کتاب مردی با کبوتر
معرفی کتاب مردی با کبوتر
کتاب مردی با کبوتر نوشتهٔ رومن گاری و ترجمهٔ لیلی گلستان است. نشر ثالث این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، این یک قصهٔ هزلآمیز و پر از مطایبه و سخره است؛ قصهای دربارهٔ سازمان ملل، آدمهایش، اهدافش، راهکارهایش و عملکردهایش. این داستان، بهنوعی افشاگری و در نتیجه خندهدار است. قصهٔ این کتاب، در طی این سالها، بیشتر و بیشتر به واقعیت امروز نزدیک شده است.
درباره کتاب مردی با کبوتر
کتاب مردی با کبوتر، پس از مرگ نویسندهاش، رومن گاری، بهوسیلهٔ یک ناشر فرانسوی منتشر شد. این داستان، از جمله آثار بهنسبت مشهور این نویسندهٔ نامی است که در انتقاد از رویهٔ کاری سازمان ملل نوشته شده است.
داستان کتاب حاضر، خیلی ساده و با واژههایی تمسخرآمیز آغاز میشود. خوانندهٔ این کتاب، از همان صفحات نخست، بدون رودربایستی و شگردهای داستاننویسی مدرن به سراغ اصل مطلب میرود.
خواندن کتاب مردی با کبوتر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره رومن گاری
رومن گاری در هشتم ماه مه ۱۹۱۴ در مسکو، از مادری لیتوانیتبار و پدری روسی، به دنیا آمد. وی نویسنده، فیلمنامهنویس، کارگردان، خلبان در جنگ جهانی دوم و دیپلمات فرانسوی بود. نام ابتدایی او، رومن کاتسِف بود. وی ۲۱ رمان با نام حقیقیاش، یک رمان با نام مستعارِ «فوسکو سینی بالدی» و ۴ رمان با نام مستعار «امیل آژار» نوشت؛ بدینسبب او تنها نویسندهای است که دو بار موفق به دریافت جایزه ادبی گنکور شده است.
رومن گاری، خلبان ارتش نهضت مقاومت فرانسه در برابر قوای متجاوز آلمان نازی بود. او بهخاطر شجاعتهای فراوان به دریافت نشان لژیون دونور از «ژنرال دوگل» نائل شد، به خدمت وزارت خارجه درآمد و در سمتهایی چون سرکنسول فرانسه در لسآنجلس انجام وظیفه کرد.
گاری، در ۱۹۴۵، برای نخستین رمان خود «تربیت اروپایی» جایزۀ منتقدان را دریافت کرد.
برخی آثار این نویسنده عبارتاند از:
تربیت اروپایی (۱۹۴۵)
تولیپ (یا لاله) (۱۹۴۶)
رنگهای روز (۱۹۵۲)
ریشههای آسمان (۱۹۵۶)
لیدی ال (۱۹۵۷)
میعاد در سپیدهدم (۱۹۶۰)
به افتخار پیشتازان سرافرازمان (۱۹۶۲)
خداحافظ گاری کوپر (۱۹۶۵)
رقص چنگیز کوهن (۱۹۶۷)
سگ سفید (۱۹۷۰)
شب آرام خواهد بود (۱۹۷۴ مصاحبه)
زندگی در پیش رو (۱۹۷۵)
شاه سلیمان (۱۹۷۹)
بادبادکها (۱۹۸۰)
مردی با کبوتر (۱۹۸۴)
ستاره باز
پرندهها میروند در پرو میمیرند (۱۹۶۸ فیلم)
گذار روزگار (۱۹۸۰، آخرین مصاحبه «رومن گاری» چند ماه قبل از مرگش با رادیو کانادا)
رومن گاری در دوم دسامبر ۱۹۸۰ درگذشت.
بخشهایی از کتاب مردی با کبوتر
«یک روز زیبای سپتامبر...۱۹۵، حدود ساعت یازده صبح قفس بزرگ شیشهای سازمان ملل متحد در آفتاب پاییزی میدرخشید و مأموریت صلحجویانهاش را که همان «بزرگترین مرکز جلب سیاح آمریکا» شدن بود، ادا میکرد.
