
کتاب شب های روشن
معرفی کتاب شب های روشن
کتاب شبهای روشن یا شبهای سپید با عنوان انگلیسی White Nights، یکی از آثار مشهور ادبیات کلاسیک است که به قلم فیودور داستایفسکی، یکی از شناختهشدهترین نویسندگان روسی، نوشته شده است. این رمان کوتاه اما تأثیرگذار، خاطرات یک جوان خام و رؤیاپرداز را تعریف میکند که روزگارش سراسر انزوا و تنهایی است و زندگیاش ناگهان زمانی که بهصورت اتفاقی با دختری به نام ناستنکا ملاقات میکند دچار تغییر و تحول میشود. آنها چهار شب را صرف قدمزدن در خیابانها میکنند و با یکدیگر دربارهی مسائل گوناگونی صحبت میکنند. درحالیکه ناستنکا در انتظار معشوق خود به سر میبرد و دنبال او میگردد؛ راوی به عشق او گرفتار میشود و دل به ناستنکا میبازد. کتاب شبهای روشن با ترجمهی سروش حبیبی و از سوی نشر ماهی به انتشار رسیده است. شما میتوانید نسخهی الکترونیکی این اثر را از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شبهای روشن داستایفسکی
کتاب شبهای روشن گرچه در دستهی آثار کوتاه داستایفسکی قرار میگیرد؛ ولی در عین حال از لطیفترین و محبوبترین داستانهایی است که از سوی داستایفسکی نوشته شده است. این رمان اولینبار به زبان روسی و در سال ۱۸۴۸ یعنی زمانی که داستایوفسکی هنوز در ابتدای مسیر نویسندگی خود قرار داشت به انتشار رسید. موضوع کتاب شبهای روشن تنهایی و انزواست. در این کتاب با راوی بینامونشانی آشنا میشویم که بسیار منزوی و در عین حال بااحساس است. او روزها را صرف قدمزدن در شهر میکند و آشناییاش با ناستنکا نیز در طی یکی از همین گردشهای روزانه اتفاق میافتد. راوی متوجه میشود که ناستنکا انتظار رسیدن معشوق خود را میکشد و تصمیم میگیرد تا او را همراهی کند و ساعاتی را کنار او بگذراند. آنها چند شب کوتاه اما بهیادماندنی را در کنار یکدیگر در خیابانهای سنپترزبورگ میگذرانند و دربارهی مسائل گوناگونی با هم صحبت میکنند. راوی رفتهرفته شیفتهی ناستنکا میشود و در عشق یکطرفهای که به او پیدا کرده است میسوزد. ناستنکا نیز هیچ متوجه احوال پریشان راوی نیست و به احساسات او توجهی نشان نمیدهد.
شبهای روشن یکی از زیباترین و در عین حال غمگینترین کتابهایی است که در وصف عشقی چنین پرشور اما ناکام نوشته شده است. داستایفسکی در این رمان بهطرز خلاقانهای موضوعاتی چون انزوا، عشق، خیالپردازی و پیچیدگی روابط انسانی را به تصویر کشیده است. عنوان کتاب یعنی شبهای روشن نیز به پدیدهای طبیعی اشاره دارد که در روسیه اتفاق میافتد و به آن شبهای سفید گفته میشود. در طول این شبها و بهخصوص در تابستان، هوا آنقدر روشن میشود که انگار تاریکی شب اصلاً وجود ندارد. این تناقض بهنوعی به زندگی راوی و همچنین کوتاه و گذرا بودن عشق او اشاره دارد. در ابتدای کتاب نیز نقلقولی از ایوان تورگنیف وجود دارد که به همین موضوع اشاره میکند: «و شاید تقدیرش چنین بود که لحظهای از عمرش را با تو همدل باشد.»
کتاب شبهای روشن نشر ماهی در طاقچه با فرمت epub به انتشار رسیده است. این فرمت نسبت به فرمت pdf راحتتر و روانتر خوانده میشود و مزیتهای بیشتری دارد. پیشنهاد میشود که برای دانلود کتاب شبهای روشن از همین نسخه استفاده کنید. اگر شنیدن کتاب را ترجیح میدهید، پیشنهاد میکنیم کتاب صوتی شبهای روشن با صدای رضا عمرانی و بهناز جعفری را بشنوید.
