دانلود و خرید کتاب همه شعرهای من (دوره سه جلدی) احمدرضا احمدی
تصویر جلد کتاب همه شعرهای من (دوره سه جلدی)

کتاب همه شعرهای من (دوره سه جلدی)

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۵از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب همه شعرهای من (دوره سه جلدی)

کتاب همه شعرهای من (دوره سه جلدی) مجموعه سروده‌های احمدرضا احمدی است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب همه شعرهای من (دوره سه جلدی)

کتاب همه شعرهای من همانطور که از نامش پیداست، دورهٔ سه‌جلدی آثار احمدرضا احمدی است. مجموعه شعرهای او در این مجلد گرد آمده‌اند. ابتدای هر مجموعه مقدمه‌ای از احمدی آمده که آن را در سال انتشار مجموعه نوشته است. می‌توانید اشعار لطیف این شاعر بزرگ ایرانی را از سال‌های ۴۱ تا ۸۶ در این مجموعه دنبال کنید و سیر تطوّر او را ببینید.

مجموعه‌های این کتاب از این قرار هستند:

همۀ شعرهای من (جلد اول)

«خواب اول، خواب دوم»

طرح/سال انتشار ۱۳۴۱ ـ تهران

روزنامهٔ شیشه‌ای/سال انتشار ۱۳۴۳ ـ تهران

وقت خوب مصائب/سال انتشار ۱۳۴۷ ـ تهران

من فقط سفیدی اسب را گریستم/سال انتشار ۱۳۵۰ ـ تهران

ما روی زمین هستیم/سال انتشار ۱۳۵۲ ـ تهران

نثرهای یومیه/سال انتشار ۱۳۵۹ ـ تهران

هزار پله به دریا مانده است/سال انتشار ۱۳۶۴ ـ تهران

قافیه در باد گم می‌شود/سال انتشار ۱۳۶۹ ـ تهران

همهٔ شعرهای من (جلد دوم)

«این وهم بی پایان»

لکه‌ای از عمر بر دیوار بود/سال انتشار ۱۳۷۲ ـ شیراز

ویرانه‌های دل را به باد می‌سپارم/سال انتشار ۱۳۷۳ ـ تهران

از نگاه تو در زیر آسمان لاجوردی/سال انتشار ۱۳۷۶ ـ تهران

«عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود»

همهٔ شعرهای من (جلد سوم)

«اصلاً شعر به چه درد می‌خورد»

هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود/سال انتشار ۱۳۷۹ – تهران

«یک منظومه دیریاب در برف و باران یافت شد»

عزیز من/سال انتشار ۱۳۸۳ ـ تهران

ساعت ۱۰ صبح بود/سال انتشار ۱۳۸۵ ـ تهران

چای در غروب جمعه روی میز سرد می‌شود/سال انتشار ۱۳۸۶ ـ تهران

خواندن کتاب همه شعرهای من (دوره سه جلدی) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر شیفتهٔ اشعار احمدرضا احمدی هستید این کتاب برای شماست؛ چون اشعار او را یک‌جا در اختیار دارید.

درباره احمدرضا احمدی

احمدرضا احمدی در سال ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدرش کارمند وزارت دارایی بود. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در سال ۱۳۴۵ دورهٔ خدمت سربازی را به‌عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد. احمدرضا احمدی ۲۰ تیر ۱۴۰۲ در ۸۳ سالگی در تهران درگذشت. احمدرضا احمدی در سال ۱۳۸۵ به‌عنوان شاعر برگزیده پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی انتخاب شد و همچنین در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن شد.

بیوگرافی احمدرضا احمدی را در صفحه این شاعر در طاقچه بخوانید.

بخشی از کتاب همه شعرهای من (دوره سه جلدی)

«یک خبر

روی روزنامه دیشب صدای حروف با هم می‌دویدند:

پرنده،

درختان،

شب،

عشق نمناک زن،

زرد، سرخ، سیاه، بنفش: رنگ‌های پرندهٔ تصویرها بودند

پرنده خنده می‌کرد.

کودکان همسایه با مداد پاک‌کن حروف را گسستند

پرنده به گریه افتاد و بی‌جان شد

درختان، شب، پرنده:

درختان،

شب،

پرنده،

از روی روزنامه گریختند

کودکان همسایه اشتیاق بازگشت آن‌ها را داشتند

زن با عشقش تنها ماند

کودکان همسایه

با آب خشک‌کن نم عشق زن را از روی روزنامه خشک کردند

زن روی روزنامه تنها و بی‌عشق بود.

یک عینک

یک چنگ کاغذی

شیشه‌های الکل

جعبه‌های سیگار

فنجان‌های قهوه

با زن تا صبح گرم رقصیدند

زن در صبح با شیشه‌های الکل در زمین رسوب کرد

و تا امروز از زمین بیرون نیامده است.»

مهدی عالمی
۱۴۰۲/۰۹/۳۰

با کمال احترام من ۲۴۰۰ رویشمو واس تخفیف ۶۰ درصد یکساله استفاده کردم درصورتی ک بدون اون کد هم همونقد تخفیف روش اومد و رویش ها همه الکی سوخت.اینکاردرست نیست خاهش میکنم یکم پیگیری کنین

ایمان
۱۴۰۲/۱۰/۰۳

کلیات ارزشمندیه با قیمت بسیار مناسب. مجموعه شعرهای «قافیه در باد گم میشود» و «هزار پله به دریا مانده است» به نظرم بهترینهای احمدی هستند .

