کتاب آن چنان که بودیم لیلی گلستان + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب آن چنان که بودیم

کتاب آن چنان که بودیم

معرفی کتاب آن چنان که بودیم

کتاب آن‌چنان که بودیم نوشتهٔ لیلی گلستان توسط نشر چشمه منتشر شده است. این اثر یکی کتاب‌‌های مجموعهٔ «در واقع... تأملات»  دربردارندهٔ مجموعه‌ای از یادداشت‌ها، خاطرات، نقدها و تأملات شخصی لیلی گلستان دربارهٔ زندگی، هنر، ادبیات، ترجمه و تجربه‌های زیستهٔ اوست. این کتاب در دستهٔ زندگی‌نامه، خاطره‌نویسی و جستار قرار می‌گیرد و با نگاهی صریح و بی‌پرده به مسائل فرهنگی، اجتماعی و هنری ایران معاصر می‌پردازد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب آن چنان که بودیم اثر لیلی گلستان

کتاب آن‌چنان که بودیم مجموعه‌ای متنوع از نوشته‌های پراکندهٔ لیلی گلستان است که طی چند دهه در مطبوعات، مجلات و روزنامه‌ها منتشر شده‌اند. این نوشته‌ها شامل یادداشت‌های شخصی، نقدهای هنری، سفرنامه‌ها، خاطرات خانوادگی و تأملات اجتماعی است. کتاب تصویری از زیست و دغدغه‌های یک زن فعال در عرصهٔ فرهنگ و هنر ایران ارائه می‌دهد؛ از تجربه‌های مترجمی و گالری‌داری تا مواجهه با سانسور، روابط خانوادگی، دوستی‌ها و فقدان‌ها. گلستان در این مجموعه، با زبانی صریح و گاه طنزآمیز، به روایت روزمرگی‌ها، خاطرات کودکی، تجربه‌های حرفه‌ای و نگاهش به جامعه و هنر می‌پردازد. کتاب در دوره‌ای طولانی نوشته شده و بازتاب‌دهندهٔ تغییرات اجتماعی و فرهنگی ایران در چند دههٔ اخیر است. مخاطب با خواندن این اثر، با لایه‌های مختلف زندگی نویسنده و فضای فرهنگی و هنری ایران معاصر آشنا می‌شود.

خلاصه کتاب آن چنان که بودیم اثر لیلی گلستان

کتاب آن‌چنان که بودیم ساختاری روایی و غیرخطی دارد و هر بخش آن به موضوعی مستقل می‌پردازد. گلستان از نخستین تجربه‌های مطبوعاتی خود و مواجهه با چهره‌هایی چون «اوریانا فالاچی» آغاز می‌کند و سپس به مرور خاطرات خانوادگی، تجربه‌های ترجمه، سانسور کتاب‌ها، گالری‌داری و ارتباط با هنرمندان و نویسندگان معاصر می‌پردازد. او در یادداشت‌هایی مانند «چهار اپیزود از صدها اپیزود یک زندگی» یا «مرگ در سه اپیزود» با جزئیات و صداقت، لحظات مهم و گاه تلخ زندگی‌اش را بازگو می‌کند. بخش‌هایی از کتاب به نقد فضای فرهنگی و اجتماعی ایران، وضعیت زنان، سانسور، بازار هنر و نقش زنان در ادبیات و سینما اختصاص دارد. گلستان همچنین در سفرنامه‌هایی مانند «آنکور: این زیبای خفته» و «گذر ابرها و رودخانهٔ عطرها» تجربه‌های سفر به کامبوج و ویتنام را با نگاهی تیزبین و جزئی‌نگر روایت می‌کند. در بخش‌هایی دیگر، به چهره‌های شاخص هنر و ادبیات ایران مانند «عباس کیارستمی»، «احمد محمود»، «بهمن محصص»، «بهجت صدر» و «مهدی سحابی» می‌پردازد و خاطرات و برداشت‌های شخصی خود را از آن‌ها بیان می‌کند. کتاب آن‌چنان که بودیم با تأملات شخصی دربارهٔ نوشتن، ترجمه، مادر بودن و زیستن در ایران امروز به پایان می‌رسد.

چرا باید کتاب آن چنان که بودیم اثر لیلی گلستان را خواند؟

کتاب آن چنان که بودیم فرصتی برای آشنایی با تجربه‌های زیستهٔ یک زن فعال و تاثیرگذار در فرهنگ و هنر معاصر ایران است. خواننده با روایت‌هایی صریح، بی‌پرده و گاه طنزآمیز روبه‌رو می‌شود که هم جنبهٔ شخصی دارند و هم بازتابی از تحولات اجتماعی و فرهنگی چند دههٔ اخیر هستند. کتاب برای کسانی که به خاطره‌نویسی، جستارنویسی، تاریخ شفاهی و پشت‌پردهٔ زندگی هنرمندان و نویسندگان علاقه دارند، دریچه‌ای به جهان درونی و بیرونی لیلی گلستان و نسل او باز می‌کند.

خواندن کتاب آن چنان که بودیم اثر لیلی گلستان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

کتاب آن چنان که بودیم برای علاقه‌مندان به زندگی‌نامه، خاطره‌نویسی، جستار، تاریخ شفاهی، هنرهای تجسمی، ادبیات معاصر ایران و دغدغه‌های زنان در جامعهٔ ایرانی مناسب است. همچنین برای کسانی که با مسائل سانسور، ترجمه، گالری‌داری و فضای فرهنگی ایران درگیرند یا به دنبال شناخت تجربه‌های زیستهٔ زنان فعال در عرصهٔ فرهنگ هستند، خواندنی خواهد بود.

درباره لیلی گلستان

لیلی گلستان در ۲۳ تیر ۱۳۲۳ در تهران متولد شد. او مترجم و مدیر نگارخانه است. پدرش، ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلم‌ساز و برادرش، کاوه گلستان، عکاس و مستندساز بوده‌اند. مادرش، فخری گلستان، معلم و از فعالان حزب توده بود.

پس از کلاس نهم، لیلی گلستان برای ادامه‌تحصیل به فرانسه رفت. او پس از بازگشت به ایران، مدتی به‌عنوان طراح پارچه کار کرد و سپس مدیر برنامه‌های کودک و نوجوان شد. در این دوره با «نعمت حقیقی»، فیلم‌بردار، ازدواج کرد و صاحب سه فرزند به نام‌های مانی، صنم و محمود حقیقی شد. بعدها او تلویزیون را ترک کرد و به ترجمه و نوشتن مقاله روی آورد.

از جمله ترجمه‌های او می‌توان به «زندگی در پیش رو» اثر رومن گاری، «بیگانه» اثر آلبر کامو، «مردی با کبوتر»، «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» از اوریانا فالاچی و «میرا» از کریستوفر فرانک اشاره کرد. او همچنین کتاب «حکایت حال» را که حاصل گفت‌وگو با احمد محمود است، تألیف کرده است. در زمینه هنرهای تجسمی نیز، مقالاتی را ترجمه کرده و کتاب «سهراب سپهری شاعر - نقاش» را نوشته است.

در سال ۱۳۶۰، لیلی گلستان در گاراژ خانه‌اش کتابفروشی گلستان را دایر کرد که بعدها به نگارخانه گلستان تبدیل شد. این نگارخانه به نمایش آثار هنرمندان تجسمی اختصاص دارد. در سال ۱۳۸۲، پس از درگذشت برادرش، کاوه گلستان، او بنیاد کاوه گلستان را برای اهدای جایزهٔ عکس خبری تأسیس کرد.

لیلی گلستان در سال ۱۳۹۵ در کنفرانس «تِدکس» دربارهٔ زندگی خود زیر سایهٔ پدرش و پیچیدگی‌های این رابطه صحبت کرد. او در آبان ۱۳۹۳ نشان «شوالیهٔ هنر و ادب فرانسه» (نخل آکادمیک) را به دلیل ترجمه بیش از ۴۰ عنوان کتاب فرانسوی دریافت کرد. او معتقد است که در ترجمه، علاوه بر تسلط بر زبان دوم، شناخت عمیق از زبان مادری نیز ضروری است.

درباره فصل های کتاب آن چنان که بودیم اثر لیلی گلستان

مقدمه: نویسنده در این بخش روایت شکل‌گیری کتاب و انتخاب یادداشت‌ها از میان بریده‌های مطبوعاتی را ارائه کرده است.

تأملات شخصی: خاطرات خانوادگی، تجربه‌های ترجمه، سانسور، گالری‌داری، مادر بودن و کار کردن در این کتاب آورده شده‌اند.

سفرنامه‌ها: برخی از متون این کتاب روایت‌های سفر لیلی گلستان به طالقان، کامبوج، ویتنام و مشاهدات فرهنگی و اجتماعی او است.

نقدها و یادنامه‌ها: در مجموعه مطالب این کتاب لیلی گلستان دربارهٔ هنرمندان و نویسندگان معاصر مانند عباس کیارستمی، احمد محمود، بهمن محصص، بهجت صدر، مهدی سحابی، غزاله علیزاده و دیگران نیز سخن گفته است. 

