کتاب مشق های خط نخورده
معرفی کتاب مشق های خط نخورده
کتاب مشق های خط نخورده مجموع ۲۸ داستان کوتاه نوشتهٔ ابراهیم حقیقی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. قصههایی را که پیشِ رو دارید میتوانید یک به یک بخوانید، پی در پی، از وسط یا آخر، فرقی نمیکند. همه، مشقهای خاطراتاند برای دلِخود. هرکدام را غلط گرفتید میتوانید خط بزنید.
درباره کتاب مشق های خط نخورده
داستان کوتاه یکی از راههای انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سالها نویسندگان در داستانشان بازگو کردهاند.
داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
خواندن کتاب مشق های خط نخورده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره ابراهیم حقیقی
ابراهیم حقیقی گرافیست، عکاس و مدرس دانشگاه، متولد ۱۳۲۸ در تهران است. او در سال ۱۳۵۵ در رشتهٔ معماری از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شده، از سال ۱۳۴۸ تا کنون به طراحی گرافیک پرداخته و با مؤسسهها و مجلات مختلفی همکاری داشته است. حقیقی عضو انجمن بینالمللی طراحان گرافیک، انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، انجمن تصویرگران کتاب کودک و انجمن فیلمسازان مستند ایران است. او فیلمهای کوتاه و مستندی ساخته، در طراحی صحنه، لباس، نور و دکور تئاتر و سینما فعالیت داشته و برای فیلمها و مجموعههای تلویزیونی چندی تیتراژ ساخته است. ابراهیم حقیقی عضو هیئت داوران جشنوارههای مختلفی بوده و خود نیز برندهٔ جوایزی در حوزهٔ سینما و هنرهای تجسمی در جشنوارههای داخلی و خارجی شده است. از او چندین کتاب با موضوع هنرهای تجسمی منتشر شده است.
بخشی از کتاب مشق های خط نخورده
«صدای اندکِ ترقه و نارنجکهای یک قرانی برای شادمانی بسبود. آتش از همه مهمتر بود. کاروانِ شترهای بلند بالا با پشتههای خار با صدای زنگولههایشان در خیابانها از صبح زود سورمان را میآراستند. با پاهای پهن و گردنهای دراز و لبهای بزرگِ آویزانِ آب چکان با چشمهای سیاهِ سیاهِ درشت. حیوانی که اهل صحراست و یک روز در سال به مهمانی به شهر میآید با سوغاتِ خار. برای آتش بازی و پریدن، برای سرخی گرفتن و زردی دادن به برکتِ پاکی آتش برای سالِ نوی در پیش رو. روشن کردن آتش، قسمت آخرِ سور است وقتی که هوا کاملاً تاریک شده باشد. از صبح صدای ترقه و نارنجک است که در گوشه و کنار شنیده میشود. با پولهای کم، تنها میشد ده تا ترقهی چوبپنبهای خرید، برای زیرپا فشردن و چندتا گلولهی باروت پیچِ کوچک بهنام نارنجک و دهتایی هم فشفشهی زپرتی. بساطِ بچههای پولدارِ فامیل اما پررنگ و لعاب بود و پر و پیمان. نارنجکهایشان اندازهی تخممرغ بود و فشفشههاشان بلند و موشک داشتند و کوزه. کوزه برای آتش پرانی بود. مثل آتشبازیهای تولدِ شاه در میدان بهارستان یا میدان ژاله. رنگارنگ و با فوران.
ترقهی اختراعیِ آن سال ِبچههای مدرسه تازه بود و ارزان. خرجش یک کلید بزرگِ معمولی بود که باید درون قسمت لولهایاش خالی باشد بایک تکهنخ که میخی را به کلید وصل میکرد و یک قوطی کبریت. گوگردِ کبریت رامثل باروت از سرِ کلید داخل سوراخ خالی میکردیم و میخ را درون سوراخ جا میدادیم و با عقب و جلو بردن کلید به وسیلهی نخ، آن را محکم به دیوار میکوبیدیم و بسته به مقدار گوگرد درون کلید صدای کوتاه یا بلندِ ترقهای میساختیم. عملکردی مثل تپانچه یا تفنگهای سرپُر. تنها خرجِ آن کبریت بود که اگر دستت به کبریتهای آشپزخانهی مادر نمیرسید از جعبهی سیگار مادربزرگ کش میرفتی یا درآخر از پسانداز پولِ توجیبی از بقالی میخریدی.
در یکی از سالها چندین متر فیلم سینمایی از فیلمها سیاه و سفیدِ ایرانی نصیبمان شد. در سراسرِ درازای آن حتی یک صورتِ هنرپیشه هم نبود که به شکل جفتی روانهی آلبومش کنی. بعد از چندبار دیدنِ پشت ذرهبین و نور لامپ اندازهی ده یا بیست تصویرِ پی در پی را بریده و محکم داخلِ چند لایهی کاغذی میپیچیدیم. اینها بستههای آتشزایی بودند که وقتی میان آتشِخار میانداختی پس از چندلحظه منفجر میشدند و نور و دود رنگینی از آن خارج میشد. آن وقتها فیلمهای سینمایی زودشعله میکشیدند و بهتمام میسوختند. فیلم به یاد ماندنیِ «سینما پارادایزو»، زیباترین روایتِ این ماجرا است. بعدها نوارهای درازِ فیلمهایی که به دستمان میرسید را به آتش میکشیدیم اما شعلهور نمیشدند و تنها آرام میسوختندو مچاله میشدند. گفتند که فیلمهای نسوز اختراعِ جدید است. پس این محصول فناوری نوین هم از چرخهی سور چهارشنبهی آخر سال خارجشد.»
حجم
۱۳۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۳۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه