دانلود کتاب‌های گراهام گرین

گراهام گرین

گراهام گرین کیست؟

گراهام گرین نویسنده و روزنامه‌نگار شهیر انگلیسی است. برخی او را مهم‌ترین نویسنده‌ی انگلیسی قرن بیستم می‌دانند. فعالیت ادبی او بیش از شش دهه به طول انجامید و در این مدت دو بار نامزد دریافت جایزه‌ی نوبل ادبیات شد. گرین علاوه‌بر محبوبیت وسیع در میان عموم مخاطبان ادبیات داستانی، تحسین بسیاری از منتقدان را نیز برانگیخت.

بیوگرافی گراهام گرین

هنری گراهام گرین در دومین روز اکتبر سال ۱۹۰۴ به دنیا آمد. پدرش چارلز هنری گرین و مادرش ماریون ریموند گرین عموزاده‌ی هم بودند. او چهارمین فرزند از شش فرزند خانواده‌ی گرین بود. خاندان قدرتمند و بانفوذ گرین صاحب کارخانه‌ی آبجوسازی گرین کینگ بودند. گرین مطالعه‌ را خیلی زود شروع کرد و با جدیت دنبال نمود. به گفته‌ی خود او، تابستان‌هایی که در کنار عمویش در کمبریج شایر می‌گذشته، اوقات طلایی او برای کتاب خواندن بوده است. گرین از سال ۲۰۱۰ وارد مدرسه‌ی شبانه‌روزی شد. او کودکی و نوجوانی دردناکی را گذراند، چراکه به شدت دچار افسردگی بود، تا آن‌جا که چند بار اقدام به خودکشی نمود. گراهام شانزده‌ساله در سال ۱۹۲۰ برای گذراندن دوره‌ی روان‌کاوی به لندن فرستاده شد، اتفاقی که در آن ایام چندان معمول نبود. گراهام پس از شش ماه حضور در لندن، برای ادامه‌ی تحصیلش به مدرسه بازگشت. کلود کاکبرن و پیتر کوئنل دو تن از هم‌شاگردی‌های گرین در آن ایام بودند که مثل او بعدها شهرت پیدا کردند.

گرین تحصیلات دانشگاهی‌اش را در رشته‌ی تاریخ و در کالج بالویل آکسفورد آغاز کرد. او برای مدتی عضو حزب کمونیست بریتانیای کبیر بود. دوره‌ای که به درازا انجامید و برای او آورده‌ای چندان نداشت. گرین در سال ۱۹۲۵ زمانی که مشغول تحصیل در دوره‌ی لیسانس بود، اولین مجموعه شعرش را با نام «آوریل‌سرایی» منتشر کرد. گرین در دوره حضورش در آکسفورد نیز دچار افسردگی شدید شد اما توانست خود را حفظ کند.

گرین تجربه‌ی روزنامه‌نگاری خود را در روزنامه ناتینگهام آغاز کرد. او پس از آن پیشه‌ی خود را در روزنامه‌ی تایم لندن به عنوان معاون و سردبیر ادامه داد. گرین در سال ۱۹۲۶ در ایام کار در روزنامه‌ی تایم با یکی از مهم‌ترین انسان‌های زندگی‌اش ویوین دیرل‌-‌براونینگ آشنا شد. این آشنایی نه‌تنها به ازدواج آن‌دو انجامید بلکه به تغییر مذهب گراهام گرین منجر شد. گرین از مذهب اجدادی‌اش انگلیکان به مذهب همسرش گروید و کاتولیک شد. رد کاتولیسم را می‌توان به‌طور جدی در بعضی آثار گرین مشاهده نمود.

آثار و کتاب های گراهام گرین

گراهام گرین اولین رمانش انسان و درونش را در سال ۱۹۲۹ منتشر کرد. انتشار این رمان با استقبال خوانندگان مواجه شد تا امیدها نسبت به او افزایش یابد. دو رمان بعدی او نام عمل و شایعه‌ی شبانگاه اما موفقیت پیشین را کسب نکردند تا از خوشبینی‌های سابق نسبت به قلم گرین کاسته شود. این دوره‌ی رکود اما چندان به طول نینجامید تا گرین با انتشار رمان قطار استانبول در سال ۱۹۳۲ از نو اقبال عمومی را به خود جلب کند. در سال ۱۹۳۴ فیلمی سینمایی با اقتباس از این کتاب ساخته شد. گرین در آن ایام نوشتن مقالات سینمایی را نیز آزمود و در این زمینه نیز با استقبال مواجه شد، گرچه چالشی بزرگ را نیز برای او به همراه آورد. نقد گزنده‌ی گرین بر فیلم «وی ویلی وینکی» گرچه موافق طبع اقشار مذهبی-سنتی بود اما شکایت شرکت فاکس قرن بیستم را به همراه داشت. اوضاع برای گرین آن‌گونه پیش رفت که تصمیم گرفت برای مدتی به مکزیک سفر کند. در همین سفر بود که ایده‌هایی برای نوشتن یک رمان به سرش زد که عاقبت به خلق یکی از بهترین آثارش قدرت و جلال انجامید.

گرین در سال ۱۹۳۴ این یک میدان جنگ است را منتشر کرد؛ رمانی که به گفته‌ی خودش اولین رمان سیاسی او بود. گرین رمان بعدی خود انگلیس مرا ساخت را در سال ۱۹۳۵ روانه‌ی بازار کتاب کرد. او یک سال بعد رمان اسلحه‌ای برای فروش را نوشت. کتاب بعدی او صخره‌ی برایتون باز هم به فاصله‌ی یک سال نسبت به رمان پیشین منتشر شد. رمانی که عشقی غریب را در فضای دلهره‌آور و جنایی، با زبانی روان که مختص گرین بود، روایت می‌کرد. دو اقتباس سینمایی نیز در سال‌های ۱۹۴۸ و ۲۰۱۰ از این رمان و با همین نام ساخته شد. رمان بعدی او، مامور معتمد داستانی جذاب و پرکشش را در ژانر جنایی-جاسوسی روایت می‌کرد، داستان شخصیتی که برای نجات کشورش به ماموریتی ویژه می‌رود و با چالش‌هایی بزرگ مواجه می‌شود. گراهام گرین در سال ۱۹۴۰ رمان «قدرت و جلال» را که پس از سفر به مکزیک نوشته بود، منتشر کرد. رمانی که نشانه‌هایی از اعتقاد عمیق او به مذهب در آن دیده می‌شد. گرین نابهنجاری‌های مشهود در مکزیک را معلول قوانین ضدمذهبی آن سرزمین می‌دانست، بر این اساس رمان «قدرت و جلال» را می‌توان واکنش ادبی او به روندی که در مکزیک مشاهده نموده بود، دانست. این رمان را شاهکاری در ادبیات مذهبی غرب خوانده‌اند، گرچه عناصری در داستان وجود داشت که کلیسای کاتولیک را رنجاند و وادار به واکنش کرد. گرین خود از «قدرت و جلال» به عنوان یکی از رمان‌های محبوبش نام برده است. او رمان بعدی خود وزارت ترس را در سال ۱۹۴۳ به انتشار رساند و یک سال بعد نیز اقتباسی سینمایی از این رمان جناییِ پرتعلیق ساخته شد. جان کلام رمان بعدی گرین بود که در سال ۱۹۴۸ منتشر شد. رمان مهم و جذابی که فضایی تلخ و تراژیک داشت.

مرد سوم یکی از مهم‌ترین رمان‌های گراهام گرین در سال ۱۹۴۹ نوشته شد. رمانی که بنا بود فیلم‌نامه باشد، اما نوشتن فیلم‌نامه بدون نوشتن داستان چندان موافق طبع گرین نبود و مرد سوم از همین ویژگی او برآمد. همزمان با انتشار این کتاب، فیلم مرد سوم آن با کارگردانی کارول رید و بازی اورسن ولز ساخته شد. گرین تا سال‌های پایانی عمر خود به نوشتن و انتشار کتاب ادامه داد تا در زمره‌ی نویسندگان پرکار به‌ شمار آید. پایان رابطه (۱۹۵۱)، آمریکایی ناآرام (۱۹۵۵)، مامور ما در هاوانا (۱۹۵۸)، از درمان گذشته (۱۹۶۰)، مقلدها (۱۹۶۶)، سفرهایم با خاله‌جان (۱۹۶۹)، کنسول افتخاری (۱۹۷۳)، عامل انسانی (۱۹۷۸)، دکتر فیشر ژنوی (۱۹۸۰)، عالیجناب کیشوت (۱۹۸۲)، مرد دهم (۱۹۸۵) و باخت پنهان (۱۹۸۸) از دیگر آثاری هستند که گرین نگاشت و منتشر کرد.

گراهام گرین در طول حیات خود سفرهای بسیاری را تجربه کرد. گرین علاوه‌بر سفر مهمش به مکزیک که شرح آن رفت، به کشورها‌ی مختلف و بعضا مناطق دورافتاده نیز سفر می‌کرد. همین سفرها و تجارب متعدد بود که باعث شد به کمک خواهرش الیزبت، به استخدام سازمان اطلاعات مخفی انگلستان، MI6 دربیاید. گرین در طول جنگ جهانی دوم به انجام ماموریتی در سیرالئون موظف شد. او پس از بازگشت به انگلیس در سال ۱۹۴۳ به عنوان مسئول ضداطلاعاتی به پرتغال فرستاده شد و با کیم فلیبی که سرپرست او در آن سمِت بود، آشنا شد. گرین بعدها مقدمه‌ای بر کتاب خاطرات فلیبی نوشت. گرین در سال ۱۹۴۴ از سازمان اطلاعات مخفی کناره کشید. تجارب عجیب و مخاطره‌آمیز او در آن‌ سال‌ها و شخصیت‌هایی که با آن‌ها دیدار کرد و آشنا شد، منبعی مهم و غنی برای الهام‌بخشی به او در نوشتن داستان‌هایش شد.

گرین در طول سال‌ها فعالیت ادبی خود، علاوه‌بر دو بار نامزدی برای دریافت نوبل ادبیات در سال‌های ۱۹۶۶ و ۱۹۶۷، در سال ۱۹۶۸ جایزه‌ی شکسپیر را دریافت کرد و در سال ۱۹۸۶ نشان شایستگی بریتانیا را به دست آورد.

گراهام گرین سال‌های پایانی زندگی خود را در ژنو سوئیس و در مجاورت چارلی چاپلین گذراند. او سرانجام در سال ۱۹۹۱ و در سن ۸۶ سالگی بر اثر بیماری سرطان خون درگذشت و در گورستان کورسو به خاک سپرده شد.