کتاب تربیت احساسات
معرفی کتاب تربیت احساسات
کتاب تربیت احساسات نوشتهٔ گوستاو فلوبر و ترجمهٔ مهدی سحابی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. امیل زولا دربارهٔ تربیت احساسات میگوید: «به نظر من، همه کتابهایی که ما مینویسیم و به نظرمان واقعی میآیند، در مقایسه با این کتاب کارهایی رمانتیکاند، اپراهاییاند که برای تماشاخانه تنظیم شدهاند.» تربیت احساسات داستان مردی به نام فردریک مورو است که عاشق زنی شوهردار میشود؛ زنی که چند سال از او بزرگتر است. فردریک برای اینکه به عشقش نزدیک باشد، با شوهر او دوست میشود. اما این دوستی، زندگی فردریک را تغییر میدهد.
درباره کتاب تربیت احساسات
پدیده بسیار گویایی است که در دهههای اخیر کتاب تربیت احساسات هم در میان خوانندگان عام و هم نزد اهل ادب و ناقدان هنری تا اندازهای مادام بوواری را در سایه برده و خود به عنوان شاهکار فلوبر و یکی از سرچشمههای بنیادی ادبیات مدرن اروپایی مطرح شده است. واقعیت این است که این کتاب در آغاز انتشارش به خاطرِ ویژگیهایی که امروزه درست به دلیل همانها اثری بنیادی تلقی میشود چندان اقبالی نیافت و حتی خود فلوبر این نکته را بوضوح میدانست و اغلب به آن اشاره میکرد، و با وسواس و دقت معروفی که از او میشناسیم، و با موشکافی و ریزهکاریهای بسیاری که در تدارک هر کتابی به کار میبرد میتوان مطمئن بود که در نوشتن چنین کتابِ به قول خودش «محکوم» ی عمد کامل داشته است، و آگاهی همراه با تسلیم و رضایت هر هنرمند بزرگی که کاری نوآورانه و خلاف عادت و عرف میکند.
هانری سهآر، یکی از دوستان فلوبر، تعریف میکند که روزی در برابر ستایشی که او از کتاب تربیت احساسات کرد فلوبر اول شگفتی نشان داد، و سپس برایش توضیح داد که چرا گمان میکرد که خواننده عام این کتاب او را به راحتی مادام بوواری نپذیرد. به گفته او، فلوبر با دو دستش در هوا شکل یک هرم را ترسیم کرد و گفت: «کتاب من این کار را نمیکند، هرم نمیسازد. خواننده کتابهایی میخواهد که به توهمهایش دامن بزنند و آنها را خوش بیایند، در حالیکه، تربیت احساسات عکس این کار میکند،» و با دستش هرم وارونهای را ترسیم کرد که حفرهای پدید میآورد و همه رویاها و توهمهای خواننده را به کام میکشید.
این درست همان چیزی است که اقبال تربیت احساسات را در دوران ما توجیه میکند. در حالیکه مادام بوواری تبلور نظم و انسجام رمان کلاسیک فرانسوی است، کتاب حاضر نمونه کامل اثری است که چندگونگی و انقطاع و آشوب رمان مدرن را به نمایش میگذارد. در این اثر دیگر از ساختار هرمی رمان کلاسیک خبری نیست. در آن ساختار از تلفیق مجموعه نیروهای دینامیسم اجتماعی و تحرک انگیزهها و کششهای جسمانی و معنوی فرد آهنگی پدید میآمد که اوج و فرودش، در آن الگوی هرمی که فلوبر با حرکت دستش نشان میداد، با عواطف و انگیزههای انسان اروپایی میانه قرن نوزدهم سازگاری داشت و «توهمهای او را خوش میآمد». در آن الگو سلسله مراتب خصلتها، نیکیها و کژیهای آدم و جایگاه آنها در نظم منسجم ساختار رمان بازتاباننده سلسلهمراتب اجتماعی و نظم هنجارهایی بود که هنوز پابرجا بود، پابرجا امّا منتظر انقلابهایی که زیرورویشان کنند چنانکه از جمله انقلاب ۱۸۴۸، بستر سیاسی اجتماعی کتاب حاضر، به سهم خود چنین کرد.
مهمترین نتیجه انقلابهایی که اروپای کهنه قرن نوزدهم را تکان داد و یکی از بزرگترین آنها انقلاب ۱۸۴۸ بوده است، نظم تازه یا به عبارت درستتر بینظمیای بود که در ادبیات این دوران شاید در هیچ کتابی به خوبی تربیت احساسات بازتاب نیافته باشد. همه اینهاست که به تربیت احساسات اعتباری سخت نوآورانه و «مدرن» میدهد، قهرمانان آن را نخستین نمونههای «ناقهرمان» یا «ضد قهرمان» ادبیات دوران معاصر و خود کتاب را سرچشمه رمان «نو» و «مدرن» و به گفته تئودور دو بانویل «شاهکاری میکند که همه رمان امروزین از آن زاییده شده است».