تأملات اجتماعی و فرهنگی: وضعیت زنان، بازار هنر، سانسور، ادبیات و سینما، تجربه‌های زیسته در تهران و محلهٔ درّوس در بخشی از یادداشت‌‌های این کتاب آورده شده است. 

تأملاتی دربارهٔ نوشتن: لیلی گلستان در این کتاب از تجربه‌های خود در باب ترجمه و زیستن در ایران امروز سخن گفته است و در هر فصل با روایتی مستقل و موضوعی متفاوت، اما در پیوند با دغدغه‌های اصلی نویسنده، پیش می‌رود و مخاطب را با لایه‌های مختلف زندگی و اندیشهٔ خود آشنا می‌کند.

بخشی از کتاب آن چنان که بودیم اثر لیلی گلستان

«در زمستان سال ۱۳۶۸ اولین نمایشگاهش را در گالری گلستان برگزار کرد. شنیده بودم که سحابیِ مترجم نقاشی هم می‌کند و دانشکدهٔ هنرهای تزئینی را تمام کرده. برایم جالب بود که نمایشگاهی از یک مترجم در گالری یک مترجم دیگر برگزار کنم. رفتم پیدایش کردم و از او خواهش کردم که در گالری‌ام نمایشگاه بگذارد. با روی باز پذیرفت و نمایشگاه را در گالریِ تازه‌تأسیس من برگزار کرد و دوستی ما آغاز شد.

نمایشگاه تابلوهایی بود با سوژهٔ ماشین‌های قراضه. استقبال فوق‌العاده‌ای از نمایشگاه شد. چون هم به عنوان مترجم معروف بود و هم سوژهٔ کارها به‌غیر از سوژه‌های متداول روز بود. من اسم نمایشگاه را گذاشته بودم: «قراضه‌های تغزلی» و او قاه‌قاه به این اسم‌گذاری خندیده بود.

بعد دو نمایشگاه دیگر باز با همین ماشین‌ها در گالری من برگزار کرد در سال‌های ۱۳۷۰ و ۱۳۷۲. خودش در مصاحبه‌ای گفته بود: «فرقی میان یک ماشین قراضه و یک دسته‌گل وجود ندارد. هر دو را می‌شود براساس فرم نقاشی کرد.»

مهدی نقاش فرم‌گرایی بود. گفته بود: «مطلقاً قصد هیچ‌گونه پیام‌رسانیِ ادبی از نوع “خشونت ماشینیزم”، “بی‌هویتی انسان در عصر ماشین”، “مرگ”، “مصرف‌زدگی”، و… را نداشته‌ام. در این ماشین‌های قراضه بیش از هر چیز یک طبیعت بی‌جان دیده‌ام و از آن‌جا که بحث فنی نقاشی مطرح است و معنی مشخص زیبایی در آن به‌راحتی درک می‌شود، می‌توانم بگویم که این ماشین‌های قراضه و مستهلک را خیلی زیبا دیده‌ام.»

روزی با خنده در جمعی تعریف می‌کرد که علاقهٔ من به ماشین حتماً از پدرم می‌آید که رانندهٔ کامیون بود و در خانه‌مان همه‌اش حرف ماشین و لوازم ماشین بود. و همه‌چیز با ماشین قیاس یا با ماشین مثال زده می‌شد.

مهدی سحابی از گروه ما بود. گروهی که من اسمش را گذاشته بودم: «گروه کارگرها.» از صبح تا شب مدام وول می‌زدیم و کارهای مختلف می‌کردیم و از همهٔ کارهای‌مان هم راضی و خوشحال بودیم. یک روز برایش تعریف می‌کردم که خبرنگاری از من پرسید: «شما بیش‌تر خودتان را گالری‌دار می‌دانید یا مترجم؟» و من در جواب به او گفته‌ام: «خودم را بیش‌تر یک حمال می‌دانم!» و مهدی قاه‌قاه زد به خنده و گفت: «آی، راست گفتی. ما همه کارگر هستیم.» و همان جا گروه‌مان شکل گرفت که هیچ‌وقت بیش‌تر از پنج شش نفر نشدیم. باقی رئیس‌رؤسا بودند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

بریده‌هایی از کتاب

می‌بینیم که وقتی پدر از خرید می‌آید به جای این‌که پسر را برای کمک به حمل جعبه‌های خرید صدا کند، دختر را صدا می‌زند و آن هم با چه تحکمی!
bb.htz
یادداشت کوتاه «سیگار کشیده‌اید؟» یادآور دوستی‌ام با احمد محمود است و مرگ او که خیلی روی من تأثیر گذاشت. از بس قبولش داشتم
bb.htz

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۰۳ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۰۳ صفحه

قیمت:
۲۵۸,۰۰۰
۱۲۹,۰۰۰
۵۰%
تومان