دانلود و خرید کتاب آکوردی برای صرف شام رسول یونان
تصویر جلد کتاب آکوردی برای صرف شام

کتاب آکوردی برای صرف شام

نویسنده:رسول یونان
انتشارات:نشر ثالث
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۵۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آکوردی برای صرف شام

ماه از پنجره دور می‌شد مثل قویی سفید بر آب‌های سیاه مسافر با ترس چمدانش را بست می‌ترسید کسی بدرقه‌اش نکند.
امیررضا
۱۴۰۰/۰۶/۲۴

به اندازه اسکی روی شیروانی ها دوستش داشتم بسی آرامش بخش و البته غمگین خیلی روان و ساده مینویسه و میشه به راحتی ارتباط برقرار کرد . "وقتی کسی زیاد از رفتن حرف می‌زند قبلا رفته است فقط می خواهد مطمئن شود چیزی از او در تو

- بیشتر
pendar
۱۳۹۹/۰۳/۲۶

بهترین کسی که میشه شعر آزاد رو باهاش شروع کرد. روان جذاب عاشقانه طوری که میشه یه روزه کتاب رو بدون خستگی خوند کارش درسته بخونید حتما

pockethead
۱۳۹۵/۰۳/۰۱

سادگی و پختگی و البته تصاویر بکر..چیزهایی که رسول یونان توی اکثر کارهاش به اون ها وفادار مونده اگر چه این که بعضی وقت ها می خواد از چند سطر یک نتیجه برای کل زندگی پیدا کنه کمی کارهاش رو

- بیشتر
مریم
۱۴۰۰/۰۵/۰۴

چقدر به دلم نشست خیلی زیاد میشه باهاش ارتباط برقرار کرد.

mina
۱۴۰۰/۰۲/۰۱

خیلی اشعار آقای یونان رو دوست دارم عمق داره اشعارشون در نهایت سادگی ، کلی حرف داره و این نگاهشون به زندگی خیلی برام جذابه

khazar
۱۴۰۲/۰۱/۲۹

(سه) شیرین و روان و البته عمیق بود. معمولا یه‌سری کلمه‌ها معنای خاصی برای شاعر دارن و تا انتهای داستان یا شعرش مدام اون‌ها رو ربط میده به چیزهایی که تو سرشه. مثلا تو این شعر دریا، یا کشتی... و

- بیشتر
HeliOs
۱۴۰۱/۰۳/۱۶

کتاب خوبی بود. لذت بردم

Pooria Mardani
۱۴۰۱/۰۲/۰۵

تیکه هایی که مورد پسندم بود رو به اشتراک گذاشتم پیشنهاد میکنم بخونینش با تشکر از طاقچه:)

Narsis Star
۱۳۹۹/۱۰/۲۶

عالی بود

کاربر 8651248
۱۴۰۳/۰۳/۲۹

کتاب خیلی خوبیه من که از این کتاب راضی هستم شعر های عالیی هم داره من که از این کتاب راض هستم

