اسماعیل فصیح
اسماعیل فصیح یکی از برجستهترین و پرکارترین نویسندگان معاصر ایرانی به شمار میرود. فصیح در زندگانی هفتادوپنجسالهی خود در کشورهای ایران، آمریکا و فرانسه، با نوشتن رمانهای مشهوری مانند شراب خام، دل کور، اسیر زمان، داستان جاوید و ثریا در اغما و همچنین با ترجمهی برخی منابع مهم در حوزهی روانشناسی، توانست جایگاه خود را در ادبیات ایران تثبیت کند. فصیح با نوشتن بیستویک رمان و پنج مجموعهی داستان کوتاه در طول بیش از چهار دهه نویسندگی، به عنوان یک وقایعنگار برجسته از وضعیت کشور در دورانهای مختلف زندگی نیز شناخته شده بود.
بیوگرافی اسماعیل فصیح
اسماعیل فصیح در تاریخ ۲ اسفندماه ۱۳۱۳ در بازارچهی درخونگاه، در محلهی گلوبندک تهران به دنیا آمد. او آخرین فرزند خواربارفروشی بیسواد بود که زمانی که اسماعیل تنها سه سال داشت، از دنیا رفت. فصیح پس از مرگ پدرش، در خانهای پرازدحام با ۹ خواهر و برادر دیگرش بزرگ شد. او تحصیلات ششسالهی خود در دبستان را با بالاترین سطح در سال ۱۳۲۶ به پایان رساند و در آخرین ماههای پرتلاطم نخستوزیری مصدق در سال ۱۳۳۲ موفق به دریافت دیپلم خود شد. تاثیر این دوره از زندگی او به طور گستردهای در تقریبا تمام نوشتههای او دیده میشود.
فصیح در سال ۱۳۳۵ ایران را ترک کرد و سرانجام در کالج ایالتی مونتانا در بوزمن به تحصیل پرداخت. با شروع سال تحصیلی در کالج، اسماعیل فصیح به دانشگاه مونتانا در میسولا منتقل شد و در آنجا مدرک لیسانس شیمی و لیسانس زبان انگلیسی را دریافت کرد. او پس از فارغالتحصیلی به سانفرانسیسکو نقل مکان کرد و در آنجا با آنابل کمپبل، دختری نروژی ازدواج کرد. فصیح و همسرش که باردار بود، در سال ۱۳۴۱ به واشنگتن دیسی نقل مکان کردند، جایی که همسر و فرزندش هردو به دلیل عوارض زایمان جان باختند. فصیح بر اثر این اتفاق دچار افسردگی شدیدی شد و این تراژدی شخصی به تمامی داستانهای او، از جمله اولین رمانش یعنی شراب خام (۱۳۴۷) راه پیدا کرد، اما تاثیر این اتفاق به عمیقترین شکل در رمان عشق و مرگ (۱۳۸۳) فصیح دیده میشود.
اسماعیل فصیح در سال ۱۳۴۱ به تهران بازگشت و پس از مدت کوتاهی در انتشارات فرانکلین به عنوان مترجم و همچنین در اواخر تابستان ۱۳۴۲، به عنوان معلم در دبیرستان فنی حرفهای شرکت ملی نفت ایران در اهواز استخدام شد. او این استخدام را مدیون شفاعت صادق چوبک بود که خود نویسنده و کارمند همین شرکت در تهران بود. دوستی این دو نویسنده تا زمان مرگ چوبک تا سال ۱۳۷۷ ادامه یافت.
یک سال بعد، در تابستان ۱۳۴۳، فصیح با پریچهر عدالت در اهواز ازدواج کرد و این زوج صاحب دو فرزند شدند. زمانی که خانوادهی فصیح در اهواز مستقر بودند، او بیش از یک سال (۴۸-۱۳۴۷) را در دانشگاه میشیگان گذراند تا مدرک کارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی را دریافت کند. زمانی که فصیح به ایران بازگشت، برای تدریس در موسسهی فنی آبادان به آبادان منتقل شد، سمتی که فصیح تا زمان محاصرهی آبادان در آغاز حمله عراق به ایران که باعث تعطیلی مدرسه شد، صاحب آن بود.
