دانلود و خرید کتاب گزارش برودی خورخه ‌لوئیس بورخس ترجمه مانی صالحی علامه

معرفی کتاب گزارش برودی

«گزارش برودی» نوشته خورخه لوئیس بورخس(۱۹۸۶-۱۸۹۹)، نویسنده برجسته آرژانتینی است. این کتاب یازده داستان کوتاه از این نویسنده را در خود دارد. این کتاب از مجموعه هزارتوی بورخس منتشر شده و داستان‌هایی را در خود جای داده است که خواننده را وارد هزارتویی معنایی می‌کند. بورخس نویسنده‌ای است که می‌توان توانایی ویژه او در آمیختن مفهوم‌های گوناگونی همچون رویا، دین، اسطوره، افسانه‌ها و ... را در داستان‌هایش مشاهده کرد. در بریده‌ای از داستان «خرمگس معرکه» از این کتاب می‌خوانیم: نیلسن‌ها گله‌بان، درشکه‌چی، اسب‌دزد و گاهی قمارباز‌های قهاری بودند. به ناخن‌خشکی شهرت داشتند؛ فقط موقع عرق‌خوری و قماربازی بذل و بخشش‌شان گل می‌کرد. از کس‌و‌کارشان کسی خبر ندارد، حتی نمی‌دانیم از کجا آمده بودند. آن‌ها یک ارابۀ گاوکش و یک جفت ورزا داشتند. هیکل‌شان به یکّه‌بزن‌هایی که باعث شهرت کوستا براوا به هرزگی و بی‌قانونی شده بودند، شباهتی نداشت. این موضوع و چیزهای دیگری که اطلاع موثقی درباره‌شان نداریم، می‌تواند به ما کمک کند تا بفهمیم چقدر آن‌ها به هم نزدیک بودند. درگیرشدن با یکی از آن‌ها، مثل این بود که برای خودتان دو دشمن درست کرده باشید. نیلسن‌ها از آن‌دست مردانی بودند که به‌دنبال لذات جسمانی هستند، اما ماجراهای عاشقانۀ آن‌ها، از هشتی‌ها و دالان‌های خانه‌های بدنام فراتر نمی‌رفت. بنابراین، وقتی کریستین، جولیانا بورگوس را به خانه‌اش برد تا با او زندگی کند، حرف‌وحدیث زیادی به راه انداخت. واقعیت این بود که کریستین با این کار برای خودش خدمتکاری پیدا کرد، اما این‌هم واقعیت داشت که کلی زَلَم‌زیمبو از سر تا پای آن زن آویزان می‌کرد و او را در مهمانی‌ها نمایش می‌داد ـ‌ همان‌ مهمانی‌هایی که در خانه‌های توسری‌خوردۀ اجاره‌ای برپا می‌شد و در آن‌ها بعضی از گام‌های تانگو (مثلاً کوئِباردو و کورته) ناشایست به‌حساب می‌آمد و ممنوع بود، و زوج‌ها هنوز طوری می‌رقصیدند که به‌اصطلاح «بین‌شان به‌اندازۀ کافی فاصله وجود داشته باشد». جولیانا چشم‌بادامی و سبزه بود؛ هروقت کسی به او نگاه می‌کرد، لبخند می‌زد. در محله‌ای فقیرنشین که کارِ زیاد و بی‌توجهی باعث پیری زودرس زنان می‌شد، زن بدقیافه‌ای نبود.
معرفی نویسنده
عکس خورخه ‌لوئیس بورخس
خورخه ‌لوئیس بورخس

خورخه لوئیس بورخس در تاریخ ۲۴ آگوست ۱۸۹۹ در بوینس آیرس آرژانتین به دنیا آمد. خانواده‌ی او اگرچه آرژانتینی‌الاصل به حساب می‌آمدند، اما رگ و ریشه‌ای بریتانیایی هم داشتند. خورخه پیش از اینکه زبان ملی آرژانتین (یعنی اسپانیایی) را یاد بگیرد، انگلیسی را یاد گرفت. چرا که خانواده‌اش در خانه به زبان انگلیسی صحبت می‌کردند. ادبیات در خانه‌ی آنها چیزی بود شبیه به ضرورت هوا برای زنده‌ماندن انسان و خورخه از همان کودکی با کتاب‌های کتاب‌خانه‌ی پدری‌اش سر و کار پیدا کرد. به همین دلیل پیش از اینکه بداند، ادبیات و داستان در وجود او ریشه دواند.

