
کتاب ماشین دوزخی
معرفی کتاب ماشین دوزخی
کتاب ماشین دوزخی با عنوان انگلیسی The Infernal Machine نمایشنامهای از ژان کوکتو است که با ترجمهی مجتبی اشرفی در سال ۱۴۰۳ به همت نشر ثالث منتشر شده است. این اثر بازآفرینی مدرنی از اسطورهی اودیپ به شمار میآید و در قالبی شاعرانه و سوررئالیستی، به بررسی مفاهیمی چون سرنوشت، گناه، عشق و روانشناسی شخصیتها میپردازد. کوکتو با نگاهی تازه به داستان اودیپ، لایههای پنهان و پیچیدهی شخصیتها را کاوش کرده و با زبانی نمادین و دیالوگهایی پرکشش، فضای خاصی خلق کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ماشین دوزخی اثر ژان کوکتو
کتاب ماشین دوزخی نمایشنامهای از ژان کوکتو است که در آن اسطورهی اودیپ با روایتی نو و مدرن بازگو شده است. کوکتو در این نمایشنامه، عناصر اسطورهای را با دغدغههای روانشناختی و اجتماعی در هم میآمیزد و شخصیتهایی مانند اودیپ، یوکاستا و کرئون را با ابعاد تازهای بازسازی میکند. ساختار کتاب بر پایهی دیالوگهای شاعرانه و صحنههایی با فضاسازی سوررئال استوار است و داستانْ میان واقعیت و رؤیا در رفتوآمد است. نمایشنامه با مقدمهای از مترجم آغاز میشود که به جایگاه اسطوره در ادبیات و هنر معاصر میپردازد و سپس وارد روایت اصلی میشود.
شخصیتها هرکدام نمایندهی بخشی از جامعه یا روان انسان هستند و تعاملات آنها کشمکشهای درونی و بیرونی را به تصویر میکشد. نمایشنامهی ماشین دوزخی نهتنها بازخوانی یک تراژدی کهن است، بلکه تلاشی برای فهم سرنوشت و جبر انسانی در جهانی پر از نماد و ابهام نیز هست. ژان کوکتو با بهرهگیری از زبان و فرم خاص خود، اثری خلق کرده که همزمان هم به سنت وفادار است و هم با مسائل معاصر پیوند میخورد.
خلاصه کتاب ماشین دوزخی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
کتاب ماشین دوزخی با بازخوانی اسطورهی اودیپ آغاز میشود؛ پیشگوییای که سرنوشت اودیپ را به قتل پدر و ازدواج با مادر گره میزند. یوکاستا برای فرار از این تقدیر، پسرش را رها میکند، اما اودیپ بهطور ناخواسته همان سرنوشت را رقم میزند. روایت نمایشنامه از شب نگهبانی دو سرباز در باروی شهر تبس شروع میشود؛ جایی که شبح شاه لایئوس ظاهر میشود و تلاش میکند ملکه یوکاستا را از خطری که در پیش است، آگاه کند، اما این شبح در مرز میان جهان مردگان و زندگان گرفتار است و نمیتواند پیامش را بهدرستی منتقل کند. در ادامه، صحنه به ملاقات اودیپ و ابوالهول منتقل میشود؛ جایی که اودیپ با معمای ابوالهول روبهرو میشود و گفتوگویی در مرز واقعیت و خیال شکل میگیرد.
ابوالهول که خود از کشتن خسته شده، در گفتوگو با اودیپ به تردیدها و آرزوهای انسانی اشاره میکند. اودیپ بیخبر از هویت واقعی خود، با جاهطلبی و عطش دانستن، مسیر سرنوشتش را دنبال میکند. در این میان، شخصیتهایی چون تیرسیاس و کرئون نیز هرکدام نقشهایی در کشف حقیقت و پیشبرد روایت دارند. نمایشنامه با دیالوگهایی پرکشش و صحنههایی نمادین، کشمکش میان جبر و اختیار، عشق و گناه و تلاش انسان برای فهمیدن حقیقت را به تصویر میکشد.
