کتاب مینی مال ها
معرفی کتاب مینی مال ها
کتاب الکترونیکی «مینی مال ها» نوشتهٔ رسول یونان در نشر مشکی به چاپ رسیده است. در اغلب داستانهای مینیمالیستی هدف نویسنده نشان دادن یک واقعۀ بیرونی است. چنانکه خواننده احساس کند حوادث پیش رویش رخ میدهد. به همین دلیل واسطهای میان ما و حوادث وجود ندارد. درونمایۀ داستانهای مینیمالیستی اغلب دغدغههای کلی انسان است: مرگ، عشق، تنهایی و... و کمتر به روایت رویدادهای اقلیمی میپردازد.
درباره کتاب مینی مال ها
از خصیصههای مهم اغلب داستانهای مینیمالیستی داشتن طرح ساده و سرراست است. در این نوع داستانها طرح چندان پیچیده و تو در تو نیست. از خصوصیتهای دیگر داستانهای مینیمالیستی محدودیت زمان و مکان است. به دلیل کوتاهی حجم روایت داستان، زمان رویداد و حوادث بسیار کوتاه است. اغلب داستانهای مینیمالیستی در زمانی کمتر از یک روز، چند ساعت و گاهی چند لحظه، اتفاق میافتد. کانون طرح در داستانهای مینیمالیستی یک شخصیت واحد یا یک واقعۀ خاص است و نویسنده به عوض دنبال کردن سیر تحول شخصیت، یک لحظۀ خاص از زندگی او را به نمایش میگذارد و این همان زمان مناسب برای تغییر و تحول است. آنچه در طرح اینگونه داستانها مهم است انتخاب لحظۀ وقوع حادثه است. چون هر برشی از زندگی نمیتواند تمامی اطلاعات طرح را منتقل کند. در داستانهای مینیمالیستی همۀ عناصر داستان در حداقل خود به کار گرفته میشوند. اما در میان این عناصر، گفتوگو، تلخیص و روایت بیشترین کاربرد را دارد. چرا که این سه عنصر، سرعت بیشتری در انتقال اطلاعات داستانی بر عهده میگیرند.
این کتاب شامل مجموعه داستانهای کتابهای زیر است:
فرشتهها
احمق ما مردهایم
برو به جهنم
لعنتی گوشی رو بردار
بخشکی شانس
درباره رسول یونان
رسول یونان در سال ١٣۴٨ در دهکده ای در کنار دریاچه ارومیه به دنیا آمد. او شاعر، نویسنده، مترجم و نمایشنامه نویس است. وی همچنین سابقه فیلمسازی و بازیگری را نیز در کارنامه هنری خود دارد. از یونان کتاب های متعددی به چاپ رسیده که از آن جمله می توان به «روز بخیر محبوب من»، «پایین آوردن پیانو از پله های یک هتل یخی» (مجموعه شعر)؛ یک کاسه عسل (ترجمه/ گزینه شعر ناظم حکمت)، کلبه ای در مزرعه برفی (مجموعه داستان)، گندمزار دور (مجموعه نمایشنامه)، خیلی نگرانیم شما، لیلا را ندیدید (رمان)و … اشاره کرد
کتاب مینی مال ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای مینیمال پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب مینی مال ها
تو باید چشمهای سبز داشته باشی
هر روز به پستخانه میرفتم. آنجا همه مرا میشناختند و میدانستند که منتظر نامۀ تو هستم، به همین خاطر بود که وقتی چشمشان به من میافتاد، دست از کار میکشیدند و اظهار تأسف میکردند که هنوز نامهات نرسیده است.
رفتهرفته اتفاقی که نباید میافتاد، افتاد. تو در پستخانه مشهور شدی. حالا دیگر ماههاست که به پستخانه نمیروم چرا که پستچیها ندیده عاشقت شدهاند و مطمئنم اگر نامهای هم بفرستی به دست من نمیرسد. آنها هر روز به خانۀ من میآیند و از شکل و شمایل تو میپرسند و اصرار میکنند که برایشان از تو بگویم. دوست دارند هر روز چیزهای تازهای از تو بدانند، اما من دیگر گفتنیها را گفتهام و حرف ناگفتهای دربارۀ تو ندارم.
بااینهمه برای آنکه آنها رؤیاهایشان را از دست ندهند، حتی به دروغ هم که شده، از تو میگویم. دیگر در گفتههای من رنگ چشمانت تغییر کرده، نامت عوض شده و قد کشیدهتر شدهای.
خلاصه اینکه با شکل تازهات بیچارهام کردهای. حالا تو باید آن باشی که آنها میخواهند.
حالا باید تغییر کنی. لعنتی! تو باید چشمهای سبز داشته باشی.
حجم
۱۳۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۳۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
نظرات کاربران
اصلا ساختار داستان کوتاه نداشت. و نگاه ایرانی نداشت... مینی مال نویسی کار هر کسی نیست