دانلود و خرید کتاب مرده ای به کشتن ما می آید رسول یونان ترجمه احمد پوری
تصویر جلد کتاب مرده ای به کشتن ما می آید

کتاب مرده ای به کشتن ما می آید

نویسنده:رسول یونان
انتشارات:نشر افکار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مرده ای به کشتن ما می آید

کتاب مرده ای به کشتن ما می آید نوشتهٔ رسول یونان و ترجمهٔ احمد پوری است. نشر افکار این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. گزیده‌ای از شعرهای این شاعر را در این کتاب می‌خوانیم؛ کتابی که جلد پنجم «مجموعهٔ شعر نوی ایران» است.

درباره کتاب مرده ای به کشتن ما می آید

کتاب مرده ای به کشتن ما می آید ابتدا چند شعر کوتاه از مجموعهٔ «جاماکا» اثر رسول یونان را که به زبان ترکی نوشته شده است، آورده؛ بخش بعدی از مجموعهٔ «تاکسی» برگزیده شده است و پس از این نیز اشعار کوتاه دیگری که هر یک عنوانی دارند، از زبان ترکی به فارسی برگردانده شده‌اند.

قالبی که شعرهای کوتاه این مجموعه دارند، قالب شعر نو است. شعر نو در مقابل شعر کهن یا کلاسیک ایرانی قرار گرفته است و از برخی قواعد اشعار کهن پرهیز می‌کند؛ قواعدی همچون رعایت وزن و ساختن قافیه. پدر شعر نوی فارسی را نیما یوشیج می‌دانیم. این قالب شعری، نام شاعران نامداری را همراه با نامِ خود یدک می‌کشد که از این میان می‌توان به احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و رسول یونان اشاره کرد.

خواندن کتاب مرده ای به کشتن ما می آید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران شعر نو پیشنهاد می‌کنیم.

درباره رسول یونان

رسول یونان در سال ۱۳۴۸ در دهکده‌ای دور در کنار دریاچهٔ چی‌چست در ایران به دنیا آمد. او که در ۱۸ سالگی از محل تولد خود می‌گریزد، زندگی تازه‌ای را در تهران آغاز می‌کند. او شاعر و داستان‌نویسی است که کارِ نمایشنامه‌نویسی و ترجمه نیز انجام داده است. رسول یونان به ۲ زبان فارسی و ترکی می‌نویسد.

او شعر را فرار از مدرسه تعریف می‌کند و می‌گوید که ممکن است این تعریف، تعریف کاملی نباشد اما تعریف ناقصی هم نیست. او باور دارد که شعر چیزی شبیه عشق است؛ شاید هم خود عشق، وگرنه این‌قدر با جنون و شوریدگی درنمی‌آمیخت.

برخی از کتاب‌های چاپ شده‌ٔ این نویسندهٔ ایرانی عبارت‌اند از:

روز بخیر محبوب من، کنسرت در جهنم، کلبه‌ای در مزرعه برفی، من یک پسر بد بودم، فرشته‌ها، قصه کوچک عشق، گندمزار دور، سنجابی بر لبه ماه، تخم مرغی برای پیشانی مرد شماره ۳، یک بعد از ظهر ابدی، جاماکا، خیلی نگرانیم شما لیلا را ندیدید!، احمق! ما مرده‌ایم!، پُکی از سیگار، پایین آوردن پیانو از پله‌های یک هتل یخی، و...

ترجمه‌ها: روزهای چوبی، بنرجی چرا خودکشی کرد، بوی خوش تو، تلگرافی که شبانه رسید

بخش‌هایی از کتاب مرده ای به کشتن ما می آید

«از ترانه‌های مرده‌شوی برای پسرش

۱

پاکی مثل آب

و تنومندی مثل درخت گردو

دوستت دارم پسرم!

زبانم لال

اگر قرار باشد

تو را بشویم

با آب طلا می‌شویم

گنجت می‌خواهم

در خاک‌های شهر

۲

دستکش‌هایم تاریک شده‌اند

این جنازه‌ها را

از کجا می‌آورند

از کدام شب؟!

آب بریز پسرم!

