
دانلود و خرید کتاب صوتی فابیان
معرفی کتاب صوتی فابیان
کتاب صوتی فابیان با عنوان اصلی Fabian نوشتۀ اریش کستنر با ترجمۀ اژدر انگشتری و صدای حامد فعال توسط رادیو گوشه منتشر شده است. این کتاب روایتی از زندگی دکتر «یاکوب فابیان»، یک آلمانیست بیکار در برلین دوران جمهوری وایمار است. این رمان تصویری از فساد اخلاقی، بحرانهای اجتماعی و سقوط ارزشهای انسانی در آستانۀ قدرتگیری نازیها ارائه میدهد. این رمان در سالهای ۱۹۸۰ و ۲۰۲۱ بهترتیب توسط «ولف گرِم» و «دومینیک گراف» به فیلم تبدیل شده است.
درباره کتاب صوتی فابیان
رمان فابیان نوشتهٔ اریش کستنر، که اولینبار در سال ۱۹۳۱، یعنی دو سال پیش از به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان منتشر شد، با لحنی کنایهآمیز و گاهی هجوآمیز، به روایت واپسین سالهای جمهوری وایمار میپردازد. کستنر در این رمان ۲۴فصلی، از طریق شخصیت اصلی خود، «یاکوب فابیان»، تصویری از برلین آن دوران را در بحبوحهٔ رکود اقتصادی و بیکاری گسترده، فشارهای روحی ناشی از بحرانهای اجتماعی و کشمکشهای خصمانه احزاب سیاسی ارائه میدهد. او در توصیف وضعیت کلانشهر برلین، واقعیت را اغراقآمیز به تصویر میکشد تا تأثیرگذارتر باشد. پس از جنگ جهانی دوم، چاپ مجدد فابیان با بحث و جدلهایی همراه شد. این بار به نظر میرسید که رمان، نمادی از رویکرد و سرنوشت روشنفکران خردهبورژوا و لیبرال در جمهوری وایمار است. انفعالی که در شخصیت یاکوب فابیان نمود پیدا میکرد، بهعنوان عاملی برای ناکامی لیبرالیسم بورژوایی و در نتیجه فروپاشی کل جمهوری وایمار قلمداد شد. این بحث و جدلهای مداوم نشاندهندهٔ پویایی و اهمیت این اثر در ادبیات آلمان است. . کستنر در این اثر، با بهرهگیری از طنز و نثری تیزبینانه، جامعهای را به تصویر میکشد که در آن ارزشهای انسانی به فراموشی سپرده شده و افراد برای بقا، به هر وسیلهای متوسل میشوند. این رمان در واقع نقدی عمیق بر جامعهای است که اخلاقیات را فدای منفعتطلبی و بیتفاوتی کرده است. به دلیل محتوای انتقادیاش، کتاب فابیان در دوران نازیها ممنوع شد و در جریان کتابسوزیهای آن دوران، به آتش کشیده شد. اریش کستنر (۱۸۹۹–۱۹۷۴)، نویسنده، شاعر و روزنامهنگار آلمانی، بیشتر به خاطر آثار کودکانش مانند «امیل و کارآگاهان» شناخته میشود، اما در آثار بزرگسالانش نیز به نقدهای اجتماعی و سیاسی تندی پرداخته است. به دلیل مخالفت او با رژیم نازی، آثارش ممنوع و سوزانده شدند. نهایتاً در سال ۲۰۱۳، نسخهای کامل و بدون سانسور از این رمان با عنوان اصلی «Der Gang vor die Hunde» منتشر شد.
