
کتاب موجودات استثنایی
معرفی کتاب موجودات استثنایی
کتاب موجودات استثنایی نوشتهی تریسی شوالیه با ترجمهی هما بینا توسط نشر چشمه منتشر شده است. این اثر داستانی تاریخی را روایت میکند که در اوایل قرن نوزدهم میلادی در انگلستان میگذرد و به زندگی دو زن با پیشینههای اجتماعی متفاوت میپردازد: مری اَنینگ، دختری از طبقهی کارگر که در شهر ساحلی لایم ریجِس زندگی میکند و الیزابت فیلپات، بانویی از طبقهی متوسط لندن. محوریت داستان بر علاقهی مشترک این دو زن به فسیلها و کشفهای علمیشان است که آنها را در برابر باورهای دینی و اجتماعی زمانه قرار میدهد. روایت کتاب با نگاهی موشکافانه به روابط انسانی، محدودیتهای جنسیتی و تحولات علمی آن دوران میپردازد و تصویری زنده از جامعهی انگلیس در آستانهی تغییرات بزرگ علمی و اجتماعی ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب موجودات استثنایی
کتاب موجودات استثنایی اثر تریسی شوالیه، داستانی تاریخی را در بستر جامعهی انگلستان اوایل قرن نوزدهم روایت میکند. این کتاب با تمرکز بر دو شخصیت زن، مری اَنینگ و الیزابت فیلپات، به بررسی نقش زنان در عرصهی علم و اجتماع میپردازد؛ زنانی که با وجود تفاوتهای طبقاتی و فرهنگی، به واسطهی علاقه به فسیلها و طبیعت به یکدیگر نزدیک میشوند. شوالیه با بهرهگیری از جزئیات دقیق تاریخی و فضاسازی ملموس، تصویری از جامعهای ارائه داده است که در آن باورهای دینی و سنتی، زنان را از مشارکت فعال در علم و پژوهش بازمیدارد. با این حال، شخصیتهای اصلی کتاب با پشتکار و کنجکاوی خود، مرزهای تعیینشده را به چالش میکشند و در مسیر کشف حقیقت، دوستی و همدلی را تجربه میکنند. ساختار کتاب به گونهای است که روایت را از زاویهی دید هر دو شخصیت اصلی پیش میبرد و به تدریج لایههای مختلف روابط، دغدغهها و چالشهای آنها را آشکار میسازد. تریسی شوالیه در این اثر، علاوهبر پرداختن به موضوعات علمی و تاریخی، به مسائل هویتی، اجتماعی و فردی زنان نیز توجه ویژهای داشته است.
خلاصه داستان موجودات استثنایی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان موجودات استثنایی با معرفی مری اَنینگ آغاز میشود؛ دختری از طبقهی کارگر که از کودکی به واسطهی زندگی در شهر ساحلی لایم ریجِس، با فسیلها و صخرههای ساحلی آشناست. او که در کودکی از صاعقه جان سالم به در برده، به تدریج علاقه و مهارت ویژهای در یافتن و شناسایی فسیلها پیدا میکند. در سوی دیگر، الیزابت فیلپات، بانویی از طبقهی متوسط لندن، پس از تغییر شرایط خانوادگی به همراه خواهرانش به لایم نقلمکان میکند و به جمعآوری فسیل علاقهمند میشود. آشنایی این دو زن، با وجود تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی، به واسطهی علاقهی مشترکشان به فسیلها شکل میگیرد و به تدریج به دوستی عمیقی تبدیل میشود. روایت کتاب، علاوهبر پیگیری زندگی شخصی و خانوادگی این دو زن، به چالشهای آنها در مواجهه با محدودیتهای اجتماعی، نگاه مردسالارانه و باورهای دینی رایج میپردازد. مری و الیزابت با پشتکار و کنجکاوی، موفق به کشف نمونههای مهمی از فسیلها میشوند که بعدها الهامبخش نظریههای علمی بزرگی مانند نظریهی تکامل میگردد. در این میان، روابط خانوادگی، دغدغههای فردی، و تلاش برای اثبات خود در جامعهای مردسالار، بخش مهمی از روایت را تشکیل میدهد. کتاب با نگاهی انسانی و جزئینگر، فرازونشیبهای دوستی، رقابت، و همدلی میان شخصیتها را به تصویر میکشد و نشان میدهد چگونه علم و کنجکاوی میتواند مرزهای اجتماعی را جابهجا کند.
چرا باید کتاب موجودات استثنایی را بخوانیم؟
موجودات استثنایی با روایت زندگی دو زن واقعی و کمترشناختهشده، تصویری متفاوت از نقش زنان در تاریخ علم ارائه داده است. این کتاب با پرداختن به موضوعاتی مانند محدودیتهای اجتماعی، جنسیت، و علاقه به کشف و دانایی، فرصتی برای بازاندیشی در مورد جایگاه زنان در جامعه و علم فراهم میکند. روایت چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، امکان همذاتپنداری با دغدغهها و آرزوهای شخصیتها را ایجاد کرده است. همچنین، فضاسازی تاریخی و توصیفهای جزئی از زندگی روزمره، خواننده را به دنیای انگلستان قرن نوزدهم میبرد و تجربهای ملموس از آن دوران را رقم میزند. این کتاب نهتنها برای علاقهمندان به داستانهای تاریخی، بلکه برای کسانی که به موضوعات هویتی، اجتماعی و علمی علاقه دارند، جذابیت دارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که به داستانهای تاریخی، روایتهای الهامبخش دربارهی زنان، و موضوعات مرتبط با علم و طبیعت علاقه دارند. همچنین، برای علاقهمندان به بررسی نقش زنان در تاریخ علم و کسانی که دغدغهی محدودیتهای اجتماعی و جنسیتی را دارند، این اثر انتخاب مناسبی است.
بخشی از کتاب موجودات استثنایی
«در طول زندگی همیشه دچار صاعقه شدهام، ولی فقط یکبارش واقعی بود. قاعدتاً نباید یادم بیاید، چون فقط کمی بزرگتر از یک نوزاد بودم، ولی یادم میآید. در مزرعهای بودم، جایی که سوارکاران با اسبهای خود حرکات نمایشی اجرا میکردند. آن وقت توفان شروع شد و زنی ــ به غیر از مام ــ بغلم کرد و رفت زیر درخت و، همانطور که خیلی محکم بغلم کرده بود، توانستم فقط سرم را بالا بیاورم و نقش برگهای تیرهای را در آسمان سفید ابری ببینم. بعدش صدای مهیبی بلند شد، انگار همهٔ درختهای دوروبرم سقوط کرده باشند، و درخششی آنقدر روشن به چشمم خورد که مثل نگاه کردن به خورشید بود. رعشهای تمام وجودم را تکان داد، مثل این بود که به زغال ملتهبی دست زده باشم، بوی گوشت سوخته میآمد. احساس میکردم باید دردی باشد، ولی هیچ دردی حس نمیکردم. انگار از درون دگرگون شده بودم. بقیه شروع کردند به صدا زدن و کشیدن من، ولی هیچ صدایی از من بیرون نمیآمد. آن وقت مرا بردند جایی که حرارت مطبوعی دوروبرم بود، ولی پتو نبود، خیس بود. میدانستم کجا هستم، چون آب بود و من آب را میشناختم. خانهٔ ما نزدیک دریا بود و از پنجرههایش میتوانستم دریا را ببینم. بعد چشمهایم را باز کردم و انگار از آن زمان به بعد هرگز بسته نشدهاند.»
حجم
۳۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه
حجم
۳۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه