دانلود و خرید کتاب به دوزخ... ای بی گناهان بختیار علی ترجمه مریوان حلبچه‌ای
تصویر جلد کتاب به دوزخ... ای بی گناهان

کتاب به دوزخ... ای بی گناهان

نویسنده:بختیار علی
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۳.۷از ۱۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب به دوزخ... ای بی گناهان

کتاب به دوزخ... ای بی گناهان نمایشنامه‌ای نوشتهٔ بختیار علی و ترجمهٔ مریوان حلبچه‌ای است و نشر ثالث آن را منتشر کرده است. مصطفا، قهرمان این نمایشنامه، در جهانی حاضر می‌شود که در عین بی‌گناهی، باید برای خود گناهی ابداع کند، زیرا جهانِ خالی از گناه، تهی از هر ارزشی است.

درباره کتاب به دوزخ... ای بی گناهان

تنهایی در آثار بختیار علی گسترهٔ وسیع دارد. از غروب پروانه، دریاس و جسدها، آخرین انار دنیا، جمشید خان عمویم که باد همیشه او را با خود می‌برد، تا نمایشنامهٔ به دوزخ ای بی‌گناهان که شخصیت اصلی آن، مصطفا، در تنهایی و سکوت و بیگانگی عمیقی زندگی می‌کند. تنهایی مصطفا از آن روست که کسی را نمی‌یابد که به بازی سیستم نپیوسته باشد. وقتی همه گناهکار هستند، دیگر گناه ترسناک و ناخواسته‌ای به جا نمی‌ماند. فاشیسم کارش کاشتن احساسِ گناه در درون افراد است، بعد از آن هم کارش بخشیدن احساس تطهیر است به وسیلهٔ جامعه. این روح فاشیسم است. فاشیسم در شرق با چنین مکانیسمی کار می‌کند: القای احساس گناه و بعد جست‌وجوی تطهیر درون گله. کسانی که این بازی را نمی‌پذیرند همیشه تنها هستند. و مصطفا به همین دلیل تنهاست. بزرگ‌ترین گناه در این نمایشنامه این است که مصطفا تن به بازی نمی‌دهد و آن را نمی‌پذیرد. گناه این است که قوانین بازی را نپذیرفته است. فاشیسم احساس گناه درون افراد را تبدیل می‌کند به دلیلی برای بسیج‌کردن و مهیاساختن آن‌ها و بدل کردنشان به فردی مطیع در درون سیستم.

در این نمایشنامه، زندان مکانی معمولی و مهیا برای آموختن و پرورش دادن است. فضایی معمولی که انسان‌ها می‌توانند از آن خارج شوند و دوباره به آن برگردند. تردیدِ مصطفا در خانهٔ خود کمتر از تردیدش در زندان است. زندان در اینجا مکانی برای شکنجه و تحقیر نیست؛ مکانی است که یگانه هدفش باوراندن یک اصل به انسان‌هاست: «نمی‌شود تو گناهکار نباشی.» انسان از آن زندان بیرون می‌آید و می‌داند باید در جست‌وجوی تطهیر باشد. تطهیر هم چیزی نیست جز اینکه کاری را بکند که آن‌ها می‌خواهند. تطهیر دیگر آن بُعد روحی، اخلاقی و حتی دینی را ندارد. انسان پاک کسی است که می‌داند مدیون سیستم است و باید دین خود را ادا کند.

بختیار علی خود دربارهٔ ایدهٔ نمایشنامه به دوزخ... ای بی گناهان می‌گوید: «باید بگویم یک روز وقتی که داشتم ترجمهٔ آلمانی یکی از کتاب‌هایم را، که مجموعه مقالاتی بود، با متن اصلی مقایسه می‌کردم، در یکی از مقالات آن کتاب که دربارهٔ شاهد در دوران بعث بود، جمله‌ای سببِ درنگم شد. در دوران بعث فردی که زندانی می‌شد به شدت تحت شکنجه قرار می‌گرفت. شکنجه‌اش فقط به این خاطر نبود که دیگران را لو بدهد، بلکه به این خاطر بود که به گناهان خود اعتراف کند. اگر کسی به گناهانش اعتراف نمی‌کرد، احتمال آزادی‌اش بسیار زیاد بود. بزرگ‌ترین شاهدِ متهم باید خود متهم می‌بود. شهادت دیگری از قدرت و توانایی شهادت خودِ متهم برخوردار نبود. خیلی‌ها که شکنجه‌ها را تحمل نمی‌کردند، باید برای خود جرمی می‌ساختند و به آن اعتراف می‌کردند تا از شکنجه رهایی یابند. این نوع برخوردِ بعث، نشان‌دهندهٔ جوهر کار قدرت در جوامع ماست. در حقیقت اینکه جامعه و قدرت و رسانه ابزارهای بزرگ القای احساسِ گناه هستند، سراپای زندگی ما را در بر گرفته است. این آغاز سادهٔ به‌وجودآمدن ایدهٔ نمایشنامه بود.»

مصطفا در طول نمایشنامه یک فیگور آزاد است. اما آزادی تهی از مفهوم و محتوا، آزادی‌ای که او را به سوی مرگ می‌برد. خیلی وقت‌ها کار قدرتمندان این نیست که ما را به برده تبدیل کنند، تهی کردن آزادی از معنای خویش، برای بی‌معنا کردن زندگی کفایت می‌کند. مصطفا آزاد شده است، اما چرا؟ برای اینکه خود، تاوان خود را انتخاب کند. خود شاهد جرم خود را برگزیند، خود مجازات خویش را انتخاب کند. این نمایشنامه فریادی است علیه این آزادی‌های دروغین. در چنین وضع و حالی، مصطفا آزادی خود را در این می‌بیند که بر بی‌گناهی خود پافشاری کند. 

خواندن کتاب به دوزخ... ای بی گناهان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات کردستان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره بختیار علی

بختیار علی، نویسنده‌‌ عراقی، چهره‌ای جهانی در زمینه ادبیات است که بیش از پانزده سال به دلیل سانسور شدید،‌ هیچ کدام از نوشته‌هایش چاپ نشدند. اما حالا کتاب‌های بسیاری در زمینه نقد‌سیاسی،‌ اجتماعی،‌ فلسفی و ادبی تالیف کرده‌است. بختیار علی متولد سلیمانیه عراق است و اکنون در آلمان زندگی می‌کند.

بختیار علی تا به حال ۱۰ رمان و ۵ مجموعه شعر و ۱۵ کتاب نقد سیاسی، اجتماعی و فلسفی منتشر کرده و جهانی‌ترین چهره ادبی کرد محسوب می‌شود. از میان آثار مشهور و شناخته شده‌ بختیار علی می‌توان به آخرین انار دنیا، جمشیدخان‌ عمویم‌، که‌ باد‌ همیشه‌ او را با خود‌ می‌برد، غروب پروانه و مرگ تک‌فرزند دوم اشاره کرد.

بخشی از کتاب به دوزخ... ای بی گناهان

«مأمور اول: جناب مصطفا خوابیده است. اگرچه در حقیقت کاری هم نکرده که خسته شود، خوابیده است.

مأمور دوم: بله دوست من، عجیب است، اما من شنیده‌ام گناهکاران چند شب اول زندان همیشه خوب می‌خوابند، شاید دلیلش این باشد که می‌خواهند گناهانشان را از یاد ببرند.

مأمور اول: گناهانشان؟ نه... نه... بگویید بی‌گناهی‌شان. چون همه اولش فکر می‌کنند، بی‌گناهند.

مأمور دوم: حق با شماست، من هم دیده‌ام خیلی بر بی‌گناهی خود اصرار می‌کنند به ویژه اولش.

(مصطفا از صدای دو مأمور بیدار می‌شود و لب تخت می‌نشیند و شگفت‌زده آن دو را تماشا می‌کند.)

مأمور دوم: صحت خواب آقای مصطفا، امیدوارم از خواب خوش بی‌نصیبت نکرده باشیم.

(مصطفا برمی‌خیزد و شتاب‌زده شلواری روی پیژامه‌اش می‌پوشد و کتی را که پشت سرش آویزان است، برمی‌دارد و به تن می‌کند.)

مصطفا: صبحتان به خیر عزیزان...

مأمورها: صبح به خیر.

مصطفا امیدوارم وقتش رسیده باشد که به من بگویید چرا این‌جایم. دو روز است این‌جایم بی‌آن‌که اتهامی به من زده باشید. آدم دستِ کمش این حق را دارد که بداند چرا دستگیر شده است.

مأمور اول: ببخشید جناب مصطفا، ببخشید. باید خود را به شما معرفی کنیم.

: هر دویِ ما مأمور ’ادارهٔ مبارزه با معضل بی‌گناهی‘ هستیم. ما را از آن‌جا فرستاده‌اند که اولین بازجویی از شما را انجام دهیم. امیدواریم نتیجهٔ دلخواه شما هم باشد.