خلاصه کتاب صوتی فابیان
رمان «فابیان» که در سال ۱۹۳۱ و با سبک «نوگرایی عینی» (Neue Sachlichkeit) منتشر شد، روایتگر زندگی فابیان، شخصیت اصلی داستان، در برلین دههٔ ۱۹۲۰ است. فابیان در این رمان، نقش ناظری بیطرف را ایفا میکند که شاهد سقوط اخلاقی و اجتماعی جامعه پیرامون خود است. او که در ابتدا با نگاهی طنزآمیز به وقایع مینگرد، به تدریج با واقعیتهای تلخ روبهرو شده و با از دست دادن شغل، عشق و دوستش، به ورطهٔ پوچی و ناامیدی سقوط میکند
چرا باید کتاب صوتی فابیان را بشنویم؟
کتاب صوتی فابیان اثری کلاسیک از اریش کستنر است که شما را به برلین دههٔ ۱۹۲۰، در آستانهٔ قدرت گرفتن نازیها، میبرد. شنیدن این رمان با لحن کنایهآمیز و طنز تلخ کستنر، تجربهای عمیقتر از خواندن آن ارائه میدهد و به شما کمک میکند تا فضای پر از رکود اقتصادی و بحرانهای اجتماعی آن دوران را بهتر درک کنید. با شنیدن داستان یاکوب فابیان، ناظری بیطرف بر سقوط اخلاقی جامعه که خود نیز به پوچی میرسد، میتوانید به تأمل دربارهٔ انفعال در برابر مشکلات بپردازید. این کتاب نه تنها اثری مهم در ادبیات آلمان و نمادی از مقاومت در برابر سانسور است (که در دوران نازیها ممنوع و سوزانده شد)، بلکه فرصتی است تا از زمانهای مردهٔ خود برای غرق شدن در یک روایت تأثیرگذار و تاریخی بهره ببرید.
شنیدن کتاب صوتی فابیان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات مدرن آلمانی، تاریخ اجتماعی اروپا در دوران بین دو جنگ جهانی و کسانی که به تحلیلهای روانشناختی شخصیتها علاقهمندند، مناسب است.
درباره اریش کستنر
امیل اریش کستنر، با نام مستعار ملخیور کورتز، نویسنده، شاعر، فیلمنامهنویس و طنزپرداز برجسته آلمانی، در ۱۳ فوریه ۱۸۹۹ در درسدن به دنیا آمد و در ۲۹ ژوئیه ۱۹۷۴ در مونیخ درگذشت. او بیشتر به خاطر شوخطبعی، اشعار اجتماعی عمیق و آثار ماندگارش در حوزه ادبیات کودکان شناخته میشود. کستنر پس از گذراندن دوره تربیت معلم در سال ۱۹۱۷، در بحبوحه جنگ جهانی اول به عنوان سرباز به جبهه اعزام شد. در آنجا به بیماری قلبی مبتلا گشت و با وضعیتی وخیم به خانه بازگشت. پس از بازگشت، مدتی در یک بانک کار کرد و سپس به تحصیل در رشتههای زبان و ادبیات آلمان، تاریخ و فلسفه پرداخت. از سال ۱۹۲۷، کستنر به عنوان نویسنده و خبرنگار آزاد در برلین اقامت گزید. اولین آثار او شامل نمایشنامههایی با رویکرد انتقادی و سیاسی آمیخته به طنز بود. با انتشار رمان «فابیان» در سال ۱۹۳۱، او به صراحت به نقد فاشیسم، نظامیگری و تفکر منحط خردهبورژوازی پرداخت. کستنر در کنار خلق آثار ادبی و نمایشنامههایی مانند «مدرسه دیکتاتورها»، با نشریات مختلف در ستونهای انتقادی-سیاسی-علمی همکاری میکرد. او همچنین فیلمنامه و داستانهای کودکانی را با رویکردی آموزشی و مهیج مینوشت که از جمله معروفترین آنها میتوان به «امیل و کارآگاهان» اشاره کرد. این کتاب نه تنها به ۳۰ زبان دنیا ترجمه شده، بلکه به صورت فیلم و تئاتر نیز به روی صحنه رفته و از آثار جاودانه ادبیات کودکان به شمار میرود. به دلیل فعالیتهای سیاسی، کستنر اغلب مجبور بود آثارش را با نامهای مستعار منتشر کند. از جمله نامهای مستعار او میتوان به ملشیور کورتز و روبرت نوینر اشاره کرد. با وجود اینکه آثارش در سال ۱۹۳۳ توسط فاشیستها به آتش کشیده شد و در سال ۱۹۴۲ تمام حقوق و آزادیهای نویسندگی از او سلب گشت، کستنر هرگز آلمان را ترک نکرد و به انتشار کتابهایش در کشورهای دیگر ادامه داد. پس از جنگ جهانی دوم و در سال ۱۹۴۵، اریش کستنر سردبیری ستون ادبی-انتقادی نشریه «نویه زایتونگ» در مونیخ و مدیریت مجله نوجوانان «پنگوئن» را بر عهده گرفت. در سال ۱۹۵۷، او به ریاست انجمن قلم آلمان فدرال رسید و در همین سال جایزه گئورگ بوشنر را دریافت کرد. اگرچه «امیل و کارآگاهان» از معروفترین آثار اوست، کستنر کتابهای دیگری نیز دارد که از میان آنها میتوان به «سه نفر در برف»، «سی و پنجم ماه می»، «امیل و سه پسر دوقلو»، «وقتی که من بچه بودم» و «تیل، همهکاره هیچکاره» اشاره کرد.
