این کتاب و بوف کور به این نتیجه رسیدم که هرجا اسم سورئال اومد برم دوغمو بنوشم:|

نسیم رحیمی
۱۳۹۹/۰۶/۰۴

این کتاب یکی از بی نظیرترین و متفاوت ترین کتاب هایی هست که تا به حال خوندم. فضای سورئال کتاب خیلی خاص و متفاوت هست البته مفاهیم فلسفی و سیاسی هم به زیبایی در اون گنجانده شده. شخصیتها واقعا عالی

- بیشتر
Farzaneh Parsinejad
۱۳۹۸/۱۲/۲۶

کتاب «مرشد و مارگریتا» در یک کلام، عالی ست! هیچ وقت فکر نمی کردم عاشق یک شخصیت شیطانی و دستیارهای ترسناک اما دوست داشتنی اش بشوم... ولی بولگاکف با قلمش همه چیز را ممکن ساخته است رمان با سه داستان موازی

- بیشتر
eghbal poozeshi
۱۳۹۸/۰۱/۱۶

وقتی هنر نوشتن و قصه پردازی و ظرافت و زیبایی همه رو باهم بخوای تو یه کتاب ببینی میشه مرشد و مارگریتا . جزو بهترین کتابهایی بود که خوندم و بهترین خواهد موند . تصویر و تصور فوق العاده از

- بیشتر
Avant-garde
۱۳۹۹/۰۹/۱۴

از هر نظر مطالعه‌ی این کتاب را به افرادی که اطلاعات تاریخی و دینی دارند و نیز افرادی که به سبک سورئال علاقمندند و درکُل به افراد کتابخوان توصیه می‌کنم. اگر عباس میلانی در تمام عمرش یک کار خوب کرده

- بیشتر
میـمْ.سَتّـ'ارے
۱۳۹۷/۰۲/۰۴

لطفا بدون تعصب بخونید. این کتاب سه خط داستانی داره:زندگی پونتس پیلاتوس، خرابکاری های!ولاند و همراهانش و داستان مرشد که در جاهایی این داستانها به هم گره میخورند. من داستان حضرت مسیح رو دوست نداشتم منظورم تحریفای توی داستان نیست، منظورم اینه

- بیشتر
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
۱۳۹۹/۰۶/۱۸

داستان با گفتگوی سردبیر و یک شاعر شروع می شود که شیطان وارد بحثشان می شود و ماجراهای عجیب و غریب از همین جا شروع می شود، برای کسانیکه به داستان های تخیلی علاقه دارند باید جذاب باشد.

حسین رسولی
۱۳۹۷/۰۸/۱۹

به دوستانی که دنبال یک داستان جذاب هستند، این کتاب را با اطمینان پیشنهاد می‌دهم. البته، این کاره‌هایش، ارزش این کتاب را می‌دانند و قطعا آن را خوانده‌اند. این کتاب شرایط سیاسی و عجیب دوران استالین را با روایت سه