هزاران بازدیدکننده که با موج بیپایان ماشینها به ورودیه شمالی متمایل بودند، با راهنمایی راهنمایان به داخل ساختمان بلعیده میشدند. بازدیدکنندگان لحظهای مقابل سالن مراقبه میایستادند و هشتاد و دو صندلی خالی را نظاره میکردند که نشانگر این بود که هشتاد و دو نماینده کار دیگری داشتهاند! بعد با عزمی راسخ به ساختمان اصلی یورش میبردند و بعد از دیدن آنهمه نبوغ انسانی در زمینه هنر تجریدی شگفتزده بازمیگشتند.
گروهها مقابل هشتاد و دو پرچم ملل متحد میایستادند و سعی داشتند در جنگل رنگها جهت خود را بیابند.
«این یکی چیست؟ قرمز، زرد و بنفش با شمشیری خونین در میان؟»
«در کتاب راهنما چیزی در بارهاش ننوشته، اما من نسخه ماه گذشته این کتاب را دارم، حتما از ماه پیش تا بهحال حکومت جدید مستقلی به وجود آمده.»
در داخل ساختمان ــ لااقل به ظاهر ــ به نظر میآمد که چیزها جیکوجیک روزانهشان را دنبال میکنند.
تنها اتفاق آن روز صبح، نماینده یک کشور عقبافتاده بود که با ردای شاهزادهای بنفش و طلاییاش روی پلکان برقی روبروی ورودیه نمایندگان، با خادمانش نشسته بود. و دو ساعتی میشد که با چهرهای خالی از اضطراب اما آشکارا مغلوب از تمدن غرب، بالا میرفت و پایین میآمد.
در سالن بزرگ مجمع عمومی که مزین به دو نقاشی دیواری بود، روزنامهنگاران و مردم دو ساعت گوش به سخنرانی یک نماینده سپرده بودند. نقاشیها یکی تخممرغهای خاگینه را نشان میداد و یکی آقا خرگوشه را ــ سمبلهایی دوسویه ــ گرسنگی تسکینیافته و سادهلوحی شگرف ملتها.
پشت کرسی خطابه، سپرهای مسی عظیمی که رو به سالن داشتند به مجمع عمومی فضایی نگرانکننده داده بود و نشانگر نوعی عظمت روحیه جنگجویی بود.
رنگهای سبز و آبی صندلیها و میزها در به وجود آمدن نوعی فضای ضد و نقیض، تنش و نفاق کمک میکرد. و نزد طبایع سلیم، به محض ورود، باعث مختصری دندانقروچه میشد.
در اتاقکهای تلویزیون، دوربینها حریصانه سرگردان بودند و سر دوربینها به عبث در جستجوی خستگیناپذیر یک چیز جالب، به سوی کاغذها و چهره نمایندگان گرفته شده بود.
در سالن نمایندگان، جنب وجوش همیشگی نمایندگان کشورهای عربی حکمفرما بود. گاهی از گوشهای دور، فریاد غربتآلود مؤذنی به گوش میرسید.
یک جفت دیپلمات از رده قدیمیها، با موی جوگندمی و صورتی جدی، ایستاده بودند. فنجانهای قهوه به دستشان بود و با صدایی آرام جذابیتهای متقابل مأموریت بخارست را با مأموریت بوداپست سال ۱۹۲۷ مقایسه میکردند و اگر احیانا کسی به ایشان تنه میزد، فورا میگفتند: «ببخشید.»»
حجم
۹۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
حجم
۹۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
نظرات کاربران
رومن گاری که خودش زمانی جزو نمایندگان فرانسه در سازمان ملل بوده، این کتاب رو بااسم مستعار و با کنایه به سیاستهای سازمان ملل و جو حاکمه بر سیاست بین الملل در زمان خودش مینویسه.که خیلی از این مسائل در
به نظرم ارزش خوندن داشت ولی ترجیح میدادم ی داستان پروپیمون همراه با کلی اطلاعات درمورد سازمان ملل بخونم نه فقط ی سری مسخره کردن عادت های نمایندگان یا ابراز تنفر نسبت به وضعیت سازمان ملل
منو یاد مایک تایسون میندازه که به خاطر کبوترش قهرمان جهان شد
با توجه به حجم کم این کتاب ، خواندنش خالی از لطف نیست.
ترجمه روان وخوبی داشت. اما خود داستان خوب شروع شده بود ولی از اواسط آن دچار شعار زدگی کلیشه ای شده بود بهر حال نویسنده معروفی بود
واقعا دمتون گرم عالیییی
خوشمان آمد، خوب بود!