تربیت احساسات دقیقترین و معروفترین نمونهٔ کتاب بینظمی یا کتاب نظم نوین جهان است، یعنی کتابی که به گفته خود او «در آن هیچ صحنه اساسی، هیچ قطعه مهم، حتی هیچ استعارهای نیست»، کتاب خلاء واقعیت است، و شاید بهتر از هر کتابی نزدیک به آرزویی که فلوبر داشت و آن اینکه (به گفته خودش در نامه معروفی به معشوقهاش لوئیز کوله) «کتابی درباره هیچ بنویسد، کتابی که خودبه خود در هوا معلق بماند».
این کتاب همواره کتابی عاطفی و «شخصی» تلقی میشده است که در آن مضمون احساسات با شرح رویدادهایی تاریخی درهم میآمیزد، کتابی از یک سو در وصف امیدباختگیها و دلسردیهایی فردی و از سوی دیگر توضیح یاس و انحطاطی اجتماعی در پی زوال توهمهایی که انگیزه تکانهایی انقلابی بود. این بحث همواره مطرح بوده است که شاید تربیت احساسات نوعی زندگینامه شخصی فلوبر باشد. شباهتهای میان فردریک مورو و نویسنده کتاب کم نیستند.
خواندن کتاب تربیت احساسات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شاهکارهای ادبیات جهان پیشنهاد میکنیم. کسانی که از رمان مادام بوواری خوششان آمده، حتما این کتاب را هم بخوانند. فلوبر در این داستان نگاهی دیگر به عشق دارد.
درباره گوستاو فلوبر
گوستاو فلوبر در سال ۱۸۲۱ میلادی در شهر روآن فرانسه به دنیا آمد. پدرش پزشکی سرشناس بود و بخش عمده سالهای جوانی و نوجوانی فلوبر در محیط بیمارستانی گذشت که پدرش یکی از مسئولان آن بود. آغاز کار نویسندگی فلوبر در گرماگرم جنبش رمانتیک، و در زمانی بود که او برغم میل خودش درس حقوق میخواند. اما گرایش انحصاری و شورآمیزی که فلوبر خیلی زود نسبت به ادبیات حس کرد و خیلی زود از او آن چیزی را ساخت که خودش از آن با عنوان «آدمقلم» یاد میکند، او را یکسره در کارِ نوشتن محدود کرد و حتی سفرهای درازی که به مشرق، مصر و فلسطین و آسیای صغیر کرد همه در خدمت نویسندگی او بود.
مجموعه آثار فلوبر را میتوان به دو دسته مجزا تقسیم کرد که منعکسکنندهٔ طبع دوگانه خود او نیز هستند، یعنی، به گفته خودش «دو آدمی که در درونش همواره با هم کلنجار دارند، یکی آنی که شیفته موسیقی کلام و همه جنبههای خنیایی جمله است... و دیگری که میکوشد تا آنجا که میتواند حقیقت را بشکافد و بکاود، کسی که دلش میخواهد خواننده آنچه را که او عرضه میدارد به نحوی تقریباً مادی و ملموس حس کند.»
آثار شاخص فلوبر عبارتاند از: مادام بوواری (۱۸۵۷)، سالامبو (۱۸۶۲)، تربیت احساسات (۱۸۶۹)، وسوسه سنت آنتوان (۷۴ ـ ۵۶ ـ ۱۸۴۹)، سه داستان (۱۸۷۷)، بووار و پکوشه (۱۸۸۱).
پیش از مادام بوواری، تربیت احساسات (به ترجمه مهدی سحابی) (۱۳۸۰) و سه داستان (به ترجمه دکتر میر جلالالدین کزازی) (۱۳۶۷) هر دو توسط نشر مرکز انتشار یافته بود.
درباره مهدی سحابی
مهدی سحابی ۱۴ بهمن ۱۳۲۲ در قزوین به دنیا آمد. او مترجم، نویسنده، روزنامهنگار، نقاش، مجسمهساز و عکاس ایرانی بود که بیشتر بهخاطر ترجمهٔ مجموعهٔ «در جستجوی زمان از دست رفته» نوشتهٔ مارسل پروست شناخته شده است.