- بیشتر
عاشق واقعی كسی است كه در سرنوشت معشوقش شريك باشد
farnaz Pursmaily
آنقدر ترسيده‌ام كه ديگر هيچ چيز نمی‌ترساندم.
farnaz Pursmaily
زبان آدمی شاید بتواند حقیقت را کتمان کند، ولی چشمها، هرگز
دانور🌱
و تنهايی عجيب چشمهايش بيشتر از زيبايی‌اش مجذوبم كرد.
farnaz Pursmaily
«واقعآ حيف شد! ولی سؤالی كه ناراحتم كرده اين است كه اگر خدا نباشد، چه كسی حاكم بر سرنوشت انسان است و به جهان نظم می‌دهد؟» بزدومنی با عصبانيت در پاسخ اين سؤال كاملا بی‌معنی گفت: «انسان خودش بر سرنوشت خودش حاكم است.» خارجی به آرامی جواب داد: «ببخشيد، ولی برای آنكه بتوان حاكم بود بايد حداقل برای دوره معقولی از آينده، برنامه دقيقی در دست داشت. پس جسارتآ می‌پرسم كه انسان چطور می‌تواند بر سرنوشت خود حاكم باشد در حاليكه نه تنها قادر به تدوين برنامه‌ای برای مدتی به كوتاهی مثلا هزار سال نيست بلكه حتی قدرت پيش‌بينی سرنوشت فردای خود را هم ندارد؟»
فاطمه
هر نوع قدرت به هرحال خشونتی است عليه مردم و زمانی فرا خواهد رسيد كه نه سزار و نه هيچ انسان ديگری حاكم نخواهد بود. انسان به‌ملكوت حقيقت و عدالت گام خواهد گذاشت، جايی كه به‌هيچ گونه قدرتی نيازی نخواهد بود
اکرم ملایی
با آستين دست راستش، اشكی را كه ناگهان سرازير شده بود، پاك كرد و ادامه داد : «عشق گريبان ما را گرفت، درست همانطوری كه قاتلی يكدفعه از كوچه‌ای تاريك سر آدم هوار می‌شود. هردومان را تكان داد ــ همان تكان رعد و برق؛ همان تكان برق تيغه چاقو.
شلاله
بزدلی بی‌ترديد يكی از بدترين گناهان است.
Medico Fateme
چه اندوهبار است، ای خدايان، جهان به شب هنگامان، و چه رازگونه است مهی كه مردابها را می‌پوشاند. اگر پيش از مرگ رنجی فراوان برده باشی و اگر در اين وادی مه‌گرفته به درماندگی پرسه‌ای زده باشی و اگر بار گران جانكاهی بر دوش، گرد جهان می‌گشتی، می‌فهميدی. و اگر خسته باشی و بی‌هيچ بيم و دريغی به ترك جهان و ترك مه و مرداب و رودخانه‌هايش رضا داده باشی، می‌فهميدی. اگر حاضر بودی با قلبی سبك به كام مرگ فرو روی و می‌دانستی كه تنها مرگ مرهم زخم تو است، می‌فهميدی.
Husayn Parvarde
عاشق واقعی كسی است كه در سرنوشت معشوقش شريك باشد.
Medico Fateme
اتفاقی خواهد افتاد، چون این وضع دیگر چندان قابل دوام نیست.
پویا پانا
هرگز نبايد از كسی چيزی بخواهی. هرگز. مخصوصاً از آنهايی كه از تو قدرتمندترند. اينگونه افراد به دلخواه خودشان پيشنهاد كمك می‌كنند.
farnaz Pursmaily
اگر پيش از مرگ رنجی فراوان برده باشی و اگر در اين وادی مه‌گرفته به درماندگی پرسه‌ای زده باشی و اگر بار گران جانكاهی بر دوش، گرد جهان می‌گشتی، می‌فهميدی. و اگر خسته باشی و بی‌هيچ بيم و دريغی به ترك جهان و ترك مه و مرداب و رودخانه‌هايش رضا داده باشی، می‌فهميدی. اگر حاضر بودی با قلبی سبك به كام مرگ فرو روی و می‌دانستی كه تنها مرگ مرهم زخم تو است، می‌فهميدی.
Shadi
تمثال فراموش شده قديسی به‌ديوار آويزان بود
Gisoo
حرفت را باور می‌کنم. این چشمها دروغ نمی‌گوید. چند بار بهتان گفتم که اشتباه اساسی شما کم بهادادن به اهمیت چشم است. زبان آدمی شاید بتواند حقیقت را کتمان کند، ولی چشمها، هرگز.
❤ محمد حسین ❤
عشق گريبان ما را گرفت، درست همانطوری كه قاتلی يكدفعه از كوچه‌ای تاريك سر آدم هوار می‌شود. هردومان را تكان داد ــ همان تكان رعد و برق؛ همان تكان برق تيغه چاقو.
Shadi
تنها كسی می‌تواند نخ را قطع كند كه خودش زندگی مرا به آن بسته.»
Ghazal Hashemi
حقایق حقایقند و نمی‌شود بی‌ارائه دلیل آنها را انکار کرد.
❤ محمد حسین ❤
با تعجب نگاهم می‌كرد و ناگهان، بی‌هيچ نشان و اماره قبلی، دانستم كه تمام عمر عاشق اين زن بوده‌ام. عجيب نيست؟ حتمآ می‌گوييد ديوانه‌ام
farnaz Pursmaily
«بگو ببينم، چرا هميشه تعبير «انسان نيك» را به كار می‌گيری؟ آيا همه را به همين عنوان خطاب می‌كنی؟» زندانی گفت: «بله، همه را، روی زمين انسان شروری وجود ندارد.»
Arash

حجم

۹٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

حجم

۹٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

قیمت:
۲۵۶,۰۰۰
۱۷۹,۲۰۰
۳۰%
تومان