بخشی از کتاب صوتی فابیان
«فابیان گفت: «اشتفان عزیز، خیلی لطف میکنی که خودت رو بهخاطرِ من تو زحمت میندازی. ولی من بدبختتر از دورهزمونهمون نیستم. میخوای من رو خوشبختتر از اون کنی؟ حتی اگه ریاستِ یه جایی رو برام جور کنی، یا یه میلیون دلار یا یه زن نجیب که باهاش زندگی کنم، یا اصلا هرسهتای اینا رو، بازم نمیتونی خوشبختم کنی.» قایق سیاهی، که فانوس قرمزی روی سکانش بود، از رود میگذشت. فابیان دست گذاشت روی شانۀ دوستش. «اینکه یهکم پیش گفتم وقتم رو با این میگذرونم که دقت کنم ببینم دنیا مستعد شرافت هست یا نه، فقط نصفِ حقیقت بود. اینکه اینجور واسه خودم ول میچرخم، یه دلیل دیگه هم داره. میچرخم و باز منتظرم، مثل زمان جنگ که انگار خبر داشتیم: همین روزاس که بفرستنمون جبهه. یادت میآد؟ مشق و انشا مینوشتیم، ظاهراً داشتیم درس میخوندیم، ولی فرقی نمیکرد که انجامشون میدادیم یا نه. قرار بود بریم جنگ. انگار زیر یه ناقوس شیشهای نَشسته بودیم که آهسته و پیوسته داشتن هواش رو خالی میکردن؟ افتادیم به دستوپا زدن، ولی از سر بازیگوشی نبود، بهخاطر این بود که هوامون داشت تموم میشد. یادت میآد؟ نمیخواستیم چیزی رو از دست بدیم، ولع ترسناکی برای زندگی داشتیم، چون فکر میکردیم که این وعدۀ آخره، قبل از اینکه بریم زیرِ دستِ جلاد.»
لابوده تکیه داد به نردهها و اشپری را تماشا کرد. فابیان هیجانزده اینوروآنور میرفت، مثل وقتهایی که اتاقش را بالا و پایین میکرد. پرسید: «یادت میآد؟... شیش ماه بعدش داشتیم قدمرو میرفتیم. هشت روز مرخصی گرفتم و رفتم گرال۴۱. رفتم اونجا، چون یهبار بچگیهام اونجا رفته بودم. پاییز بود، افسرده و داغون روی زمین سستِ جنگلهای توسکا میدویدم. دریای بالتیک دیوونه شده بود، مسافرهای چشمههای معدنی رو میشد شمرد. آیندۀ قریبالوقوع تصمیم گرفته بود که از من سوسیس خون درست کنه.»
زمان
۷ ساعت و ۳۷ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۲۲٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۷ ساعت و ۳۷ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۲۲٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
درمجموع کتاب خوبیه، اما پایان عجیبی داشت که زیادی بیمقدمه بود.