خلاصه داستان شبهای روشن
(هشدار: این بخش ممکن است قسمتهایی از داستان را فاش کند!)
داستان این کتاب دربارهی راوی جوانی است که بهتنهایی در سنپترزبورگ زندگی میکند و هر روز در خیابانهای این شهر قدم میزند و خیالپردازی میکند. او در طی گردشهای هرروزهی خود با ساختمانها و خیابانهای شهر درد دل میکند و اینگونه تنهاییاش را پر میکند. در طول این داستان ما هرگز نام راوی را نمیفهمیم. کل داستان نیز در طی چهار شب اتفاق میافتد.
در اولین شب، راوی درحالیکه مثل همیشه در شهر قدم میزند، با زنی روبهرو میشود که بسیار ناراحت به نظر میرسد و گریه میکند. راوی متوجه میشود زن که ناستنکا نام دارد، انتظار کسی را میکشد که هنوز پیدایش نشده است.
در شب بعدی راوی دوباره و بهصورت کاملاً اتفاقی با ناستنکا روبهرو میشود. این بار از سوی او چیزهای بیشتری راجع به زندگیاش میفهمد. ناستنکا به راوی میگوید که انتظار آمدن معشوقش را میکشد و او قرار است بهزودی به سنپترزبورگ برگردد. هر چه ناستنکا بیشتر صحبت میکند و از زندگی خودش برای راوی درد دل میکند؛ او مهر و محبت بیشتری نسبت به ناستنکا احساس میکند و قلبش با عشق شدیدتری برای او میتپد. راوی با وجود عشقی که برای ناستنکا در قلب دارد، قبول میکند تا به او کمک کند نامهای را که برای معشوقش نوشته شده است، به آدرس او ارسال کند.
در شب سوم راوی دیگر نمیتواند احساسات پرشور خود را نادیده بگیرد. از طرف دیگر معشوق ناستنکا نیز دوباره پیدایش نمیشود و سر قرار نمیآید. راوی در همان لحظه تصمیم میگیرد تا عشقش را به ناستنکا اعتراف کند؛ ولی سپس متوجه میشود که او به معشوق خود وفادار است و فقط انتظار آمدن او را میکشد. راوی بهشدت ناراحت میشود، اما همچنان کنار ناستنکا میماند و او را ترک نمیکند. او کمکم متوجه میشود که روابط انسانی چقدر پیچیده و رنجآور هستند.
در شب چهارم، باران تندی شروع به باریدن میکند و ناستنکا برخلاف شبهای پیش بر سر قرار حاضر نمیشود. راوی باز هم ناراحت میشود و متوجه میشود که باید از ناستنکا دل بکند، چرا که عشق بین آنها یکطرفه است و متقابل نیست. راوی خودش به سراغ ناستنکا میرود و دوباره ترغیب میشود تا عشق خود را به او اعتراف کند؛ ولی در همان لحظه معشوق ناستنکا بالاخره از راه میرسد و ناستنکا خود را در آغوش او میاندازد.

پایان داستان شبهای روشن
در پایان داستان شبهای روشن، معشوق ناستنکا، کسی که ناستنکا از ابتدای داستان انتظار رسیدنش را میکشد، از راه میرسد. ناستنکا به معشوق خود بازمیگردد و راوی را تکوتنها رها میکند. راوی دوباره به زندگی منزوی خویش بازمیگردد و با قلبی شکسته تنها میماند. او تصمیم میگیرد تا از ناستنکا گذر کند و سعی کند او را فراموش کند؛ چرا که قلب ناستنکا متعلق به شخص دیگری است. داستایفسکی در پایان تلخ این داستان نشان میدهد که عشق قرار نیست همیشه به پایانی شاد و دلانگیز ختم شود. گاه عشق تنها لحظات کوتاه اما خوشی را شامل میشود که ما در کنار محبوب خود میگذرانیم. این لحظات گذرا هستند؛ اما تا همیشه در زندگی و قلب انسان چون شبهای روشن روسیه، روشن باقی میمانند.

چرا باید شبهای روشن با ترجمه سروش حبیبی را بخوانیم؟
- شبهای روشن تنها یک اثر سادهی عاشقانه نیست. فیودور داستایفسکی در داستانهای خود چون یک روانشناس به تحلیل رفتارها و احساسات شخصیتها میپردازد و این کتاب نیز از این قاعده مستثنا نیست. ما با خواندن چنین کتابهایی دربارهی طبیعت و ذهن انسان اطلاعات و درک بیشتری به دست میآوریم.
