رابرت کیوساکی
رابرت کیوساکی که در جهان به دلیل نوشتن کتاب پدر پولدار، پدر بیپول شناخته میشود، یکی از نویسندگان و سرمایهگذاران موفق جهان است. او فعالیتهای زیادی را تجربه کرد، کسبوکارهای بسیاری به راه انداخت و چندین بار نیز ورشکسته شد. اما تمام این تجربیات او، سبب شد تا حالا با ثروتی افسانهای به عنوان یک اقتصاددان موفق در جهان شناخته شود.
رابرت تورو کیوساکی هشتم آپریل ۱۹۴۷ در هاوایی به دنیا آمد. خانواده او ژاپنی آمریکایی بودند. پدرش رئیس وزارت آموزش و پرورش هاوایی بود. کیوساکی تحصیلاتش را در نیویورک به پایان رساند و به نیروی تفنگداران آمریکایی پیوست. این موضوع او را به ویتنام کشاند. پس از پایان خدمتش در ویتنام به آمریکا برگشت و با کیم کیوساکی ازدواج کرد. این ازدواج سبب شد تا او کسی را پیدا کند که در نوشتن کتابهایش به او یاری برساند. او کارهای مختلفی را تجربه کرد. اولین کار او در کمپانی زیراکس بود. سپس در سال ۱۹۷۷ شرکتی را راهاندازی کرد که کارش تولید کیف پولهای مردانه از جنس نایلون و ولکرو بود. این کیف پولها هرچند در ابتدا متقاضی چندانی نداشتند، اما کمی بعد به سرعت مشهور شدند و تبلیغاتشان در مجلههای معتبر دیده میشد. اما سرنوشت این شرکت ورشکستگی بود. کمپانی بعدی او که در کار تولید و فروش لباس بود هم البته به سرنوشت شرکت اول مبتلا شد.
رابرت کیوسکی تصمیم گرفت از این دو شکست درس بگیرد. او اینبار به سراغ کار دیگری رفت. او در سال ۱۹۸۵ دست به تاسیس یک موسسه آموزش عالی زد. کار این موسسه آموزش کارآفرینی و سرمایهگذاری بود. این موسسه موفق در هفت کشور جهان فعالیت میکرد و دههزار دانشجو داشت. اما کیوساکی آن را هم در سال ۱۹۹۴ فروخت. البته بعدا در سال ۱۹۹۷ دوباره یک موسسه آموزشی تاسیس کرد. این موسسه که Cashflow Technologies, Inc نام داشت، مالک و ادارهکننده برندهای پدر پولدار و Cashflow بود. در وقفهای که میان کار این دو کمپانی رخ داد، کیوساکی بیکار ننشسته بود. او کتابهایی مینوشت و در آنها از رموز موفقیت مالی برای مخاطبانش سخن میگفت. او در چهلوهفتسالگی بازنشسته شد و در این زمان به سرمایهگذاری روی آورد. در حقیقت فعالیتهای او مصداق تلاشهای او برای تبدیل شدن به جمله معروف خودش بود: «پول آنقدر ارزش ندارد که برایش کار کنید. در عوض کاری کنید که پول به خدمت شما درآید.»
آثار و کتابهای رابرت کیوساکی
همه رابرت کیوساکی را با معروفترین کتابش یعنی پدر پولدار، پدر بیپول میشناسند. این کتاب که با همکاری شارون لچر نوشته شده و در تاریخ اول آپریل ۲۰۰۱ منتشر شده است، مدتها در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار داشت. این کتاب مجموعهای از آموزههای مالی کیوساکی برای ارتقای سواد مالی است. او البته بعدا کتابهای دیگری هم نوشت که همگی عنوان پدر پولدار را با خود یدک میکشند و در واقع متعلق به همین مجموعه هستند: مثلا کتاب پدر پولدار: فرزند پولدار، فرزند باهوش (۲۰۰۱). پدر پولدار: جوان و پولدار بازنشسته شوید (۲۰۰۲). پیشگویی پدر پولدار: چرا بزرگترین سقوط بازار سهام در تاریخ هنوز در راه است و چگونه میتوانید از آن سود ببرید؟ (۲۰۰۲). پدر پولدار پدر بیپول برای نوجوانان (۲۰۰۴) و ...
او پیش از نوشتن این کتاب، کتاب دیگری در سال ۱۹۹۲ منتشر کرده بود. این کتاب «اگر میخوای پولدار و خوشحال باشی، به مدرسه نرو» نام داشت. او در این کتاب والدین را تشویق کرده بود تا به جای ترغیب فرزندانشان برای درس خواندن و دانشگاه رفتن، آنها را وارد کار املاک و مستغلات کنند. این کتاب هم نشاندهنده یکی از تفکرهای خاص او است. در مدرسه قرار نیست فرزندان ما سواد مالی بیاموزند اما سواد مالی میتواند ثروت را برای ما به ارمغان بیاورد.
رابرت کیوساکی کتابی به نام دانشکده کسبوکار دارد. این اثر که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد، از ارزشهای واقعی کسبوکار به شیوه بازاریابی شبکهای صحبت میکند. روشی که به اعتقاد او ارزشهایی بالاتر از کسب پول دارد. این کتاب در واقع با آموزش تئوری مخاطبان را وادار به عمل کردن به شیوه و با دانش خودشان میکند.
کیوساکی یکی از افرادی بود که در زمان نامزدی دونالد ترامپ برای ریاست جمهوری آمریکا از او طرفداری کرد و معتقد بود این مرد دانش اقتصادی برای ایجاد شغل و تولید پول را دارد. همین توافق عقیده میان این دو نفر سبب شد تا آن دو با همکاری همدیگر نیز کتابهایی بنویسند: کتاب «چرا ما میخواهیم شما پولدار باشید» که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد در حقیقت بیانکننده یک پیام از سوی دو مرد است: اندیشیدن به روش فقرای جامعه را رها کنید و در عوض مانند ثروتمندان فکر کنید تا ثروتمند شوید.
ترامپ و رابرت کیوساکی با همکاری یکدیگر کتاب دیگری هم در سال ۲۰۱۱ منتشر کردند: این کتاب چرا برخی کارآفرینان ثروتمند میشوند و چرا اکثر آنان ثروتمند نمیشوند نام دارد. ترامپ و کیوساکی در این کتاب هم از کمبود سواد مالی مردمان انتقاد میکنند، کارآفرینی را تحسین میکنند و در تلاشند تا به مخاطبان بیاموزند که از هر شکست در زمینه کاری خود، چطور درس بگیرند و چه تجربههایی کسب کنند.