مصطفا: (شگفت‌زده نگاهشان می‌کند.) منظورتان ادارهٔ اصلاح مجرمان است؟ اما من که مرتکب جرمی نشده‌ام. من یک کارمند معمولی کتابخانهٔ عمومی هستم. از سر کار که بیرون آمدم، دستگیرم کردند و به این‌جا آوردند.

مأمور دوم: نخیر جناب مصطفا، نخیر. ما از ادارهٔ ریشه‌کنی و اصلاح مجرمان نیستیم... (به دوستش نگاه می‌کند.) مگر نه؟ گمانم اسمش چیزی در همین مایه‌هاست.

مأمور اول: بله، درست گفتی، اسم دقیقش همین است، همان‌طور که حضور جنابعالی عرض کردیم ما برای ادارهٔ دیگری کار می‌کنیم. ما برای ادارهٔ مبارزه با معضل بی‌گناهی کار می‌کنیم. چطور اسم ادارهٔ ما را نشنیده‌اید؟ خیلی قدیمی هستیم.

مصطفا می‌توانم بدانم کار اداره‌تان چیست؟

مأمور دوم: جناب بفرمایید بنشینید، ما هنگام کار حق نشستن نداریم اما شما اگر می‌خواهید می‌توانید بنشینید.

(مصطفا می‌نشیند.)»


معرفی نویسنده
بختیار علی

بختیار علی محمد در سال ۱۹۶۰ در سلیمانیه‌‌ی عراق چشم به جهان گشود، در این شهر بزرگ شد و تحصیلات خود را تا دوره‌ی متوسطه در همین شهر ادامه داد. پس از پایان دوره‌ی متوسطه برای تحصیل در رشته‌ی زمین‌شناسی به دانشگاه سلیمانیه و پس از آن به دانشگاه صلاح‌الدین اربیل رفت.

Batigol Batigol3
۱۴۰۲/۰۳/۲۶

سربازرس: احساس گناه نکردنتان از آنجا سرچشمه می گیرد که فکر می کنید دیگران گناهکارند. رئیس جمهور گناهکار است، احزاب سیاسی، صاحبکاران و صنعت گران گناهکارند. خطر انسان هایی که احساس گناه نمی کنند این است که خود برای جامعه

- بیشتر
ghazal
۱۴۰۳/۰۲/۲۸

من نسخه چاپی کتاب را تهیه کردم و تا پرده هفتم احساسم این بود که نویسنده دنیای ۱۹۸۴ را به سبک شرقی درآورده است اما از فصل هشت به بعد با تک تک جملات دچار شک شدم ، خودم را

- بیشتر
الناز باقرزادگان
۱۴۰۳/۰۳/۱۳

هرچند یه جاهایی ش بنظر غیر واقعی میاد ولی کلیت داستان درست و دردناکه 😭 بخونیدش

ARMYjimin
۱۴۰۲/۰۳/۱۳

فعلا نخوندم ولی من ک ب تئاتر و سینما علاقه درم گمونم جذاب باشه

در گفتگو با خود، هنگام حرف زدن در تنهایی، عمیق‌ترین نوع دیالوگ را به وجود می‌آوریم. زیرا فقط هنگام حرف زدن در تنهایی است که برای یک شنوندهٔ حقیقی حرف می‌زنیم که از او هراسی نداریم.
سپیده اسکندری
تنهایی کاری می‌کند انسان‌ها بر باورها و عقاید خود پافشاری کنند، اما اگر انسان همدمی داشته باشد راحت‌تر عقایدش را تغییر می‌دهد.
سپیده اسکندری
احساس بی‌گناهی از آن‌جا سرچشمه می‌گیرد که دسته‌ای از زیر بار هر مسئولیتی شانه خالی می‌کنند و همهٔ طیف‌های دیگر جامعه را گناهکار می‌دانند. شماری از انسان‌ها دچار این غرور می‌شوند که پاک هستند و نگاه از بالا پیدا می‌کنند و مردم را گناهکار می‌دانند.
سپیده اسکندری
آدم سرگردان، جهتی ندارد. او غریبی است که مدام پیِ جایی می‌گردد.
سپیده اسکندری
آدم باید نسبت به خودش هم عادل باشد.
سپیده اسکندری
کار ما این است اگر کسی نتوانست گناهکار بودن خود را تشخیص دهد، کاری کنیم که به آن تشخیص برسد. اگر هم کسی نتوانست گناهان خود را به وضوح ببیند، گناهی می‌سازیم تا کمکش کند احساس گناهکاری را در خود بیابد.
بنفشه آریاراد
تردید کاری می‌کند انسان عمیق‌تر بیندیشد
سپیده اسکندری
این‌که جامعه و قدرت و رسانه ابزارهای بزرگ القای احساسِ گناه هستند، سراپای زندگی ما را در بر گرفته است.
سپیده اسکندری
خیلی وقت‌ها کار قدرتمندان این نیست که ما را به برده تبدیل کنند، تهی کردن آزادی از معنای خویش، برای بی‌معنا کردن زندگی کفایت می‌کند.
الناز باقرزادگان
به نظر می‌رسد بی‌آن‌که خبر داشته باشیم، در شهری پر از گناهکار زندگی می‌کنیم
بنفشه آریاراد
اگر انسان همدمی داشته باشد راحت‌تر عقایدش را تغییر می‌دهد
بنفشه آریاراد
کار ما این است اگر کسی نتوانست گناهکار بودن خود را تشخیص دهد، کاری کنیم که به آن تشخیص برسد. اگر هم کسی نتوانست گناهان خود را به وضوح ببیند، گناهی می‌سازیم تا کمکش کند احساس گناهکاری را در خود بیابد.
بنفشه آریاراد
اما این‌که احساس دَین نمی‌کنید سبب می‌شود احساس گناه نداشته باشید. من وقتی برای نخستین بار احساس کردم دَینی به گردنم است که باید آن را اَدا کنم، تازه فهمیدم احساس گناه یعنی چه.
بنفشه آریاراد
هر وقت گناهی وجود داشته باشد که مجازاتی در پی نداشته باشد، همه آماده‌اند که با خوشحالی در اجرای آن شرکت کنند.
سپیده اسکندری
کار ما این است کاری کنیم در ابتدا به عنوان یک شهروند احساس گناه داشته باشید، بعد از آن احساس کنی درون قفسی هستی. این قفس به چه شکل است و چگونه است، کجاست، چه چیزی درونش هست مهم نیست. مهم این است که هیچوقت فراموش نکنید جایی که هستید، قفس است و درون آن به اندازه‌ای حرکت می‌کنید، احساس می‌کنید، فکر می کنید که قوانین اجازه می‌دهند.
سپیده اسکندری
یکی از ضعف‌های بزرگ ما آدم‌ها این است که نمی‌توانیم در مجازات خود عادل باشیم.
سپیده اسکندری
پرسش من این است چرا انسان احساس اطمینان می‌کند وقتی که می‌فهمد دیگران هم گناهکارند؟ چرا از دیدن گناهکاران لذت می‌بریم؟ چرا هر چه شمار گناهکاران بیش‌تر باشد، ما خوشبخت‌تر می‌شویم؟ شاید دلیلش این باشد که گناه سبب می‌شود احساس کنیم شبیه هم هستیم. تفاوت بزرگی میان ما نیست. گناه ما را به گروهی انسان تبدیل می‌کند که یکدیگر را نگاه می‌کنیم، به یکدیگر می‌خندیم، هر کس از ما هم وقتی تنها می‌شود و به اتاقی می‌رود و به آینه‌ای می‌نگرد، آرزو می‌کند گریه کند.
سپیده اسکندری
اولش هیچ احساس گناهی نمی‌کردم، حالا می‌پرسم گناه چیست؟ آیا هرگز پا روی مورچه‌ای نگذاشته‌ام؟ گیاهی را زیر پا له نکرده‌ام یا نهالی را نشکسته‌ام؟ نانی را تکه نکرده‌ام و بی‌آن‌که بخورم پرتش نکرده‌ام؟ خوردن گوشت آن‌همه جانور گناه نیست؟ درست کردن بچه برای این جهان پلید گناه نیست؟
سپیده اسکندری
مأمور دوم: بله دوست من، عجیب است، اما من شنیده‌ام گناهکاران چند شب اول زندان همیشه خوب می‌خوابند، شاید دلیلش این باشد که می‌خواهند گناهانشان را از یاد ببرند. مأمور اول: گناهانشان؟ نه... نه... بگویید بی‌گناهی‌شان. چون همه اولش فکر می‌کنند، بی‌گناهند.
سپیده اسکندری
شرمِ وجودی، نتیجهٔ فهم و درکِ موجودی است که می‌فهمد که نمی‌تواند خودش باشد.
سپیده اسکندری

حجم

۱۰۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۷ صفحه

حجم

۱۰۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۷ صفحه

قیمت:
۷۳,۵۰۰
۵۸,۸۰۰
۲۰%
تومان