فرشید
۱۳۹۸/۰۱/۳۰

سبک کتاب رئالیسم جادویی هس. خوندن کتاب به علاقمندان به این سبک حتما توصیه میشه.

siamak
۱۳۹۵/۰۸/۱۲

پی نوشت‌ها مانند دیگر کتاب‌ها لینک نشده است

خوابیدن، ناشناخته‌ترین و مرموزترین کاری است که می‌کنیم. ما یک سوم عمرمان را به خواب اختصاص می‌دهیم، بااین‌همه، آن را درست نمی‌شناسیم و درک نمی‌کنیم.
M.M. SAFI
دوستی، مثل عشق یا هر حالت دیگری از این آشفته‌بازاری که زندگی می‌خوانیمش، پر از راز و رمز است.
Mojiii
آن‌ها مثل بچه‌ها، تکرار را به تنوع یا تازگی ترجیح می‌دهند.
فرشید
اولین خاطرات آدم، روشن‌ترین خاطرات اوست
M.M. SAFI
ما همه به تصوری شباهت پیدا می‌کنیم که دیگران از ما دارند؛ من تحقیر دیگران را نسبت به خودم احساس می‌کردم و خودم هم خودم را تحقیر می‌کردم.
نورا
«تا وقتی پشیمانی بماند، گناه می‌ماند.»
Mojiii
دوستی، مثل عشق یا هر حالت دیگری از این آشفته‌بازاری که زندگی می‌خوانیمش، پر از راز و رمز است. در واقع، گاهی وقت‌ها فکر می‌کنم تنها چیزی که هیچ راز و رمزی ندارد، خوشبختی است، چون خودش، حقانیت خودش را توجیه می‌کند.
Mojiii
مثل خیلی از جوان‌های دیگر، بدون آن‌که امتیاز قابل ذکری، جز استعداد سخنرانی در حضور جمع، داشته باشد. همین استعداد موجب شد که چندین جایزه در مدرسۀ انگلیسی محلۀ راموس مخیا۱ به دست آورد و منافع بی‌شماری جلب کند.
Faezeh
آن دو می‌دانستند چگونه باید بجنگند ـ‌ چاقو‌ها را می‌گویم، نه مردان را که صرفاً ابزار و آلت‌دست چاقوها بودندــ و آن شب، خوب جنگیدند. آن‌ها مدتی طولانی در جاده‌های دو ر‌و دراز آن ناحیه، به‌دنبال هم می‌گشتند و بالأخره همدیگر را پیدا کردند؛ زمانی که گاچوهای‌شان دیگر خاک شده بودند. کینه‌ای بشری در تیغۀ آن‌ چاقوها خفته و نهفته بود و در کمین. اشیاء بیش از انسان‌ها دوام می‌آورند. چه کسی می‌تواند بگوید که این داستان همین‌جا پایان می‌گیرد؛ چه‌ کسی می‌تواند بگوید که آن سلاح‌ها هرگز دوباره با یکدیگر روبه‌رو نخواهند شد.
M.M. SAFI
مانِکو اوریارته بر روی مقتول خم شد و از او تقاضای بخشش کرد. او آشکارا گریه می‌کرد. عملی که هم‌اکنون مرتکب شده بود او را مضمحل و هراسان کرده بود. اکنون می‌دانم که او بیش‌تر از ارتکاب جنایت، از این پشیمان بود که مرتکب عملی پوچ و بی‌معنی شده است.
Mojiii
اگر من می‌توانم آن کشتی دودکله‌ای را که وقتی چهارساله بودم از نروژ آمد و در بندر پهلو گرفت، طوری به‌خاطر بیاورم که انگار همین دیروز بوده، چرا باید از این‌که کسی می‌تواند واقعه‌ای را پیش‌بینی کند که در شرف وقوع است، تعجب کنم؟ اگر بخواهیم به زبانی فلسفی سخن بگوییم، حافظه یا به‌خاطرآوردن گذشته، کم‌تر از پیشگویی آینده شگفت‌آور نیست؛ فردا به ما نزدیک‌تر است از عبور قوم یَهود از دریای سرخ که به‌هرحال آن را به‌خاطر داریم.
من
دوستی، مثل عشق یا هر حالت دیگری از این آشفته‌بازاری که زندگی می‌خوانیمش، پر از راز و رمز است. در واقع، گاهی وقت‌ها فکر می‌کنم تنها چیزی که هیچ راز و رمزی ندارد، خوشبختی است، چون خودش، حقانیت خودش را توجیه می‌کند.
فرشید

حجم

۱۱۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱۱۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۷۶,۰۰۰
تومان