دانلود و خرید کتاب تاکسی سواری سروش صحت
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب تاکسی سواری

کتاب تاکسی سواری

معرفی کتاب تاکسی سواری

کتاب الکترونیکی «تاکسی سواری» از سروش صحت - نشر چشمه. این کتاب را می‌توانید از طاقچه دریافت کنید.

AS4438
۱۴۰۳/۰۹/۰۶

واقعا" و به درستی شاهکار، طنزی واقعی یاوقایعی طنزمانند، ازجناب آقای صحت عزیز و دوست داشتنی، وقایعی از دل جامعه،وچه انتخابی! تاکسی سواری، عالی بود،ارزش بارها خواندن دارد ، ساده وروان وخواندنی وآموختنی.

کاربر 5335014
۱۴۰۳/۰۹/۰۶

شاهکاری دیگر از آقای صحت مثل خودش ساده شیرین دوست داشتنی والبته بسیاار عمیق بزرگ

کاربر 1660754
۱۴۰۳/۱۱/۱۶

کتاب خوبیستی⚘️

tahoor
۱۴۰۳/۱۰/۰۷

دوست داشتمش. گرچه یک موقع هایی حوصله‌سربر و تکراری بود اما نگاه های متفاوتی داشت.

تانی
۱۴۰۳/۰۹/۲۸

نوشته های جالب و به فکر فرو برنده

zahra
۱۴۰۳/۰۹/۲۲

اینقدر شیرین و قشنگه که اصلا خسته نمیشی از خوندنش.از شاهکار های اقای صحت هست عالیه

مهسا دختری کتاب خوان
۱۴۰۳/۰۹/۱۳

جالب بود دوست داشتم.

امیرعلی صادقی
۱۴۰۳/۰۹/۱۲

خیلی خوب بود

esmat
۱۴۰۳/۱۲/۰۱

من این کتاب رو دوست داشتم چون کلا روزمره نویسی رو دوست دارم و آقای صحت هم عالی می نویسند .

HadiFasihi
۱۴۰۳/۱۱/۰۴

با احترام به هنرمند عزیز و دوست داشتنی جناب آقای سروش صحت بیشتر شبیه وقایع نگاری بود و اصلا منو جذب نکرد . با اینکه گاها داستان‌ها کوتاه کوتاه بود ولی یه وقت هایی حوصله آدم سر می زفت .

- بیشتر
عجله نکن… هیچ جا خبری نیست… وقتی عجله می‌کنی فقط کمی زودتر به جایی که در آن خبری نیست می‌رسی.
کاربر ۵۳۳۵۰۱۴
گفتم «همه رسیدند، جز من.» راننده گفت «تو هم می‌رسی، تو هم پیاده می‌شی… هیچ مسافری تا حالا توی تاکسی نمونده… همه پیاده می‌شن. یکی، یکی…»
AS4438
همه‌چیز به کنار، کار همچنان بهترین راه گریز از زندگی است.»
AS4438
«شما الآن رو بیش‌تر دوست داری یا قدیم رو؟» راننده گفت «اگه قدیم بود، الآن رو دوست داشتم. حالا که الآنه، قدیم رو بیش‌تر دوست دارم.»
AS4438
یه آدم یه لحظه بود، لحظهٔ بعد نبود… داشت از نگرانیش برای بچه‌ش می‌گفت، بعد اصلاً نبود، تموم شد.» گفتم «داستان‌تون یه جوری بود.» مرد پرسید «چه‌جوری؟» گفتم «عجیب بود.» مرد گفت «زندگی همینه دیگه… عجیبه.»
AS4438
راننده گفت «بله، کرونا چند سال دیگه بمونه، این بچه‌ها بوسیدن هم یاد نمی‌گیرند، اون وقت جای بوسیدن رو چی می‌خواد بگیره؟» دختربچه گفت «ایموجی بوس.»
AS4438
«عجله نکن… هیچ جا خبری نیست… وقتی عجله می‌کنی فقط کمی زودتر به جایی که در آن خبری نیست می‌رسی.
zahra
بعد گفت «هفتهٔ پیش سکته کردم. روی تخت بیمارستان نه از چیزهایی که خیلی بدم می‌اومد دیگه اون‌قدر بدم می‌اومد، نه دیگه چیزهایی رو که خیلی دوست داشتم اون‌قدر دوست داشتم؛ نه با کسی دشمن بودم، نه به کسی حسودی می‌کردم، نه از دست کسی عصبانی بودم. اخبار رو گوش می‌کردم و با خودم می‌گفتم «قضیه چیه، چرا همه‌جا ان‌قدر شلوغ‌پلوغه… اون‌جا که بودم فقط دلم می‌خواست زنده بمونم… همین.
کاربر ۵۳۳۵۰۱۴
آخر همهٔ راه‌ها یه جاست.»
AS4438
انگار همه‌چی تو مِهه.» بعد از راننده پرسید «شما هم به آینده فکر می‌کنید؟» راننده گفت «من به گذشته فکر می‌کنم، اون هم تو مِهه.»
AS4438

حجم

۱۳۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۶۱ صفحه

حجم

۱۳۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۶۱ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
تومان