
کتاب مرده باد سقراط
معرفی کتاب مرده باد سقراط
کتاب مرده باد سقراط نوشتهی مهدی فروتن اثری از نشر چشمه است که در مجموعهی قفسه آبی این ناشر منتشر شده است. این رمان با روایتی خاص و نگاهی متفاوت به زندگی، مرگ، و روابط انسانی، داستان مردی به نام سقراط را روایت میکند که در میانهی بحرانهای شخصی و خانوادگی، با مرگ پدرش و بازنگری در گذشته و حال خود روبهرو میشود. فضای داستان در بستر یک آپارتمان قدیمی و محیط اداری بایگانی ثبتاحوال شکل میگیرد و شخصیتها با دغدغههای روزمره، بیماری، خاطرات و روابط پیچیدهی خانوادگی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکنند. مرده باد سقراط با نثری دقیق و جزئینگر، تجربهی زیستن در سایهی مرگ، تنهایی، و جستوجوی معنا را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مرده باد سقراط
کتاب مرده باد سقراط نوشتهی مهدی فروتن، روایتی است از زندگی مردی میانسال به نام سقراط که کارمند بایگانی ادارهی ثبتاحوال است و با مرگ پدرش، استوار فیروز سرهنگی، وارد مرحلهای تازه از زندگی میشود. داستان در فضایی شهری و عمدتاً در یک آپارتمان قدیمی و محیط اداری میگذرد و با جزئیات فراوان به روابط خانوادگی، مناسبات شغلی و دغدغههای ذهنی شخصیت اصلی میپردازد. فروتن در این کتاب با نگاهی موشکافانه، زندگی روزمره، بیماری، مرگ، و تأثیر آنها بر هویت و روان انسان را بررسی کرده است. روایت با طنزی تلخ و گاه سیاه، به مرور خاطرات، مناسبات خانوادگی، و روابط شغلی سقراط میپردازد و در عین حال، به موضوعاتی چون بیماری مزمن، تنهایی، و جستوجوی معنا در جهانی بیثبات و پر از فقدان میپردازد. شخصیتها هرکدام با ویژگیهای خاص خود، بخشی از فضای سنگین و گاه پوچ زندگی شهری را بازتاب میدهند. مرده باد سقراط اثری است که با نگاهی انتقادی و گاه فلسفی، مرز میان زندگی و مرگ، و معنای بودن را به چالش میکشد.
خلاصه داستان مرده باد سقراط
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان مرده باد سقراط با مرگ ناگهانی استوار فیروز سرهنگی، پدر سقراط، آغاز میشود. سقراط، مردی میانسال، چاق و مبتلا به سل استخوان، در آپارتمان قدیمی خانوادگی با پدرش زندگی میکرده و حالا با جسد پدر و تشریفات اداری و قانونی مرگ او روبهرو میشود. روایت با جزئیات دقیق، فضای سرد و بیروح خانه، مناسبات پدر و پسر، و خاطرات گذشته را بازگو میکند. سقراط در کنار مواجهه با مرگ پدر، با تنهایی، بیماری، و روابط ازهمگسیختهی خانوادگی دستوپنجه نرم میکند؛ خواهرانش هرکدام به نوعی از خانواده جدا شدهاند و مادر سالها پیش مرده است. در محیط کار، سقراط با همکارانی روبهروست که هرکدام گرفتار مشکلات و روزمرگیهای خود هستند؛ از جمله خانم سعدی که آلرژی شدید به بوی کاغذ دارد و مرشد که گذشتهای پهلوانی دارد. فضای اداره و بایگانی متوفیات، با قفسههای پر از اسناد مردگان، استعارهای از زندگی بیروح و تکراری شخصیتهاست. سقراط در نامهنگاری با لیلا، معشوق سابقش که حالا در پاریس زندگی میکند، به بازنگری در گذشته و رابطهی خود با او میپردازد. روایت با طنزی تلخ، به دغدغههای فلسفی، ترس از مرگ، و جستوجوی معنا در زندگی روزمره میپردازد و در نهایت، سقراط را در مواجهه با فقدان، بیماری و پوچی قرار میدهد.
چرا باید کتاب مرده باد سقراط را بخوانیم؟
مرده باد سقراط با نثری جزئینگر و روایتی پر از لایههای روانشناختی، تصویری ملموس از زندگی شهری، روابط خانوادگی و بحرانهای فردی ارائه میدهد. این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون مرگ، بیماری، تنهایی و جستوجوی معنا، تجربهای متفاوت از خواندن یک رمان معاصر ایرانی را رقم میزند. شخصیتپردازی دقیق، فضاسازی قوی و طنز تلخ جاری در روایت، باعث میشود خواننده با دغدغهها و تردیدهای شخصیت اصلی همذاتپنداری کند. مرده باد سقراط برای کسانی که به روایتهای واقعگرایانه و تأملبرانگیز علاقه دارند، فرصتی است برای مواجهه با لایههای پنهان زندگی روزمره و پرسش از معنای بودن.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که دغدغهی مرگ، تنهایی، بیماریهای مزمن یا بحرانهای هویتی دارند و به روایتهای شهری و شخصیتمحور علاقهمند هستند. همچنین برای علاقهمندان به ادبیات معاصر ایران و داستانهایی با فضای تلخ و طنزآمیز مناسب است.
بخشی از کتاب مرده باد سقراط
«کفتارها با ولع نیششان را در خز خاکستری خرگوش فرومیکردند و تکهٔ بیروحی را میجویدند. چشمهای درشت و سیاه قربانی از وحشت پس رفته و از لای پلکهای نیمباز به جایی دور از سورچرانی کفتارها خیره مانده بود. ترسی مرموز و بیسابقه را احساس کردم، بیشفقت و ناگهانی. سردم بود و مافیهای زیرزمین تاریک برایم نامرئی شد. خرگوش صحرایی حقیقتاً در حال محو شدن بود؟ آیا واقعاً آخرین سهمش از وحشت را، همان موقع که دو دندان بزرگ نیش کفتار در گلوی نازکش خلیده بودند، چشید؟ سادهلوحانه میبود اگر تصور میکردم حیات خرگوش در معدهٔ آن کفتارها به پایان میرسد. حقیقت این بود که جان خرگوش، حتی در همان ثانیهها که در حال بلعیده شدن بود، داشت به شکل نسوجی تازه بر تن آن کفتارها میرویید. ناچیزترین ذره از خرگوش نیست نمیشد و آن نابودیِ ظاهری نوعی مرحلهٔ دگردیسی به گوشت و خون و فضولات کفتار بود. به این فکر کردم که چهطور طی یک چرخهٔ ناتمام خرگوش به کفتار، کفتار به یک درندهٔ بزرگجثه، سپس به کرم و سرانجام به گیاه و باز از سر نو به جوندهٔ دیگری تبدیل میشود. چهطور ممکن بود این بزرگترین وحشت حقیقی تا آن لحظه از چشمم پنهان مانده باشد؟ گوشهای یخکردهام زنگ میزد و فلج عضلانی موقتی سر جا میخکوبم کرده بود. خانم سعدی در حال تجربهٔ یکی از بدترین حملات آلرژیک در تاریخ بخش بایگانی بود. یک بالشتک گوشتی پرخون زیر چشمش داشت که هر لحظه بیشتر آماس میکرد و عطسه امانش نمیداد. چهطور ممکن بود دنیا به دوران پیش از بلعیده شدن خرگوش صحرایی برگردد؟»
حجم
۱۸۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه
حجم
۱۸۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه