سیاوش کسرایی
سیاوش کسرایی شاعر چپگرای مارکسیست و هنرمند ایرانی است که حماسهی آرش کمانگیر (داستانی که جای خالیاش در شاهنامه به وضوح دیده میشد) را به سبک شعر نیمایی خلق کرد و برای همیشه در فرهنگ و ادب ایران جاودانه شد.
سیاوش کسرایی در ۵ اسفند ۱۳۰۵ در هشت بهشت اصفهان متولد شد. دوران ابتدایی را در مدرسهی ادب اصفهان گذراند که یکی از قدیمیترین مدارس شهر اصفهان است. بعد از این دوران والدین او تصمیم گرفتند تا از اصفهان به تهران مهاجرت کنند. بنابراین نوجوانیاش را در مدرسهی نظام یا دارالفنون گذراند. او در این مدرسه با افرادی مثل محسن پزشکپور (نمایندهی مجلس شورای ملی در سالهای ۱۳۴۶ – ۱۳۲۷) دست دوستی داد و به شکلی مشهود تحت تاثیر افکار ملیگرایانهی او قرار گرفت.
کسرایی در سال ۱۳۲۵ بیستساله بود و برای تحصیل به دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران رفت. او در دانشگاه با اندیشههای کارل مارکس آشنا شد و در ذهن او مفاهیم عدالت، ریشهکن کردن فقر، جامعهای بدون اختلاف طبقاتی و نابرابری اجتماعی اهمیت بیشتری پیدا کرد. این مفاهیم او را به سمت مارکسیسم سوق داد و به همین جهت از حزب توده سر در آورد و تبدیل به یکی از اعضای فعال و وفادار این حزب شد تا به خود ثابت کند که برای آزادی همنوع خود تلاش میکند. به علاوه به عضویت سازمان همکاری بهداشتی درآمد و در واحد شمالی این سازمان مشغول به فعالیت شد.
سیاوش کسرایی یکی از شاگردان شعر نیما یوشیج بود و نسبت به او علاقه و ارادت زیادی پیدا کرد. بعد از مدتی سیاوش به حلقهی شاعرهای آوانگارد دیگری که فعالیت سیاسی هم داشتند (مثل احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، هوشنگ ابتهاج) به شعر نیمایی (سبک مدرن شعری که نیما یوشیج بنا کرد) پیوست. اغلب اشعار کسرایی در این زمان به ابراز عقاید سیاسیاش اختصاص داشت. او تا پایان عمر تمام اشعارش را با پیروی از سبک شعر مدرن نیما نوشت.
سیاوش کسرایی بیستوهفتساله بود که دولت محمد مصدق سقوط کرد، به دنبال وقایع سیاسی این زمان، کسرایی و اعضای دیگر حزب توده بازداشت شدند. او مدت کوتاهی را در زندان سپری کرد. این پایان فعالیتهای سیاسی کسرایی نبود. چرا که او دهههای بعدی زندگیاش را به طور کامل وقف فعالیتهای سیاسی کرد و اشعارش بیش از پیش رنگ و بوی سیاست و جامعه را گرفت. به همین جهت نیاز داشت که سانسورهای زمانهاش را دور بزند تا بتواند با اشعارش هر آنچه که میبیند را به دیگران انتقال بدهد. به همین علت در ستایش چهرههای سیاسی زمانهاش؛ افرادی مثل خسرو گلسرخی، تقی آرانی (پدر اندیشهی چپ ایران) و... اشعاری را نوشت و با نامهای مستعار مختلف منتشر کرد.
در سال ۱۳۳۷ بود که کسرایی مشهورترین اثر ادبیاش یعنی آرش کمانگیر را به یاد خسرو روزبه (نظامی درجهدار، چپگرا و نویسندهی سیاسی که در سال ۱۳۳۷ زندانی و سپس اعدام شد.) خلق و منتشر کرد. کسرایی علاوه بر دوستان و همحزبیهای خودش، برای مبارزهای چپگرای دیگر نقاط دنیا (مثل ارنستو چه گوارا، رابرت سندز و...) هم اشعاری نوشته بود.
شبان بزرگ امید؛ زندگی و شعر سیاوش کسرایی به قلم کامیار عابدی
یکی از آثار مهمی که به زندگی و شعر سیاوش کسرایی میپردازد کتابی است به قلم کامیار عابدی. عابدی معلم، روزنامهنگار و پژوهشگر حوزهی ادبیات است که در این اثر پراهمیت به سراغ تمام ابعاد زندگی سیاوش کسرایی رفته و از زندگی خانوادگی تا زندگی حرفهای، شعر، عقاید و مبارزات کسرایی را پوشش داده و از هر کسی که با کسرایی به هر شکلی در ارتباط بوده است (از همسر و فرزندان گرفته تا هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، رضا براهنی و...)، درمورد او پرس و جو کرده است.
آثار سیاوش کسرایی
دوستی و رفاقت در زندگی کسرایی آنقدر ارزشمند بود که یکی از دفترهای شعر او به نام به سرخی آتش، به طعم دود با فاصلهی کمی از انتشارش در ایران به کمک یکی از دوستان چپگرای تودهای کسرایی در سوئد هم منتشر شد. در ادامه چند اثر مشهور از سیاوش کسرایی را معرفی میکنیم.
درخت
شعر درخت یکی از آثار مهم سیاوش کسرایی است که در آن از آرزوهای بلند و بالای شاعر برای جامعهای که رنگ آزادی را ندیده صحبت میکند. این شعر هم به سبک مدرن سروده شده و دنبالهروی شعر نیمایی است. شنیدن این شعر به خوبی امیدها و آمال آن سالهای سیاوش کسرایی و همسنگرهایش برای کشورشان را نشان میدهد.
آرش کمانگیر
آرش کمانگیر یکی از قصههای حماسی ایرانی است که تا قبل از شعر کامل و عاری از نقص سیاوش کسرایی، بسیار مورد بیمهری و بیاعتنایی قرار گرفته بود. تا پیش از کسرایی تصور میشد که پرداختن به اسطورههای ایرانی تنها در قالب شعر کلاسیک یا نثر ممکن است، اما سیاوش کسرایی با مهارت و چیرهدستیاش توانست ورق را برگرداند و شعری موزون، هماهنگ، پر از حس و حال، سرشار از میهندوستی و برگرفته از فرهنگ ایران باستان را خلق کرد که به خوبی حق مطلب را ادا کند. هنوز که هنوز است حماسهی آرش کمانگیر نه تنها برای نوجوانان که برای بزرگسالان هم جذاب و دلنشین است.
به سرخی آتش، به طعم دود
سیاوش کسرایی در این کتاب حرکت نویی انجام داده و سعی کرده تا یک قدم برای شناساندن شعر فارسی معاصر به فرهنگها و زبانهای دیگر بردارد. کسرایی به خوبی از شهرت شاعران کلاسیک فارسی در ادبیات جهان با خبر بوده، اما مهجور و گمنام بودن شعر شاعران همنسلش او را میرنجاند. به همین جهت تصمیم گرفت یک مجموعه از اشعار نو، موثر، پرمغز و جاندار فارسی پدید بیاورد. کسرایی به کمک مترجم فرهیختهای به نام سارا خلیلی این اشعار را از فارسی ترجمه کرد و در نهایت آنها اثری میانفرهنگی از اشعار معاصر ایرانی را شکل دادند که به سرخی آتش، به طعم دود نام گرفت.