فصیح از دوران کودکی شیفتگی زیادی به ادبیات داستانی داشت. مهارتی که او در زبان انگلیسی داشت، به او امکان دسترسی مستقیم به ادبیات داستانی آمریکایی را داد که نمیتوان تاثیر آن را بر آثار اسماعیل فصیح انکار کرد. اولین موفقیت او به عنوان یک نویسنده، زمانی حاصل شد که داستان کوتاهی را زمانی که دانشجوی ادبیات انگلیسی در مونتانا بود نوشت. این کتاب ظاهرا نسخهی انگلیسی کتاب خاله توری بود که بعدها در مجموعهی داستانهای کوتاه او به نام خاک آشنا در سال ۱۳۴۹ منتشر شد. این کتاب تحسین استاد فصیح را به همراه داشت، ستایشی که تاثیری ماندگار بر فصیح و نوشتههایش گذاشت.
کتاب های اسماعیل فصیح
اولین رمان اسماعیل فصیح به زبان فارسی، شراب خام نام دارد که در آن نه تنها جلال آریان، قهرمان اکثریت قریب به اتفاق داستانهایش را معرفی کرد، بلکه تقریبا مضامین تمام داستانها، شخصیتهای فرعی، رشتههای روایی و پیچشهای داستانی که سبکی کاملا «فصیحی» را در داستانهای فارسی مدرن ایجاد کردهاند، به نوعی نشان داد. رویکرد فصیح بسیار نزدیک به رویکردیست که در غرب به عنوان کنستراکتیویسم شناخته میشود.
خاک آشنا، اولین مجموعهداستان فصیح در سال ۱۳۴۹ منتشر شد. این مجموعه در پنج بخش مرتبط به هم، داستان خانوادهی آریان را از لحظهای که ارباب حسن، پدر جلال، روستای زادگاهش را ترک میکند و در سالهای پایانی سلطنت ناصرالدین شاه پا به تهران میگذارد، به تصویر میکشد.
دومین رمان فصیح، دلکور (۱۳۵۱) در درخونگاه، زادگاه فصیح اتفاق میافتد. دلکور در یک نیمهشب آغاز میشود، زمانی که صادق آریان، راوی داستان، پزشک تحصیلکردهی آمریکا و کوچکترین پسر ارباب حسن، با یک تماس تلفنی از خواب بیدار میشود و میشنود که پسر بزرگ خانواده، احتمالا بر اثر سکته قلبی درگذشته است و داستان رمان پیش از طلوع صبح روز بعد به پایان میرسد. راوی در طول این چند ساعت، سفری درونی و طولانی را طی میکند و به ترتیب زمانی، صحنههای غمانگیز گذشتهی خانواده را بازسازی میکند.
از بیستویک رمان منتشرشده توسط فصیح، دو رمان به طور خاص مورد توجه انتقادی نسبتا گسترده و جدی قرار گرفتهاند: ثریا در اغما (۱۳۶۴) و زمستان ۶۲ (۱۳۷۷). وقایع هر دو رمان در طول یا اندکی پس از سالهای حملهی عراق به ایران اتفاق میافتد. اگرچه هیچ یک از این دو رمان را نمیتوان به طور کامل به عنوان رمان جنگ در نظر گرفت، هر دو رمان در جزئیات، درهمتنیدگی زندگی شخصیتها را ترسیم میکنند؛ شخصیتهایی که صرف نظر از زمینههای سیاسی و عقیدتیشان از جنگ تاثیر زیادی پذیرفتهاند.
تلخکام (۱۳۸۶)، آخرین رمان منتشرشده توسط اسماعیل فصیح نیز به روایت شخصیت جلال آریان است که در سال اول انقلاب، قبل از شروع جنگ ایران و عراق و بازنشستگی اجباری، ماموریت دارد به لندن برود. او در حین پیگیری این وظیفه، با یک استاد ایرانی زرتشتی بازنشستهی نودویکساله آشنا میشود که در یک مرکز نگهداری از سالمندان در جنوب شهر محبوس است. مردی که زمانی استاد برجستهای در آکسفورد بود، کسی نیست جز جاوید فیروزپور، قهرمان جوان کتاب داستان جاوید (۱۳۵۹).
با کنار گذاشتن فرار فروهر (۱۳۷۲) و پناه بر حافظ (۱۳۷۵)، داستانهای فصیح، اگر بر اساس زمان درونی روایتها تنظیم شوند، به طور یکپارچه میتوانند یک قرن کامل از تاریخ مدرن ایران را پوشش دهند. هیچ نقطهی عطف بزرگی از زمان ترور ناصرالدینشاه تا جنگ ایران و عراق و حتی دهههای اخیر تاریخ ایران وجود ندارد که در رمانهای اسماعیل فصیح به آن پرداخته نشده باشد. هیچ رماننویس فارسی مدرن دیگری نیز هرگز مانند فصیح، یک شخصیت ثابت و اطرافیانش را موضوع کار مداوم داستاننویسی در طول بسیاری از رمانها و داستانهای کوتاه قرار نداده است.
داستانهای کوتاه فصیح در پنج مجموعه گردآوری شده و از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۶۹ منتشر شدهاند. اگرچه این داستانهای کوتاه از نظر برخی منتقدان کیفیت پایینتری نسبت به رمانهای او دارند، اما برخی از این آثار به راحتی همراستای بهترین داستانکوتاههای ادبیات فارسی قرار میگیرند.
مفسران همواره خاطرنشان کردهاند که نامها در داستانهای فصیح برای تاثیر نشانهشناختی انتخاب شدهاند. نام جلال آریان که بر شخصیت غمگینی که این نام را دارد نشسته است، اشارهی کنایهآمیزی به عظمت ایران باستان دارد. سیاوش، نام جوان آرمانگرای مقتول در رمان درد سیاوش، داستان سیاوش مشهور شاهنامهی فردوسی را یادآور میشود و به طور تمثیلی با نابودی نادرست جنبش ملیگرایانه مصدق در سال ۱۳۳۲ مرتبط است. بسیاری از جنبههای زندگی فصیح و همچنین تاملات و جاهطلبیهای ادبی او به ناصر تجدد، نویسندهی درون متن برخی از رمانهای او نیز منتقل شده است. همانطور که توسط منتقدی اشاره شده است، دوستی فصیح با فروغ فرخزاد، شاعر برجسته نیز بر انتخاب نام در رمانهای او اثر گذاشته است.
تصویر فصیح از زنان، به طوری که اغلب آنها را آسیبپذیر و مستعد قربانی شدن، خودکشی و قتل نشان داده، مفسرین را به این استدلال واداشته است که بگویند «تنها زنان خوب در داستانهای فصیح، زنان مرده هستند». البته لازم به ذکر است که فصیح نه تنها از سرزنش زنان به خاطر مشکلاتشان خودداری میکند، بلکه آنها را افرادی بسیار باهوش، حرفهای، خوشمطالعه و شجاع به تصویر میکشد.
اسماعیل فصیح در طول زندگی خود ترجمههای متعددی نیز انجام داده است. ترجمههای انگلیسی به فارسی این نویسنده بسیار روان هستند، موضوعات درخور توجهی دارند و موفقیتهای تجاری زیادی کسب کردهاند. ترجمههای فصیح را میتوان تقریبا به سه گروه عمده تقسیم کرد: روانشناسی، ادبی و سیاسی که شاخصترین ترجمههای او در گروه اول، یعنی کتابهای روانشناسی میگنجند.
فصیح پس از تعطیلی مدرسهای که در آن مشغول به کار بود، سالهای باقیمانده از عمر خود را تقریبا به طور کامل وقف نویسندگی کرد، تا این که سرانجام در ۲۴ تیر ماه ۱۳۸۸ بر اثر خونریزی مغزی در بیمارستان شرکت ملی نفت ایران در تهران درگذشت. وی در قطعهی هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.
از سایر رمانهای اسماعیل فصیح میتوان به اسیر زمان (۱۳۷۳)، بادهی کهن (۱۳۷۳)، بازگشت به درخونگاه (۱۳۷۷)، در انتظار (۱۳۷۹)، درد سیاوش (۱۳۶۴)، داستان جاوید (۱۳۵۹)، دلکور (۱۳۵۱)، عشق و مرگ (۱۳۸۳)، فرار فروهر (۱۳۷۲)، گردابی چنین حائل (۱۳۸۱)، کشتهی عشق (۱۳۷۶)، نامهای به دنیا (۱۳۷۹)، پناه بر حافظ (۱۳۷۵)، شهباز و جغدان (۱۳۶۹)، تشت خون (۱۳۷۶) و ثریا در اغما (۱۳۶۳) اشاره کرد.
همچنین از میان داستانکوتاههای این نویسنده نیز میتوان به عقد و داستانهای دیگر (۱۳۵۷)، برگزیدهی داستانها (۱۳۶۶)، دیدار در هند (۱۳۵۳)، خاک آشنا (۱۳۴۹) و نمادهای دشت مشوش (۱۳۶۹) اشاره نمود.