او بهدلیل تسلط به ۳ زبان انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی آثاری را نهتنها به فارسی برگرداند بلکه از فارسی به این ۳ زبان نیز ترجمه کرد. سحابی در کنار ترجمه، گزارش و خبر، گاهی با نام مستعار «سهراب دهخدا» برای صفحهٔ فرهنگی نقد فیلم مینوشت. او در سال ۱۳۵۱ بهصورت پارهوقت به استخدام «کیهان» درآمد و پس از طی ۲-۳ ماه بهصورت تماموقت در آنجا مشغول به کار شد. او در سال ۱۳۵۷ و بعد از ۶۴ روز اعتصاب مطبوعات به عضویت شورای سردبیری کیهان درآمد، ولی ۳ ماه بعد بههمراه ۲۰ تن از اعضای تحریریه ناچار به ترک آنجا شد.
سحابی در این بین به عکاسی روی آورد و در سال ۱۳۵۸ به همراه چند تن از نویسندگان و همکارانش در کیهان، روزنامهٔ «کیهان آزاد» را به انتشار رساند که بعد از ۱۰ شماره تعطیل شد و پس از تعطیلی آن «انتشارات الفبا» را تأسیس کرد که ۶ شماره از ماهنامهٔ پیروزی را منتشر کردند. در سال ۱۳۵۹ با امضای مستعار «یونس جوانرودی» کتاب «تسخیر کیهان» منتشر شد که تحولات «کیهان» را شرح میداد.
سحابی پس از این به جز چند همکاری کوچک با چند نشریه به ترجمه، نقاشی و مجسمهسازی روی آورد. نخستین ترجمهٔ او کتابی نوشته «ماریو دمیکلی» به نام «نقاشی دیواری و انقلاب مکزیک» در سال ۱۳۵۲ و بیگمان مهمترین آنها هم ترجمهٔ رمان عظیم مارسل پروست است. سحابی در سال ۱۳۶۶ و با ترجمه رمان «شرم» جایزه بهترین کتاب سال جمهوری اسلامی را بهدست آورد. او با نشریاتی مانند «صنعت حمل و نقل» و «پیام امروز» نیز همکاری داشت و در سال ۱۳۷۳ جلدهای مجموعهداستان «چشم دوم» از محمد محمدعلی را طراحی کرد.
مهدی سحابی ۱۸ آبان ۱۳۸۸ در پاریس درگذشت.
بخشی از کتاب تربیت احساسات
«دو ماه بعد، یک روز صبح فردریک سر از خیابان کوکرون درآورد و در جا به فکر افتاد که دیدار بزرگی را که در سر داشت عملی کند.
قضا به او کمک کرده بود. باباروک برایش لولهای کاغذ آورده خواهش کرده بود خودش آن را به خانه آقای دامبروز ببرد، نامهای سر باز هم به او داده بود که در آن همشهری جوانش را به گیرنده معرفی میکرد.
خانم مورو از چنین حرکتی شگفتزده به نظر آمد. فردریک لذتی را که از آن میبرد به روی خود نیاورد.
نام آقای دامبروز در حقیقت کنت دامبروز بود؛ امّا از سال ۱۸۲۵ رفته رفته از اشرافیت و حزباش جدا شده به صنعت رو آورده بود و با گوشی در همه ادارات و دستی در همه شرکتها در کمین هر موقعیت مناسبی، با زیرکی و سختکوشی ثروتی گرد آورده بود که گفته میشد کلان است؛ از این گذشته دارنده نشان افسری لژیون دونور، عضو شورای استان اوب و نماینده مجلس بود و بزودی پِر فرانسه هم میشد؛ و از آنجا که اهل مساعدت بود دست از سر مقامات اجرایی بر نمیداشت و مدام از آنها درخواست این یا آن کمک، نصب صلیب، افتتاح توتون فروشی و... داشت؛ در کدورتهایش با حاکمیت به اعتدالی مایل به چپ گرایش مییافت. همسرش خانم دامبروز که زنی زیبا بود و مجلههای مُد اغلب از او نام میبردند ریاست انجمنهای خیریه را به عهده میگرفت. این خانم با دلبری از دوشسها کینه محافل اشرافی را فرو مینشاند و چنین وانمود میکرد که هنوز امکان دارد که آقای دامبروز توبه کند و برای ایشان کارها انجام بدهد.»
حجم
۴۸۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۱۲ صفحه
حجم
۴۸۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۱۲ صفحه
نظرات کاربران
فلوبر =راوی نامرئی
کتابی بینظیر که داستان عشق دست نیافتنی، رویایی و تبآلود فردریک مورو به زنی متأهل که با قلم شاعرانه، لطیف و جادویی گوستاو فلوبر و صد البته با ترجمهی استادانهی زندهیاد مهدی سحابی بزرگ که مستقیما از زبان مبدأ انجام
کتاب ترکیبی پیشرونده از داستان عاطفی و سیاسی که همراه هم پیش میروند شاید ارتباط گرفتن با مطالب سیاسی اش برای منی ک با تاریخ فرانسه اشنائیت چندانی ندارم کمی خسته کننده به نظر برسد ولی نهایتا نشان دادن نتیجه