بریدههایی از کتاب قهرمان عصر ما
نویسنده:ماریو بارگاس یوسا
مترجم:خجسته کیهان
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۲از ۱۹ رأی
۴٫۲
(۱۹)
چرا به دنبال علاقه و استعدادتان نرفتید؟»
دون ریگوبرتو سر تکان داد و پیش از پاسخ دادن به فکر فرو رفت. در آخر زیرلب گفت: «چون آدم ترسویی هستم پسرم. چون به خودم ایمان نداشتم.
Morteza Rahmani
آدم گاه در کتابخانهها زیادی از دنیای روزمره و مردم عادی دور میشود.
Morteza Rahmani
یکروز اعتقادم را از دست دادم و هرگز بازنیافتم. گمان میکنم با شروع به تعقل و تفکر، آن را از دست دادم. حفظ ایمان با تفکر میانهای ندارد
Morteza Rahmani
«هرگز نگذار کسی بهت زور بگوید، پسرم.»
Morteza Rahmani
«همهٔ اینها را پشتسر گذاشتم و سعی میکنم فراموششان کنم. نمیخواهم زندگیام را تلخ و زهرآلود کنم.
Morteza Rahmani
آیا زندگی همین بود؟
پویا پانا
روابطی که هرگز بیش از یک شب دوام نداشت. همآغوشی با گرترودیس همیشه یک نیاز جسمی و راهی برای کاهش اضطراب بود
Morteza Rahmani
«چه کسالتآور. در دنیا چه اقیانوسهای حماقتی وجود دارد.»
پویا پانا
به نظرش میآمد گرترودیس طی سالها به بخشی از مبل و اثاث خانه تبدیل شده بود و دیگر یک آدم زنده نبود. روزها میگذشت و به هم فقط صبح بخیر و شب بخیر میگفتند و کلامی میانشان ردوبدل نمیشد.
Morteza Rahmani
«چی شده ریگوبرتو؟ مردی که تنهایی بخندد حتما به کارهای بدش فکر میکند.»
Morteza Rahmani
«میخواهم آخرین سالهایم را خوش و آسوده بگذرانم، و امیدوارم با سلامتی. همراه همسرم از زندگی لذت ببرم. دیر، بهتر از هرگز است ریگوبرتو. تو بهتر از هر کسی میدانی که تا حالا فقط برای کارم زندگی میکردم.»
Morteza Rahmani
آنچه گفتم شاید خوشایند نبود، ولی آیا دروغ گفتم یا مبالغه کردم، گروهبان لیتوما؟ شاید ظالمانه بود، اما حقیقت محض بود.
Morteza Rahmani
آدم نباید به جنگی وارد شود که نمیتواند در آن برنده شود،
پویا پانا
حرص پول مردها را دیوانه میکند، این واقعیتی انکارناپذیر است.
پویا پانا
تو آدم خیلی خوبی هستی نارسیسو، برای همین است که بیشتر وقتها میترسی
Morteza Rahmani
من هم نمیخواستم زنت بشوم، فلیسیتو. میدانستم که هرگز با تو خوشبخت نمیشوم. مادرم مجبورم کرد
Morteza Rahmani
«من در تمام این سالها تقاص گناهانم را پس میدادم فلیسیتو.»
Morteza Rahmani
وقتی به زور پدرش به سربازی رفت، فلیسیتو تصور میکرد رفتار بچهپولدارها را کنار بگذارد، اما چنین نشد ــ و همانطورکه به پادگان رفته بود، از آنجا بیرون آمد.
Ramtin
به نظرش میآمد گرترودیس طی سالها به بخشی از مبل و اثاث خانه تبدیل شده بود و دیگر یک آدم زنده نبود. روزها میگذشت و به هم فقط صبح بخیر و شب بخیر میگفتند و کلامی میانشان ردوبدل نمیشد.
Morteza Rahmani
اما نظر من این است که اگر کتابی در خانه باشد، امکان خواندنش بیشتر از آن است که در کتابفروشی باشد
Morteza Rahmani
هرگز باور نداشت که سرنوشت انسان از قبل تعیین شده و زندگی مانند سناریویی باشد که آدمها بیخبر در آن ایفای نقش میکنند؛
Morteza Rahmani
احساس کرد چیزی ناپیدا و نازدودنی آنها را از هم جدا میکند، اگرچه فاصلهشان فقط یک متر بود.
Morteza Rahmani
اگر کتابی در خانه باشد، امکان خواندنش بیشتر از آن است که در کتابفروشی باشد.»
پویا پانا
هیچکس را نمیشود کامل شناخت، آدمها خیلی پیچیدهاند.»
پویا پانا
«در این مملکت حتی نمیتوان فضای کوچکی برای تمدن ایجاد کرد، چون عاقبت توحش همهچیز را نابود میکند.»
پویا پانا
یکروز اعتقادم را از دست دادم و هرگز بازنیافتم. گمان میکنم با شروع به تعقل و تفکر، آن را از دست دادم. حفظ ایمان با تفکر میانهای ندارد.»
پویا پانا
زندگی همین است... تو بهتر از هرکس میدانی. وقتی آدم با آتش بازی میکند، یک نفر میسوزد.
پویا پانا
«پاییز بهترین فصل در سراسر اروپاست، و زیباترین فصل...
پویا پانا
شیطان فرزند آزادی و مخلوق انسان بود. معنیاش این نبود که آزادی به خودی خود چیز بدی است
Morteza Rahmani
حجم
۴۰۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۴۰۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
قیمت:
۱۲۴,۰۰۰
۳۷,۲۰۰۷۰%
تومان