وقتی آنجا کسی منتظرت نیست به آنجا نرو! خیال‌های الکی نباف! هیچکس با لباس خیالی به مهمانی نمی‌رود.
nia
به شعری تازه فکر می‌کنم و به راهم ادامه می‌دهم تو آینه به آینه دور می‌شوی و من کوچه به کوچه تنها می‌شوم.
A~
عقابی در قفس آزادی چیدن گل نیست نچیدن گل است گل می‌خواهد زندگی کند! آزادی تفسیری از آزادی نیست خود آزادی‌ست. آزادی پاک کردن این شعر نیست نخواندن این شعر است هی دوست من! چگونه از آزادی حرف می‌زنی وقتی عقابی در قفس داری!
مادربزرگ علی💝
آفتاب برای همه یکسان نمی‌تابد پدرم به امید دمیدن آفتاب فردا به خواب رفت اما بیدار نشد یعنی آفتاب نتوانست سایۀ مرگ را از چهره او پاک کند بعدها فقط مزارش را روشن کرد...
هدیه
من دنیای واقعی را دوست دارم زیستن در ناممکن‌ها بیهوده و غم انگیزاست نمی‌شود از رنگ دریا ماهی گرفت نمی‌شود از عکس درختان، میوه چید برکه‌های رؤیا پرندگان را سیراب نمی‌کنند مرا ببخش! فراموشت کردم نمی‌توانستم به دیواری در دوردست‌ها تکیه کنم!
sarahoosh
مرز کاش می‌دانستم خواب‌ها تا کجا ادامه می‌یابند یا بیداری از کجا شروع می‌شود؟! نمی‌دانم بودنت را باور کنم یا نبودنت را؟! کاش مزرعه‌ای از گل سرخ بود میان خواب و بیداری.
susan.t
مرا ببخش! فراموشت کردم نمی‌توانستم به دیواری در دوردست‌ها تکیه کنم!
nia
بگذار بروم! در تو بیگانه‌ایست که مرا هرگز نخواهد شناخت.
Atena
همه رفته بودند حتی تو حتی تو که مرا دوست می‌داشتی من پشت درهای باز ماندم.
مخاطب تنهای باد های جهانD:
ناممکن‌ها من دنیای واقعی را دوست دارم زیستن در ناممکن‌ها بیهوده و غم انگیزاست نمی‌شود از رنگ دریا ماهی گرفت نمی‌شود از عکس درختان، میوه چید برکه‌های رؤیا پرندگان را سیراب نمی‌کنند مرا ببخش! فراموشت کردم نمی‌توانستم به دیواری در دوردست‌ها تکیه کنم!
°¦سـان گــرل¦°
وقتی کسی زیاد از رفتن حرف می‌زند قبلاً رفته است فقط می‌خواهد مطمئن شود چیزی از او در تو جا نمانده باشد
|ݐ.الف
کبوتران به پرواز در آمده بودند به وجد آمدیم در باره صلح شعر گفتیم اما در آخر بر سر این که شعر چه کسی زیباست با هم جنگیدیم و کبوتران از ترس به لانه‌هایشان برگشتند.
13
در تو بیگانه‌ایست که مرا هرگز نخواهد شناخت.
Sina Mahmoodi
زنی روبرویم نشسته است اما من نمی‌دانم با کسی که نمی‌شناسمش از چه چیزی باید حرف بزنم مات و مبهوت به همدیگر نگاه می‌کنیم مثل دو تا مجسمه سنگی بالای سرمان دو تا قناری در قفس آواز می‌خوانند و در آوازهای همدیگر پرواز می‌کنند...
vafa
هی دوست من! چگونه از آزادی حرف می‌زنی وقتی عقابی در قفس داری!
13
چیزهای زودگذر می‌گذرند زودتر از آنکه فکر کنی می‌گذرند عشق‌ها اضطراب‌ها هیجان‌ها باد و باران‌های یک تابستانند.
قاصدک( پارسا)
ناممکن‌ها من دنیای واقعی را دوست دارم زیستن در ناممکن‌ها بیهوده و غم انگیزاست نمی‌شود از رنگ دریا ماهی گرفت نمی‌شود از عکس درختان، میوه چید برکه‌های رؤیا پرندگان را سیراب نمی‌کنند مرا ببخش! فراموشت کردم نمی‌توانستم به دیواری در دوردست‌ها تکیه کنم!
Khaled Beg
بگذار بروم! در تو بیگانه‌ایست که مرا هرگز نخواهد شناخت.
سیما
در ورای هر چیزی، حفره‌ای وجود دارد حفره‌ای سیاه و مکنده. هر بودنی را نبودنی هر صعودی را، سقوطی تهدید می‌کند جاودانگی توقع سکون است از قطرهای معلق باران در فضا.
Fact finder
وقتی کسی زیاد از رفتن حرف می‌زند قبلاً رفته است فقط می‌خواهد مطمئن شود چیزی از او در تو جا نمانده باشد کمک کن چمدانش را ببندد چترش را به او پس بده لبخندش را آوازهایش را همینطور سایه‌اش را که گاه بیگاه از پشت پنجره‌ات گذشته بود.
Sahar B

حجم

۵۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۵ صفحه

حجم

۵۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۵ صفحه

قیمت:
۵۷,۵۰۰
۴۶,۰۰۰
۲۰%
تومان