دانلود و خرید کتاب قهرمان عصر ما ماریو بارگاس یوسا ترجمه خجسته کیهان

معرفی کتاب قهرمان عصر ما

«قهرمان عصر ما» رمانی از ماریو بارگاس یوسا، نویسنده مشهور اهل پرو و برنده نوبل ادبی ۲۰۱۰ است. شهرت یوسا با نخستین رمانش، زندگی سگی آغاز شد. رمانی که در آن به تجربه‌های سختش در خدمت نظامی پرداخت. بدین ترتیب جهان خیلی زود با دورهٔ طلایی ادبیات آمریکای لاتین، که Boom نام دارد آشنا شد. این دوره از دههٔ پنجاه و شصت قرن پیش آغاز شد و توجه جهانیان را به این قاره و ادبیاتش جلب کرد و در این دوره نویسندگان بزرگی از قبیل مارکز و فوئنتس و کورتاسار در کنار یوسا به چشم می‌خورند. از آثار دیگر یوسا می‌توان به «سور بز»، «گفتگو در کاتدرال»، «جنگ آخرالزمان»، «دختری از پرو»، «مرگ در آند» و «تازه‌کارها» اشاره کرد. حوادث «قهرمان عصر ما» در جامعه معاصر کشور پرو رخ می‌دهد، فلیسیتو یاناکه، مالک شرکت ترابری ناریوالا یک روز صبح که مثل همیشه آماده رفتن به شرکت است، پشت در خانه اش پاکت نامه ای پیدا می کند که شبیه احضاریه یا برگه جریمه است. نویسنده ناشناسی در این نامه مشکوک او را از خطرهای زیادی که شرکت موفقی مانند ناریوالا را تهدید می‌کند آگاه کرده و پیشنهاد داده است که حاضر است در ازای پرداخت ماهیانه مبلغ ۵۰۰ دلار از مایملک و خانواده او محافظت کند. پای نامه هم مهری عجیب و عنکبوتی‌شکل خورده است. یاناکه فکر می‌کند کسی قصد شوخی با او را دارد غافل از این که نامه خبر از دردسرهای بزرگی می‌دهد. یوسا در این اثر علاوه بر داستان یاناکه، روایت موازی دیگری هم درباره یک پسر که با رابطه مرموزش با مردی عجیب خود را دچار درسر کرده است، دارد. این دو روایت در پایان به هم می‌رسند اما هریک از سویه اجتماعی خاصی برخوردارند. مضمون عمده رمان‌های یوسا جدال بر سر قدرت و اعمال این قدرت در آمریکای لاتین است. قهر و خشونت مردانی که سودای سالاری را در سر دارند . یوسا در این رمان بیش از همیشه در صدد ساده‌گویی و واقع‌نمایی است.
معرفی نویسنده
عکس ماریو  بارگاس یوسا
ماریو بارگاس یوسا

ماریو بارگاس یوسا در ۲۸ مارس ۱۹۳۶ در شهر آرکیپا واقع در جنوب پرو به دنیا آمد. خانواده‌ی یوسا از طبقه‌ی متوسط بود. پدرش ارنستو کارمند یک شرکت هوانوردی و مادرش دورا که از خانواده‌ای سیاست‌پیشه بود، چندی پیش از تولد او از یکدیگر جدا شدند. پدر یوسا پس از جدایی با زنی آلمانی وارد رابطه شد و ماریو پس از طلاق والدینش نزد خانواده‌ی مادری‌اش در آرکیپا رفت تا با آن‌ها زندگی کند. چندی بعد پدربزرگش به کنسول‌گری افتخاری پرو در بولیوی خوانده شد تا بار سفر به کوچابامبا بندد.

شیوا
۱۳۹۸/۱۲/۱۱

یوسا همیشه فوق العاده است... همیشه. این کتابش هم مثل کارهای دیگرش عالیه.

Parinaz Abbasi
۱۴۰۰/۱۰/۱۲

خلاصه: دو داستان که در اخر بهم گره میخورن. دو فرد از پولدارهای جامعه درگیر فقر و فساد حاکم بر پرو میشن و با قهرمان بازیشون، فساد رو شکست میدن و ادب میکنن نکات مثبت: داستانی روان و سرگرم کننده، شخصیت

- بیشتر
mahsa
۱۳۹۹/۰۷/۲۷

به نظر من عالی بود... زندگی بدون کتاب نشدنیه مخصوصا این روزا... بخونید خالی از لطف نیست...🙂 فقط بین آثار یوسا جای‌ ِ مقاله‌ی چرا ادبیات؟ خیلی خیلی خالیه... کاش طاقچه این کتاب رو هم اضافه کنه...

وحید
۱۴۰۰/۱۲/۰۷

حقیقتا در قد و قواره‌ی سایر کارهای بارگاس یوسا نبود. دو داستان کاملا بی‌ربط که تنها در چند صفحه پیوند ضعیفی می‌یابند. نویسنده به راحتی می‌توانست هر یک از این داستان‌ها را در کتابی مجزا بگنجاند. در کتاب مانند اکثر

- بیشتر
یونا
۱۳۹۹/۱۲/۲۰

سال‌های سگی‌اش را بیشتر دوست داشتم

pooya0068
۱۴۰۰/۰۸/۱۳

کتاب زیبایی بود ولی کشش زندگی سگی رو نداشت.ولی شخصیت پردازی ها عالی بود

heli
۱۴۰۳/۰۱/۱۶

پرکشش و جالب

Reza
۱۴۰۱/۰۷/۱۴

داستان پردازی یوسا بی نظیره

Morteza Rahmani
۱۴۰۰/۱۰/۱۵

کتاب خوب و جذابی بود. روال داستان خوبه، بعد از اتمام بخش اول کمی گیج شدم اما در انتها از مطالعه این کتاب بسیار لذت بردم.

nasim
۱۳۹۹/۰۶/۱۴

فوق العاده بود

چرا به دنبال علاقه و استعدادتان نرفتید؟» دون ریگوبرتو سر تکان داد و پیش از پاسخ دادن به فکر فرو رفت. در آخر زیرلب گفت: «چون آدم ترسویی هستم پسرم. چون به خودم ایمان نداشتم.
Morteza Rahmani
یک‌روز اعتقادم را از دست دادم و هرگز بازنیافتم. گمان می‌کنم با شروع به تعقل و تفکر، آن را از دست دادم. حفظ ایمان با تفکر میانه‌ای ندارد
Morteza Rahmani
آدم گاه در کتابخانه‌ها زیادی از دنیای روزمره و مردم عادی دور می‌شود.
Morteza Rahmani
«هرگز نگذار کسی بهت زور بگوید، پسرم.»
Morteza Rahmani
آیا زندگی همین بود؟
پویا پانا
«همهٔ این‌ها را پشت‌سر گذاشتم و سعی می‌کنم فراموششان کنم. نمی‌خواهم زندگی‌ام را تلخ و زهرآلود کنم.
Morteza Rahmani
«چه کسالت‌آور. در دنیا چه اقیانوس‌های حماقتی وجود دارد.»
پویا پانا
روابطی که هرگز بیش از یک شب دوام نداشت. هم‌آغوشی با گرترودیس همیشه یک نیاز جسمی و راهی برای کاهش اضطراب بود
Morteza Rahmani
«چی شده ریگوبرتو؟ مردی که تنهایی بخندد حتما به کارهای بدش فکر می‌کند.»
Morteza Rahmani
به نظرش می‌آمد گرترودیس طی سال‌ها به بخشی از مبل و اثاث خانه تبدیل شده بود و دیگر یک آدم زنده نبود. روزها می‌گذشت و به هم فقط صبح بخیر و شب بخیر می‌گفتند و کلامی میانشان ردوبدل نمی‌شد.
Morteza Rahmani
حرص پول مردها را دیوانه می‌کند، این واقعیتی انکارناپذیر است.
پویا پانا
آدم نباید به جنگی وارد شود که نمی‌تواند در آن برنده شود،
پویا پانا
آنچه گفتم شاید خوشایند نبود، ولی آیا دروغ گفتم یا مبالغه کردم، گروهبان لیتوما؟ شاید ظالمانه بود، اما حقیقت محض بود.
Morteza Rahmani
«می‌خواهم آخرین سال‌هایم را خوش و آسوده بگذرانم، و امیدوارم با سلامتی. همراه همسرم از زندگی لذت ببرم. دیر، بهتر از هرگز است ریگوبرتو. تو بهتر از هر کسی می‌دانی که تا حالا فقط برای کارم زندگی می‌کردم.»
Morteza Rahmani
وقتی به زور پدرش به سربازی رفت، فلیسیتو تصور می‌کرد رفتار بچه‌پولدارها را کنار بگذارد، اما چنین نشد ــ و همان‌طورکه به پادگان رفته بود، از آن‌جا بیرون آمد.
Ramtin
فکر کرد، «کاش به جای آن مگس بودم.»
Morteza Rahmani
«من در تمام این سال‌ها تقاص گناهانم را پس می‌دادم فلیسیتو.»
Morteza Rahmani
من هم نمی‌خواستم زنت بشوم، فلیسیتو. می‌دانستم که هرگز با تو خوشبخت نمی‌شوم. مادرم مجبورم کرد
Morteza Rahmani
تو آدم خیلی خوبی هستی نارسیسو، برای همین است که بیش‌تر وقت‌ها می‌ترسی
Morteza Rahmani
«پاییز بهترین فصل در سراسر اروپاست، و زیباترین فصل...
پویا پانا

حجم

۴۰۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

حجم

۴۰۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

قیمت:
۱۲۴,۰۰۰
تومان