دانلود و خرید کتاب صوتی جمشید خان عمویم که باد همیشه او را با خود می برد
معرفی کتاب صوتی جمشید خان عمویم که باد همیشه او را با خود می برد
کتاب صوتی جمشید خان عمویم که باد همیشه او را با خود می برد نوشتهٔ بختیار علی و ترجمهٔ مریوان حلبچه ای است. مجید آقاکریمی گویندگی این رمان صوتی را انجام داده و انتشارات ماه آوا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی جمشید خان عمویم که باد همیشه او را با خود می برد
کتاب صوتی جمشید خان عمویم که باد همیشه او را با خود می برد، رمانی دربارهٔ مردی به نام «جمشیدخان» است که بر اثر اتفاقاتی، آنقدر لاغر و نحیف میشود که باد هم میتواند او را جابهجا کند. این کتاب صوتی با ترجمهٔ مریوان حلبچه ای جوایز بسیاری مانند جایزهٔ مؤسسهٔ فرهنگی - هنری اندیشه، جایزهٔ «زین احمد هردی»، جایزهٔ وزارت فرهنگ کردستان و جایزهٔ «شیرکو بیکس» را از آن خود کرده است. در این رمان صوتی، «سالارخان»، داستان زندگی عمویش جمشیدخان را تعریف میکند. جمشیدخان که افکار کمونیستی دارد، در نوجوانی بهدست بعثیها اسیر میشود و پس از شکنجه و آزار بسیار، آنقدر لاغر و نحیف میشود که باد میتواند او را جابهجا کند و هر بار که این اتفاق میافتد، تحولی هم در روح و افکار جمشیدخان ایجاد میشود و او بخشی از حافظهاش را هم از دست میدهد! در ادامهٔ ماجرا، جنگ ایران و عراق پیش میآید و جمشیدخان دوباره آلت دست بعثیها میشود و ماجراهای دیگری هم پیش میآید. سبک بختیار علی در نگارش کتاب صوتی حاضر، رئالیسم جادویی است.
شنیدن کتاب صوتی جمشید خان عمویم که باد همیشه او را با خود می برد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر کردستان عراق و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره بختیار علی
بختیار علی در سال ۱۹۶۰ میلادی در شهر سلیمانيهٔ کردستانِ عراق به دنیا آمد. او رماننویس، شاعر و نظریهپرداز اندیشمند کرد عراقی است که در دانشگاههای شهرهای «سلیمانیه» و «هولیر» (اربیل) به تحصیل در رشتهٔ زمینشناسی پرداخت؛ تا اینکه در تظاهرات دانشگاه سلیمانیه در سال ۱۹۸۳ مجروح شد؛ بدینترتیب بود که دانشگاه را رها کرد و تمام وقت خود را صرف آفرینش ادبی کرد. در همان سال بود که قصیدهٔ «سرزمین» را که قدیمیترین قصیده از مجموعه قصیدههای او است، سرود.
با راهافتادن دوبارهٔ جنگهای داخلی میان احزاب سیاسی کردستان عراق در سال ۱۹۹۴، بختیار علی کردستان را بهنشانهٔ اعتراض به این برادرکشیها ترک میکند و رهسپار سوریه میشود و بعد از ۹ ماه زندگی در دمشق خود را به آلمان میرساند و تا سال ۱۹۹۹ در فرانکفورت اقامت میکند. در همان ایام بههمراه جمعی از همراهان كرد خود، مجلهٔ «رهههند» (رهند) را در اروپا منتشر میکنند. او در همان سال به شهر کلن در آلمان نقلمکان میکند. بختيار على نخستین رمانش «مرگ دومین تک فرزند» را در سال ۱۹۹۷ در سوئد منتشر کرد و یک سال بعد نیز دومین رمان خود با عنوان «غروب پروانه» را توسط انتشارات «رهند» در استکهلم سوئد به چاپ رسانيد. وقتی هم که رمان سوم او با عنوان «واپسین انار جهان» در سال ۲۰۰۲ در سلیمانیه منتشر شد، اتفاقی جدید درعرصهٔ رماننویسی کردی روی داد و توجه فرهیختگان و نویسندگان و شاعران کُرد را برانگیخت. رمانهای «شهر موسیقیدانان سپید» و «غزلنویس و باغهای خیال» از آثار دیگر این رماننویس