- شبهای روشن بهطور عمیق به تحلیل مفاهیمی چون عشق، خیال و واقعیت، انزوا، جدایی و روابط انسانی میپردازد و به ما کمک میکند تا بینش گستردهتری نسبت به این مسائل پیدا کنیم.
- کتاب شبهای روشن داستایفسکی با وجود کمحجم بودن دارای درسهایی بزرگ است. از این داستان یاد میگیریم که عشق همیشه یک روند آرام و دلنشین ندارد. میبینیم که عشق چطور میتواند پیچیده باشد و چطور میتواند ما را وادار به وفاداری و تصمیمگیریهای سخت کند.
- این کتاب دارای نثری زیبا و شاعرانه است و خواندن آن برای هر کسی میتواند جذاب باشد. این نکته در ترجمهی سروش حبیبی نیز قابلتوجه است.
- افزون بر ویژگیهای ذکر شده، ترجمهی سروش حبیبی از این کتاب چنان روان و لطیف است که باعث شده تجربهی خوانش این کتاب ده برابر تأثیرگذارتر شود.
خواندن این اثر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
- شبهای روشن از آن دسته کتابهایی است که خواندنش هم به افرادی که چندان اهل مطالعه نیستند توصیه میشود و هم به افرادی که عاشق و شیفتهی ادبیات هستند. این رمان بهدلیل داشتن داستانی کوتاه و جذاب علاقهی بسیاری از مخاطبان را به خود جلب میکند.
- اگر در اول راه مسیر کتابخوانی خود قرار دارید و بهخصوص اگر این اولینبار است که قصد دارید اثری از داستایفسکی بخوانید؛ شبهای روشن یکی از بهترین کتابها برای خواندن است. این کتاب برخلاف دیگر کتابهای روسی سترگ و قطور نیست و فضایی متفاوت و لطیف دارد.
- این اثر همچنین برای کسانی که از خواندن داستانهای فلسفی لذت میبرند نیز مناسب است. فیودور داستایفسکی در شبهای روشن بر احساسات و روابط انسانی تمرکز میکند و درست مثل یک روانشناس آنها را موشکافی و تحلیل میکند.
- اگر از خواندن داستانهایی مثل مرشد و مارگریتا (میخائیل بولگاکف)، عاشق (مارگریت دوراس) و نخستین عشق (ایوان تورگنیف) لذت بردید، این رمان را نیز دوست خواهید داشت.

نکوداشتهای کتاب شبهای روشن
داستایوفسکی بزرگترین مفسر روح روسی. (New York Times)
قصهای سوزناک دربارهی عشق و تنهایی و غربت که تاثیرگذارترین نویسندهی روس آن را نوشته است. (Penguin)
داستایوفسکی به ما نشان میدهد که انسان در عمق وجودش همواره در جستوجوی عشق و شناخت است. (آنتوان چخوف)
درباره فئودور داستایفسکی؛ نویسنده شبهای روشن
فیودور میخایلوویچ داستایفسکی، نویسندهی مشهور و شناختهشدهی روسی، در ۱۱ نوامبر سال ۱۸۲۱ در مسکو به دنیا آمد. او از کودکی به ادبیات روسیه علاقه داشت و ازآنجاییکه خانوادهاش مشترک یکی از مجلههای مشهور آن زمان بودند، ارتباط داستایفسکی با ادبیات همیشه پررنگ و عمیق بود. داستایفسکی در طول زندگی خود مسیر پرفراز و نشیبی را گذراند. او در ابتدا بیشتر آثار مشهور دنیا را به زبان روسی ترجمه میکرد و خودش کمتر چیزی مینوشت. او همچنین روحیهای انقلابی داشت و عضو گروهی مخفی بود که هدفشان مخالفت با رعیتداری بود. اعضای این گروه طی جریاناتی در نهایت همگی بازداشت شدند.
داستایفسکی در طی زمانی که در زندان بود وقت خود را با نوشتن میگذراند و برخی از مهمترین داستانها و آثار خود را یا در آن مکان نوشت، یا با تأثیر از تجربیات آن مکان. ماجرا زمانی ترسناک شد که داستایفسکی و چند نفر دیگر به اعدام با جوخهی آتش محکوم شدند. درست زمانی که قرار بود داستایفسکی تیرباران شود؛ حکم تازهای از سوی تزار رسید که در آن محکومان را بهجای اعدام، به چند سال کار اجباری در سیبری تبعید کرده بودند. داستایفسکی از مرگ رهایی یافته بود؛ ولی این تجربهی نزدیک به مرگ چنان بر روح و روان او تأثیر گذاشت که او دیگر هرگز نتوانست زندگی گذشتهی خود را از سر بگیرد. او بسیاری از کتابهای خود را با الهام از همین تجربه و جدالی که همیشه با شک و ایمان خود داشت نوشته است. داستایفسکی دو بار ازدواج کرد و ازدواج دومش با آنا گریگوریونا اسنیتکینا بود. آنا تندنویس بود و به او برای نوشتن کتاب مشهور قمارباز کمک کرده بود. داستایفسکی سرانجام در سال ۱۸۸۱ بر اثر بیماری درگذشت. از او آثار بسیاری به جای مانده است که مهمترین آنها عبارتاند از: ابله، برادران کارامازوف، جنایات و مکافات و شیاطین. شما میتوانید برای آشنایی بیشتر با این نویسندهی مشهور روسی، بیوگرافی داستایفسکی را در طاقچه مطالعه کنید.
جوایز و افتخارات کتاب و نویسنده
کتاب شبهای روشن داستایفسکی بهعنوان یکی از زیباترین و تأثیرگذارترین داستانهای عاشقانه شناخته میشود. این کتاب نهتنها در روسیه که در جهان نیز شهرت بسیار گستردهای کسب کرده است و در سراسر دنیا به زبانهای گوناگونی ترجمه شده است که فارسی هم یکی از آنها است. از این کتاب امروزه بهعنوان یکی از پرفروشترین کتابهای دنیا یاد میشود و همچنان خوانندگان بسیاری از آن استقبال میکنند. از کتاب شبهای روشن همچنین اقتباسهای زیادی انجام شده است. یکی از آنها فیلمی با همین نام به کارگردانی فرزاد مؤتمن است که در سال ۱۳۸۱ به انتشار رسیده است.
چه نسخههای دیگری از این کتاب منتشر شده است؟
در ایران ترجمههای بسیاری از این اثر صورت گرفته است. قیمت کتاب شبهای روشن نیز برای هر نسخه متفاوت است. برخی از ترجمههای این کتاب عبارتاند از: سروش حبیبی، بابک شهاب، حمیدرضا آتش برآب، نسرین مجیدی و رضا ستوده. از میان این ترجمهها ترجمهی سروش حبیبی، بابک شهاب و حمیدرضا آتش برآب مستقیم از روی متن روسی انجام شدهاند و البته بهترین ترجمه شبهای روشن از سروش حبیبی است که در مقایسه با دیگر ترجمهها محبوبتر و شناختهشدهتر است. این اثر داستایفسکی با عنوانهای شبهای سپید و شبهای سفید نیز ترجمه شده است. کتاب شبهای روشن ترجمهی سروش حبیبی از بهترین ترجمههای این کتاب در ایران است. برای بررسی دقیقتر میتوانید در مجلهی طاقچه یادداشت بهترین ترجمه شبهای روشن کدام است؟ را مطالعه کنید.
کتاب شبهای روشن چند صفحه است؟
ناشران مختلف این اثر را در قطع و اندازههای مختلفی منتشر کردهاند. اما تعداد صفحات معمولا بین ۹۰ تا ۲۰۰ صفحه است و کتاب شبهای روشن نشر ماهی دارای ۱۱۲ صفحه است.
درباره سروش حبیبی؛ مترجم کتاب
سروش حبیبی، متولد ۷ خرداد ۱۳۱۲ در تهران، مترجم برجسته و پرآوازهی ایرانی است. او تحصیلات خود را در مدرسهی عالی پست و تلگراف آغاز کرد و سالها در وزارت پست و تلگراف مشغول به کار بود. او برای ادامه تحصیل در رشتهی الکترونیک به آلمان رفت و در این دوره به یادگیری زبانهای آلمانی، انگلیسی، فرانسوی و روسی پرداخت. سروش حبیبی پس از بازنشستگی، فعالیت خود را بهعنوان سرویراستار و مترجم ادامه داد و از سال ۱۳۵۶ در پاریس اقامت دارد. حبیبی با ترجمهی آثاری از نویسندگان بزرگی چون داستایفسکی و تولستوی جایگاهی ویژه در ادبیات ترجمه فارسی پیدا کرده است و بهعنوان مترجمی چندزبانه شناخته میشود.
