دانلود و خرید کتاب کتابخانه بابل: داستان‌های تخیلی خورخه ‌لوئیس بورخس ترجمه مانی صالحی علامه

معرفی کتاب کتابخانه بابل: داستان‌های تخیلی

«کتابخانه بابل» مجموعه داستان‌های کوتاهی به قلم خورخه لوئیس بورخس(۱۹۸۶-۱۸۹۹)، نویسنده برجسته آرژانتینی است. بورخس در مقدمه‌ای که بر این کتاب نوشته درباره داستان‌های آن آورده است: هشت داستانِ این کتاب، چندان نیازی به توضیح ندارد. داستان هشتم (باغ جاده‌های چندشاخه) داستانی کارآگاهی است. خوانندگان شاهد ارتکاب قتل و همهٔ مقدمات یک جنایت‌اند که انگیزه‌اش از آن‌ها پنهان نگه داشته نمی‌شود، ولی فکر می‌کنم که تا قسمت آخر داستان، معنای آن را درک نمی‌کنند. بقیهٔ داستان‌ها، حکایت‌هایی خیالی است که یکی از آن‌ها ـ بخت‌آزمایی در بابل‌ـــ به‌طورکلی از نمادگرایی یا نمادپردازی (سمبولیسم) نیست. من اولین نویسندهٔ داستانی به‌نام «کتابخانهٔ بابل» نیستم؛ کسانی که دربارهٔ تاریخ و ماقبل تاریخ بابل کنجکاوند، می‌توانند به حواشی آخر کتاب مراجعه کنند که نام‌هایی در آن آمده که باهم همخوانی ندارند؛ مثل لوسیپوس و لاس‌ویتس، لوئیس کارول و ارسطو. در داستانِ «ویرانه‌های مدور»، همه‌چیز غیرواقعی است. در داستانِ «پی‌یر مِنار، نویسندهٔ کیشوت» غیرواقعی‌بودن، به سرنوشتی مربوط می‌شود که قهرمان داستان برای خود مقدر کرده است. فهرست نوشته‌هایی که من به او نسبت داده‌ام، چندان هم جالب و سرگرم‌کننده نیست، اما دلخواه خود من هم نبوده است، زیرا نموداری است از تاریخچهٔ روانی او... جنونِ نوشتنِ کتاب‌های بزرگ و پرحجم، جنونی پرزحمت است که بنیهٔ مالی را تحلیل می‌برد و شخص را فقیر می‌کند؛ اختصاص‌دادن پانصد صفحه به فکری است که به‌راحتی می‌توان ظرفِ پنج دقیقه به‌طور شفاهی تعریفش کرد. برای خلاص‌شدن از شرّ این طول‌وتفصیل، بهتر است وانمود کنیم این کتاب‌ها از قبل وجود داشته و ما فقط خلاصه یا شرحی بر آن‌ها می‌نویسیم. این همان طریقه‌ای است که کارلایل در "sartor Resortus" در پیش گرفت و باتلر در پناهگاه خوب؛ هرچند عیب‌ونقص اساسی این آثار، همین کتاب‌بودن‌شان است و حشو و زوائدشان به‌هیچ‌وجه از کتاب‌های دیگر کم‌تر نیست. من که آدمی منطقی‌تر، بی‌کفایت‌تر و تنبل‌ترم، تصمیم گرفتم بر کتاب‌های خیالی حاشیه بنویسم. این حاشیه‌ها عبارت‌اند از: «تلون، اوکبر، اوربیس ترتیوس» و «بررسی آثار هربرت کوئِین».
معرفی نویسنده
عکس خورخه ‌لوئیس بورخس
خورخه ‌لوئیس بورخس

خورخه لوئیس بورخس در تاریخ ۲۴ آگوست ۱۸۹۹ در بوینس آیرس آرژانتین به دنیا آمد. خانواده‌ی او اگرچه آرژانتینی‌الاصل به حساب می‌آمدند، اما رگ و ریشه‌ای بریتانیایی هم داشتند. خورخه پیش از اینکه زبان ملی آرژانتین (یعنی اسپانیایی) را یاد بگیرد، انگلیسی را یاد گرفت. چرا که خانواده‌اش در خانه به زبان انگلیسی صحبت می‌کردند. ادبیات در خانه‌ی آنها چیزی بود شبیه به ضرورت هوا برای زنده‌ماندن انسان و خورخه از همان کودکی با کتاب‌های کتاب‌خانه‌ی پدری‌اش سر و کار پیدا کرد. به همین دلیل پیش از اینکه بداند، ادبیات و داستان در وجود او ریشه دواند.

مهشید
۱۳۹۸/۰۱/۱۷

اگر از کتابهای معماگونه و پیچیده لذت میبرین، خوندن این کتاب رو بهتون توصیه میکنم.

علیرضا مروت
۱۳۹۹/۰۳/۲۶

همه‌ داستان‌های این کتاب و کلا همه داستان‌های بورخس بی‌نظیر هستن،داستان‌های بورخس هر کدومشون نشون دهنده آگاهی بزرگ نسبت به جهان هست که در قالب داستان کوتاه خلاصه شده،ترجمه هم نسبتا خوب بود ولی متاسفانه یادداشت ها شمارشون به درستی

- بیشتر
محمدحسین
۱۳۹۹/۰۳/۲۵

در کل اشاره به سه اصل داشت در اکثریت داستان ها ۱. هزار تو،۲. بابل، ۳.‌شطرنج(غیر مستقیم و در آخر داستان با نکته ای درباره اش) داستان آخرش خوب و قشنگ بود در داستان های کتاب میخواست نظر و ایدئولوژی فلسفی

- بیشتر
Amir Reza
۱۴۰۲/۰۱/۲۹

من در حال خواندن نسخه چاپی این کتاب که از کتابخانه گرفتم هستم با ترجمه آقای کاوه سید حسینی،همین الان داشتم مقایسه میکردم این ترجمه رو که در طاقچه قرار گرفته رو خیلی ضعیف دیدم.

S M
۱۴۰۲/۰۱/۰۴

کتاب خوبیه شاید اسم‌هایی که تو داستان می‌گه به چشم شما هم ناآشنا باشه یا حس کنید خیلی با کتاب انس نمی‌گیرین ولی وقتی جلوتر می‌ره داستان‌ها جذاب‌تر می‌شه و علت داستان‌های قبلی بهتر درک می‌شه :)

سپیده
۱۴۰۳/۰۴/۲۲

من سبک بورخس رو دوست دارم برای همین انتخاب این کتاب تنها دلیل شخصی داشت، اگر از سبک تخیلی و معماگونه خوشتون نمیاد این کتاب و در کل نوشته های بورخس رو پیشنهاد نمی کنم.

ای آن‌که این‌ها را می‌خوانی، آیا مطمئنی که زبان مرا می‌فهمی؟)
مهشید
ما کشف کردیم (دیروقت‌های شب، این‌جور کشف‌ها اجتناب‌ناپذیر است) که آینه‌ها خصلتی هولناک و تکان‌دهنده دارند. آن‌گاه بود که بیوی، سخن یکی از سرانِ بدعت‌گذار اوکبر را به‌یاد آورد که می‌گفت: «آینه‌ها و نزدیکی‌کردن مکروه‌اند، زیرا تعداد افراد بشر را تکثیر می‌کنند.»
n_hafezi
این اطمینان که همه‌چیز قبلاً نوشته شده، اثر وجودی ما را از بین می‌برد یا ما را به اشباحی خیالی تبدیل می‌کند.
مهشید
عده‌ای دیگر درست برعکس آن فرقه عمل می‌کردند و بر این باور بودند که اولین وظیفهٔ آن‌ها ازبین‌بردن همهٔ کتاب‌های بی‌ارزش است. این گروه به شش‌ضلعی‌ها هجوم می‌بردند، احکام و اعتبارنامه‌هایی را نشان می‌دادند که همیشه هم تقلبی نبود؛ کتابی را با خشم و نفرت ورق می‌زدند و چندین قفسه کتاب را محکوم به نابودی می‌کردند. به‌خاطر همین خشم خشک و زاهدانه بود که میلیون‌ها جلد کتاب، بی‌دلیل و کورکورانه از بین رفت.
مهشید
این اطمینان که همه‌چیز قبلاً نوشته شده، اثر وجودی ما را از بین می‌برد یا ما را به اشباحی خیالی تبدیل می‌کند.
kimphaestus
بگذار بهشت وجود داشته باشد، حتی اگر جای خود من در دوزخ باشد.
Naarvanam
«در چیستانی که پاسخش شطرنج است، تنها کلمه‌ای که نباید به‌کار برده شود، چیست؟» لحظه‌ای فکر کردم. جواب دادم: «خود کلمهٔ شطرنج.»
محمدحسین
در شب نهم یا دهم دریافت (تاحدی با تلخکامی) که از آن دانش‌آموزانی که تعلیمات او را با حالتی منفعل و کورکورانه می‌پذیرند، نمی‌تواند هیچ انتظاری داشته باشد، بلکه فقط به کسانی می‌تواند امیدوار باشد که گهگاه با روشی عاقلانه، ایرادی می‌گیرند و انتقادی می‌کنند. گروه اول ـ پذیرندگان‌ــ هرچند سزاوار محبت و تاحدی هم‌دردی هستند، ولی هرگز به فردیت نمی‌رسند. گروه دوم ـ آنان که گاه پرسش می‌کردندــ تاحدی پیش‌زمینهٔ وجودی داشتند.
مهشید
قرن‌ها در پی هم می‌گذرد، اما حوادث فقط در زمان حال روی می‌دهد.
kimphaestus
پیرِ جادوگر در آن بامداد بی‌پرنده، آتش‌سوزی پردامنه‌ای را دید که دیوارها را فرامی‌گرفت. لحظه‌ای به این فکر افتاد که در آب پناه بگیرد، اما بعد دریافت که مرگ، تاجی است بر سر عُمر او، که او را از رنج‌هایش رها می‌کند. قدم در میان شعله‌ها گذاشت، اما آتش بدنش را نسوزاند؛ شعله‌ها نوازشش کردند و بی‌آن‌که گرمش کنند و بدنش را بسوزانند، او را دربرگرفتند؛ و او با احساس آسودگی، با خواری و با هراس، دریافت که خودش هم تنها نمودی است؛ و کس دیگری او را خواب می‌دیده است.
kimphaestus
آرمان‌گرایانی که به اصالت تصور (ایده‌ئالیسم) باور دارند، استدلال می‌کنند که تالارهای شش‌ضلعی، شکلِ ضروری فضا و مکان مطلق یا دست‌کم شکل ادراکی ما از مکان است. آن‌ها می‌گویند که تالار سه‌ضلعی یا چهارضلعی، قابل تصور نیست. (عارفان می‌گویند که در عالم جذبه، تالارِ مدوّری را دیده‌اند که کتاب مدوّر بسیار عظیمی در آن بوده، با عطف پیوسته‌ای که دورتادور دیوارهای تالار را گرفته بود. اما شهادت آنان مشکوک است و سخنان‌شان مبهم. آن کتاب مدور، خداوند است.) بگذارید فعلاً به بازگویی این ضرب‌المثل کهن اکتفا کنم: «کتابخانه کره‌ای است که مرکز دقیق آن هرکدام از شش‌ضلعی‌هاست و محیط آن دست‌نیافتنی است.»
Hopefull_librarian
«به‌نظر یکی از آن گنوسی‌ها، جهانِ مرئی، توهم یا به‌عبارت دقیق‌تر، سفسطه است. آینه‌ها و پدرشدن نفرت‌بارند، زیرا جهان را تکثیر و تأیید می‌کنند.»
Hana
آن‌گاه بود که بیوی، سخن یکی از سرانِ بدعت‌گذار اوکبر را به‌یاد آورد که می‌گفت: «آینه‌ها و نزدیکی‌کردن مکروه‌اند، زیرا تعداد افراد بشر را تکثیر می‌کنند.»
Hana
کلِ زمان، قبلاً گذشته است، بنابراین زندگی ما چیزی نیست، جز خاطره یا بازتابی مبهم که بی‌شک تکه‌هایی ناقص و تحریف‌شده از جریانی برگشت‌ناپذیر است
nastar-esm
وقتی ما این‌جا خوابیده‌ایم، در جای دیگری بیداریم
nastar-esm
«آن‌کس که می‌خواهد دست به کاری بزرگ و هراس‌آور بزند، باید پیش خودش خیال کند که آن کار قبلاً انجام شده، باید آینده‌ای را بر خود تحمیل کند که مثل گذشته حتمی و تغییرناپذیر است.»
Naarvanam
بسیار کسان هستند که بر این نظام‌های گوناگون علمی تسلط دارند، ولی آنان که قابلیت تخیل داشته باشند، اندک‌اند؛ و هم‌چنین اندک‌ترند کسانی که می‌توانند تخیل‌شان را در طرحی دقیق و منظم و روشمند به‌کار گیرند.
Naarvanam
«به‌نظر یکی از آن گنوسی‌ها، جهانِ مرئی، توهم یا به‌عبارت دقیق‌تر، سفسطه است. آینه‌ها و پدرشدن نفرت‌بارند، زیرا جهان را تکثیر و تأیید می‌کنند.»
Naarvanam
«آینه‌ها و نزدیکی‌کردن مکروه‌اند، زیرا تعداد افراد بشر را تکثیر می‌کنند.»
Naarvanam
«آن‌کس که می‌خواهد دست به کاری بزرگ و هراس‌آور بزند، باید پیش خودش خیال کند که آن کار قبلاً انجام شده، باید آینده‌ای را بر خود تحمیل کند که مثل گذشته حتمی و تغییرناپذیر است.»
kimphaestus

حجم

۱۳۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۹ صفحه

حجم

۱۳۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۹ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
۳۴,۵۰۰
۵۰%
تومان