مشهور نوگرا و فیلسوف کُرد، هستند که هر ۲ از جانب صاحبنظران ادبی از آثار جریانساز و قابلتوجه و تأمل ادبیات امروز کُردی قلمداد شدهاند. بختیار علی علاوه بر این، یکی از جدى ترين و تأثيرگذارترين روشنفكران معاصر كردستان با تأليفاتی نظرى و تحليلى است که بیشتر آنها را در مجلهٔ «رهند» به چاپ رسانده است و در اين زمينه كتابهاى «ستيزهجويان ايمان» و «خوانندهٔ قاتل» را نیز نوشته است. عمدهٔ شهرت بختيارعلى در این زمینه بهدلیل نوشتن نقدهاى بنيادينی است كه در آنها به نقد و تحلیل ساختارهاى فرهنگى، اجتماعى و سياسى حاكم بر كردستان پرداخته است. در اين ميان تقدسزدايى و نقد درونى راديكال او از مفهوم موجود «هويت و ناسيوناليسم كردى» بسیار چشمگیر بوده و واكنشهاى گوناگون و متفاوت روشنفكران و سياسيون كرد و همچنین واكنش خصمانهٔ سنتگرایان را برانگیخته است. از سوى ديگر تأليفات بختيار على مورداستقبال متجددان و جوانان علاقهمند واقع شده و موجى نو از مباحث نظرى را در ميان آنان به راه انداخته كه در نوع خود بى نظير است. او كارهاى تحليلى و مقالاتى نیز حول محور غربشناسى دارد، اما عمدهٔ شهرت او به نوشتن چندین رمان و مجموعه شعر از او برمیگردد.
بخشی از کتاب صوتی جمشید خان عمویم که باد همیشه او را با خود می برد
«جمشیدخان از لحظهای که به هوش آمده بود، سودای سفر از این سرزمین همهی وجودش را در بر گرفته بود. او روزی به من گفت: «آدم وقتی از بالا به این مملکت نگاه میکنه، ناخودآگاه یه مشت تصویر توی روحی تلنبار میشه که تو اون لحظه همچین معنی خاصی نداره. اما بعدها همین تصویرها آدمو به سمتی میکشونه که خودشم انتظارشو نداشته.» جمشید یک هفته پس از بازگشت از بیمارستان، تنها خانهی کوچکی را که از آن همه ثروت برایش مانده بود فروخت و با پول آن مقدمات سفر را آماده کرد و برای من و اسماعیل و خودش لباس نو خرید و گفت: «دیگه وقتشه از اینجا بریم و توی یه مملکت دیگه شانس خودمونو امتحان کنیم.» اسماعیل که باورش نمیشد از تیراندازی مسجد دوگنبد جان سالم بهدر برده است، اکنون میترسید حادثهی دیگری مثل این زندگیاش را تهدید کند. به همین دلیل معتقد بود که بهتر است عمویم دو محافظ جدید برای خودش پیدا کند. او گفت که ندایی از عمق قلبش او را از این سفر و رفتن به رویاهای جمشیدخان بازمیدارد و احساس میکند که با رفتن به سفر در مخمصهی بزرگی خواهد بود.»
زمان
۴ ساعت و ۴۵ دقیقه
حجم
۲۶۱٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۴ ساعت و ۴۵ دقیقه
حجم
۲۶۱٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
از کسانی که معتقدم به جایگاه واقعی اش نرسید مجید آقا کریمی. چه در بازیگری چه در کتاب صوتی به جرعت میتونم بگم از بسیاری از کتاب های صوتی که شنیدم بهتر بود و واقعا لذت بردم
گوش دادن به صدای آقای مجید آقاکریمی ، مثل بودن در یک طبیعتی هست که نسیم خنک و ملایمی ، وجودمان را نوازش می کند...
چندسال قبل این رمان کوتاه رو خوندم و انقدر لذتبخش بود که به محض اینکه نسخه صوتی رو دیدم گرفتم و شنیدمش؛ بختیار علی تخیل فرهیختهای داره و با قلمی قوی تونسته یک رئالیسم جادویی خاورمیانهای خلق کنه! خوندن سرنوشت
انصافا مجید آقاکریمی کم نظیره توی حوزه کتاب صوتی
داستان که اصلا جالب نبود یه سری اشارات اجتماعی داشت که بد نبود ولی در لفافه ی چنین داستانی رنگ می باخت.