فیلمهای اقتباسشده از شبهای روشن
کتاب شبهای روشن داستایوفسکی تا به امروز چندین بار به روی پردهی سینما منتقل شده است و بسیاری شاهد برداشتهای کارگردانهای مختلف از این اثر بودهاند. در زیر به معرفی چند فیلم مطرح که براساس این اثر ساخته شدهاند میپردازیم.
- در سال ۱۹۵۷ کارگردانی ایتالیایی، لوکینو ویسکونتی، فیلمی اقتباسی از شبهای روشن ساخت. ویسکونتی در این فیلم به لایههای مختلفی از کتاب شبهای روشن پرداخته و توانسته است به خوبی احساسات مختلف درون داستان را منتقل کند. مارچلو ماسترویانی و ماریا شل از بازیگران این فیلم کلاسیک هستند.
- روبر برسون از کارگردانان صاحب سبک فرانسه است که در سال ۱۹۷۱ فیلمی با نام چهار شب یک رویابین با اقتباس از شبهای روشن ساخته است. او پیش از این فیلم اقتباسهایی از دیگر کتابهای داستایوفسکی نیز انجام داده است و از پیچیدگیهای آثار این نویسنده آگاهی دارد. او تلاش کرده است در این فیلم نیز بخشی از این پیچیدگیها را نمایش دهد با اینکه شبهای روشن نسبت به دیگر آثار داستایوفسکی از پیچیدگی کمتری برخوردار است.
- در سال ۲۰۰۶ آمریکا نیز فیلمی اقتباسی از این کتاب را به کارگردانی ویتالی سومین ساخت. ویتالی سومین در این فیلم کمی داستان شبهای روشن را تغییر داده و داستان را به زندگی امروزی منتقل کرده است؛ اما او به مفاهیم و مضامین درون کتاب وفادار باقی مانده است.
- فرزاد مؤتمن در سال ۱۳۸۱ نیز اثری با نام شبهای روشن و با برداشتی آزاد از کتاب و فیلم ایتالیایی اقتباسشده از آن ساخته است. مهدی احمدی و هانیه توسلی در این فیلم بازی کردهاند.
بخشی از کتاب شبهای روشن ترجمه سروش حبیبی
آدم احساس میکند که این مرغِ خیال که همیشه در پرواز است عاقبت خسته میشود، با آن تنش دائمیاش رمق میبازد، زیرا آدم در عالم خیال بزرگ میشود و از آرمان گذشتهاش درمیگذرد، آرمان گذشته داغان میشود و به صورت غبار درمیآید و اگر زندگی تازهای نباشد آدم باید آن را با همین غبار مرده بازبسازد و درعین حال روح چیز دیگری لازم دارد و آن را میخواهد. مرد خیالباز بیهوده خاکستر خوابهای کهنه را زیرورو میکند و در آنها شرارکی میجوید تا بر آن بدمد و آن را شعلهور کند و با آتشِ بازافروخته دلِ سردیگرفتهٔ خود را گرم کند و باز آنچه در گذشته آنقدر دلنشین و روحانگیز بود و خون را به جوش میآورد و چشمها را پراشک میکرد و فریبش شیرین بود دوباره زنده کند.
ناستنکا، هیچ میدانید کار من به کجا کشیده بود؟ میدانید من مجبورم که سالگرد رؤیاهای خود را جشن بگیرم، سالگرد آنچه را که زمانی برایم دلچسب بود، اما در واقع هرگز وجود نداشت، زیرا این جشن یادآور رؤیاپردازیهای بیمعنی وهمگونهٔ گذشته است، رؤیاهای احمقانهای که دیگر وجود ندارند، زیرا چیزی ندارم که جایگزین آنها کنم؛ آخر رؤیا را باید تجدید کرد.
باورتان میشود که حالا دوست دارم در روزهای معین جاهایی را که در آنها به طریقی خوش بودهام زیارت کنم و یادشان را گرامی دارم؟ دوست دارم که امروزِ خود را در هماهنگی با دیروزِ بازنیامدنی نو بسازم و اغلب با دلی گرفته و غمزده در خیابانها و کوچهپسکوچههای پترزبورگ مثل سایه پرسه میزنم بیآنکه آنجاها کاری داشته باشم یا هدفی را دنبال کنم. و چه خاطرههایی! مثلا به یاد دارم که همینجا، درست یک سال پیش، همین وقت، همین ساعت در همین پیادهرو، درست مثل حالا تنها و مثل حالا غمگین و سرگردان بودم.
به یاد میآورم که آن روز هم رؤیاهایم پر از اندوه بود و گرچه پیش از آن وضع بهتر نبود، با وجود این احساس میکردم که زندگی پیش از آن انگاری آسانتر بود و آرامتر و این فکر سیاه اینجور به ذهنم بندشده نبود و جانم اینجور در سیاهی غوطهور نبود و این ندامت روحآزار، این غصههای سیاه که شب و روز آرام از من میرباید، نبود و آدم حیران است که پس این رؤیاها کجا رفتند؟ و آدم از روی بهت سر میجنباند و در دل میگوید که عصر چه زود میگذرد! آدم از خود میپرسد که تو با این سالها که گذشت چه کردی؟ بهترین سالهای عمرت را کجا در خاک کردی؟ زندگی کردی یا نه؟
حجم
۷۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۱۱ صفحه
حجم
۷۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۱۱ صفحه
نظرات کاربران
من با این داستان گریه کردم... شبهای روشن داستان ما آدمهای تنها و خیالبافه که هیچکس دوستمون نداره و همیشه در رویاهامون به دنبال یه معشوقهٔ گمشده میگردیم؛ اما پیداش نمیکنیم... شبهای روشن داستان غربت و بیکسیه... من با این داستان گریه
این کتاب برای من نقطه عطف آغاز کتابخوانی داستانی بطور جدی شد و کلی باهاش خیال پردازی کردم و از سیر کتاب لذت بردم داستان متفاوتی داره کتاب با پایانی متفاوت پیشنهاد میدم 😍 ولی بنظرم مخاطبان کتاب دو دسته
از نکات عجیب داستایوفسکی این است که نه موضوع خاصی دارن و نه نوشته های خیلی خیلی عجیبی اما کشش بسیار بالایی دارد حتی اگر در داشتانش سیصد صفحه هم اتفاقی نیفتد باز میخوانی و میخوانی شب های روشن هم
رمان شب های روشن اثر نویسنده بزرگ روسی فئودور داستایوفسکی می باشد که برای اولین بار در سال 1848 میلادی به چاپ رسید. داستایوفسکی نام شب های روشن را بر روی رمان خود گذاشته که نشان دهنده شب های نورانی
بنظرم افراد درون گرا حس بهتری از این کتاب می گیرن یا می تونن بهتر شخصیت اول کتاب رو درک کنن همون آدمی که غرق در دنیای تنهایی هاش بود ...
خدای من، یک دقیقۀ تمامْ خوشبختی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟ یک دقیقه خوشبختی برای مرد خیالباف داستان ما چیز کمی نیست، میتونه یک عمر با تکرار این لحظه زندگی کنه.
اولین کتابی بود که از داستایوفسکی میخوندم، از خط به خط این کتاب لذت بردم. با شخصیت اول داستان خیلی احساس نزدیکی میکردم :) به شدت پیشنهاد میشه.
این داستان رو با ترجمه ی دیگه ای خوندم، اما برای دوستانی که تازه این کتاب رو دریافت کردند، این نظر رو اینجا میگذارم. شخصیت اصلی داستانِ شبهای روشن، مردی تنها و خیالپرداز است که یک شب به صورت اتفاقی دختری
گوش کنید ناستانکا، ( من هیچ وقت سیر نمی شوم از اینکه نام شما را ببرم) می دانم که سال های زندگی ام را ضایع کرده ام و حالا بیش از همیشه می دانم. حالاست که به این نکته پی
فیلمش رو در دوران دانشجویی در محیط دانشگاه و با حضور کارگردانش دیدم بسیار لذت بخش بود! اصلا فکر نمی کردم با وجود اینکه داستانشو می دونم خوندن کتابش هم برام لذت بخش باشه اما چند سال پیش با عنوان شبهای