بیش‌تر آب بریز

می‌خواهم

سیاهی از تن جهان بشویم.»

***

«حرف‌هایی با عقاب خانگی همسایه

پاییز در راه است «کایابای»!

دوباره قصه‌ات

مردان کافه را دورهم جمع می‌کند و

به شب‌ها درازا می‌بخشد

و ما باز باید هر صبح

 پرهای تو را از روی میز جمع کنیم

 *

کمی به فکر خودت باش!

این قدر در کنایه‌ها و استعاره‌ها آشیانه مکن

آسیب می‌بینی

همیشه گلوله از سرب نیست

گاه لبخندی‌ست آلوده به تحقیر

بی‌آنکه بفهمی

در خون خود غرق می‌شوی

پرواز کن برو

بگریز از این مه

بگریز از دهان مردم

بگریز از دایرهٔ ماه تلخی که بر پنجره‌ها تابیده است!

 *

هی کایابای!

اگر آسمان و کوه تو را از یاد برده‌اند

تو آنها را به خاطر بیاور!

به خاطر بیاور جولانگاه‌های آبی را

شکوه صخره‌ها را

و بگذار خاطره‌هایی که

از نیاکانت به ارث رسیده‌اند

دوباره جان بگیرند و

تو را از اینجا ببرند

خاطره‌ها

ستاره‌های نیمه شب تابستانند و

سفیدی خرگوشان نیمروز

بال پروازند خاطره‌ها

و فرصت تنفس بر فراز روزهای شگفت

می‌شنوی کایابای!؟

یا گوش‌هایت سنگین شده!؟

حیف است عقابی مثل تو

در این حیاط کوچک حرام شود

به چه دلخوش کرده‌ای!؟

به این درختان غبارآلود

این‌ها، خود از جنگل دور افتاده‌اند

و یا به این پله‌های مرمر

این‌ها را

جای صخره‌های کوه به تو قالب کرده‌اند.

 *

کدام خرگوش مقدس تو را نفرین کرد

که این چنین به دام افتادی!؟

آتش آه کدام کبوتر ممنوع

جرأت پروازت را خاکستر کرده است!؟

 *

حوصله‌ام را سر بردی کایابای!

چرا کاری نمی‌کنی

سایه‌ات بر دیوار چیزی کم دارد

چیزی شبیه پرنده بودن

لااقل

پرواز را از مگس‌ها بیاموز!

 *

  حماقت

نام دیگر سادگی نیست

شکل غم انگیز نیاندیشیدن است

احمق نباش مرد!

عقاب نباید

خود را با مرغ خانگی اشتباه بگیرد.

کمی بیاندیش!

نخست به آزادی

به همان نسیم دل‌انگیز

که زیر بالت می‌پیچد و

تو را به اوج‌ها می‌برد

و بعد به مُردن

در برابر دوربین‌ها و چشم‌ها...

تو نباید اینگونه بمیری

مرگی این چنین تلخ شایسته تو نیست!

   *

زندان، تعبیر کابوس‌هاست

سعی کن رؤیاهای خوب ببینی!

تا فردا صبح

دیوارها، مثل درهای کشویی

کنار بروند و

بی‌پایانی دنیا را نشانت دهند.

 *

هی کالای گرانقیمت بازار آسمان!

چه ارزان خود را فروختی

گوشت یخ‌زده بهای تو نبود

بهای تو نبود

لبخندهای گاه به گاه آن مرد قد کوتاه

ـ صاحبت را می‌گویم ـ.

دیروز قسمتی از آسمان بودی

امروز ذره‌ای از خاک

به سرنوشت آدم‌ها دچار شدی دوست من!

کوچک شدی

بر پهنهٔ این تیرگی

مواظب باش گم نشوی!

که تیرگی ادامه طبیعی آبی‌ها نیست.

 هی کایابای

عقاب خانگی همسایه!

زندگی در اعماق عادت‌ها

هیچ فرقی با مرگ ندارد

تو مرده‌ای

فقط معنای مرگ را نمی‌دانی!»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۶ صفحه

حجم

۱۴۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۶ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۷۰%
تومان