کاربر ۲۳۰۷۸۳۱
۱۴۰۲/۰۹/۳۰

...شاعر خیلی سعی کرده که تصویر ذهنی تولید کند حتی باتکرار یک مصرع از شعر....اما نتوانسته مفهوم زیبایی را ارائه کند تا این مفهوم همچون یک ابزار جدید من خواننده را به تحسین وادارد. البته من آشنایی کاملی با آثار

- بیشتر
ما یکدیگر را باغ صدا کردیم
ایمان
مرا نکاوید مرا بکارید من اکنون بذری درستکار گشته‌ام
کاربر حسن ملائی شاعر
از فرط چشمان تو از خواب بیدار می‌شدم
ایمان
به عمق گیاه رفتم پس کلماتی که شنیدم برهنه و بسیار در باغ پراکنده شد
ایمان
شگفت از خورشید که هنوز بر ما می‌تابد و می‌خواهد انگورهای کال را دعوت به رسیدن کند
کاربر حسن ملائی شاعر
مرز رؤیای هر انسان پیدایش انسانی دیگر است.
ali73
من از مرگ فقط دو ساعت مهلت می‌خواستم که به خانه بروم سودابه از سفر آمده بود.
ایمان
باغچه همهٔ حُزن ما را به گُل مبدل می‌کند ما در کنار باغچه ایستاده‌ایم نگاه می‌کنیم اما ما قادر نیستیم گُل را از باغچه جدا کنیم و در گلدان بگذاریم
ایمان
من زنده ماندم که بگویم ترا در آدینه و همهٔ ایام هفته که تعدادی از آن‌ها ماه و سال می‌شد دوست دارم.
کاربر حسن ملائی شاعر
اتاق کهنه بود و ما می‌خواستیم با پوست، با لبخند، با گفتنِ من تو را دوست دارم فرسودگی اتاق را جبران کنیم.
ali73
ناگهان سکوت دریای محض شد در انتهای دریا جاده‌ای را دیدیم
ایمان
از تو شفافیت فراموشی را آموخته بودم در خود نگریستم چه غرق بود قایق
ایمان
قلبم را که به مرکب سیاه آغشته بود بر کاغذ سفید مماس کردم اگر بگویم چه دیدم کسی باور نمی‌کند بر کاغذ سفید نقش باغ‌هایی بود که در پاییز می‌سوخت
کاربر حسن ملائی شاعر
تمام این باران حدیث عشق من است، و شعر است که باید این عشق را بگوید
کاربر حسن ملائی شاعر
تنی از تنهایی جدا می‌شود، اتاق را رها می‌کند به آب روان می‌رود تا تن را به آب بسپارد ـ در آب روان یاقوت‌ها، الماس‌ها تن را احاطه می‌کنند. تن در میان یاقوت‌ها الماس‌ها تنها می‌شود. از آب بیرون می‌آید ـ رها می‌شود، به اتاق می‌رود و تنهایی را به تن می‌کند.
ali73
زمین‌ها را شناختم آسمان‌ها را دریافتم ستارگان را آب فلز دادم و خورشید را تا غروب منتظر چشمان تو گذاشتم.
hhvحسین
یک روز چهارشنبه یکی از ما اعتماد از دست داده بود: روی پله‌های خانه‌ای ماند همهٔ عمر به دنبال کفش‌های گمشده‌اش در باد بود
ایمان
شما که اسبم را در خیابان رها کردید و آن باران بی پایان را حدس نزدید چرا به من امید زنده ماندن می‌دهید؟ می‌دانم اسبم به روی آسفالت، از بی علفی می‌میرد
ایمان
من بودم تو نبودی تو مُرده بودی عکاس از همهٔ ما بدون تو عکس یادگاری گرفت. عکس را چاپ کردند آوردند در همهٔ عکس فقط یک شاخه اطلسی و دو دست از جوانی تو در شهرستان دیده می‌شد ما همه در عکس سیاه بودیم.
ایمان
هیچ چیز زشت‌تر از زبان شعرآمیز نیست. زشت‌تر از واژه‌های فراوان زیبا، فراوان آراسته، و پیوسته به صدف‌ها. شعر راستین بسنده می‌کند به برهنگی‌های خام، به تخته‌هایی که تخته‌های نجات نیست، به اشک‌هایی که پرتوافکن نیست. شعر راستین به خودی خود آگاهی است به آن‌که بیابان‌های شن هست و نیز بیابان‌های گِل‌آلود، و اتاق‌هایی که کف رخشنده ندارد، و موهای ژولیده و دست‌های زبر و قهرمانان بد روز و همه‌گونه سگ و جاروب، و گل در سبزه‌ها و گُل بر گورستان‌ها... زیرا که شعر در زندگی‌ست. پل الوار از کتاب راه‌ها و کوره‌راه‌های شعر؛ ترجمهٔ: فریدون رهنما
کاربر حسن ملائی شاعر

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱۲ صفحه

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱۲ صفحه

قیمت:
۲۹,۰۰۰
۱۴,۵۰۰
۵۰%
تومان