چرا باید کتاب ماشین دوزخی را بخوانیم؟
کتاب ماشین دوزخی با ترکیب اسطوره و روانشناسی، روایتی چندلایه و تفکربرانگیز ارائه میدهد. این نمایشنامه با زبان شاعرانه و فضاسازی سوررئال، تجربهای متفاوت از خواندن یک تراژدی کلاسیک را رقم میزند. کوکتو در این اثر، نهتنها به بازآفرینی داستان اودیپ پرداخته، بلکه با پرداختن به تعارضهای درونی شخصیتها و جستوجوی هویت، مخاطب را به تأمل دربارهی سرنوشت و مسئولیت فردی دعوت کرده است. دیالوگهای زنده و تصاویر نمادینْ امکان همذاتپنداری با شخصیتها و درک عمیقتر از مفاهیم انسانی را فراهم میکند. خواندن این کتاب برای کسانی که به نمایشنامههای مدرن، اسطورهشناسی و تحلیل روانشناختی علاقه دارند، تجربهای منحصربهفرد خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان نمایشنامه، دوستداران اسطورهشناسی، دانشجویان و پژوهشگران ادبیات نمایشی و کسانی که به تحلیل روانشناختی شخصیتها و مفاهیم سرنوشت و جبر علاقه دارند، پیشنهاد میشود.
درباره ژان کوکتو
ژان کوکتو شاعر، نقاش، فیلمنامهنویس، رماننویس، نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر فرانسوی و از خلاقترین هنرمندان آوانگارد قرن بیستم بود. او در ۵ ژوئیهی ۱۸۸۹ میلادی به دنیا آمد. کوکتو بیش از هر چیز با اشعارش و آثاری چون رمان بچههای وحشتناک، فیلمنامهی خانمهای جنگل بولونی و کارگردانی فیلمهایی مانند خون یک شاعر، دیو و دلبر، والدین وحشتناک و اورفه شناخته میشود.
او با وجود فعالیت در زمینههای گوناگون هنری، خود را پیش از هر چیز شاعر میدانست و همهی آثارش را در دستههای مختلفی از شعر جای میداد؛ از جمله شعر در قالب رمان، تئاتر، نقد، نقاشی و سینما. در دههی ۱۹۱۰، کوکتو با نویسندگان بزرگی چون مارسل پروست و آندره ژید و هنرمندانی مانند پیکاسو و مودیلیانی معاشرت داشت. در سال ۱۹۱۸، او با شاعر جوان، ریمون رادیگه، آشنا شد. رابطهی نزدیک و پیچیدهی آنها الهامبخش بخشی از آثار کوکتو شد. مرگ ناگهانی رادیگه در سال ۱۹۲۳ ضربهی سنگینی به او زد و او را به مصرف تریاک کشاند، هرچند بعدتر توانست ترک کند و تجربهی خود را در کتاب تریاک: دفترچهی ترک اعتیاد شرح داد.
در دوران اشغال فرانسه توسط نازیها، کوکتو کوشید از سیاست فاصله بگیرد، اما ارتباطش با هنرمندان آلمانی و مقالهای که در ستایش مجسمهساز آلمانی آرنو برکر نوشت، پس از جنگ باعث شد به همکاری با دشمن متهم شود، هرچند تبرئه شد. او همواره خود را انساندوست، صلحطلب و ضدنژادپرستی میدانست.
از نمایشنامههای او میتوان به عقاب دوسر و ازدواج در برج ایفل اشاره کرد. ژان کوکتو در ۱۱ اکتبر ۱۹۶۳ در فرانسه درگذشت.
این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
ژان کوکتو در طول زندگی هنریاش افتخارات و جوایز متعددی دریافت کرد که از مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: نشان لژیون افتخار فرانسه (Légion d'honneur) در سال ۱۹۶۱، یکی از بالاترین نشانهای دولتی فرانسه برای قدردانی از دستاوردهای فرهنگی و هنری او، دکترای افتخاری از دانشگاه آکسفورد در سال ۱۹۵۶ به پاس تأثیر گستردهاش بر ادبیات، شعر و هنر معاصر اروپا و عضویت در آکادمی فرانسه (Académie française) در سال ۱۹۵۵ که بالاترین نهاد فرهنگی و ادبی فرانسه به شمار میرود.
علاوهبر این افتخارات رسمی، بسیاری از آثار سینمایی و نمایشی او در جشنوارههای مختلف اروپایی مورد تقدیر قرار گرفتهاند و نام کوکتو را در میان هنرمندان پیشرو و تأثیرگذار قرن بیستم تثبیت کردهاند.
بخشی از کتاب ماشین دوزخی
«سرباز: شب گذشته، ما میپاییدم، کشیک میدادیم، چشمهامون رو از حدقه درآورده بودیم و خیال میکردیم خودش رو نشون نمیده، تا اینکه خیلی آروم اومد... اصلاً مثل شبهای اول سریع نیومد و موقعی که ظاهر شد حرفهاش رو عوض کرد. برامون تعریف کرد که چیز ناگواری اتفاق افتاده، چیزی مرگآور، چیزی که نمیتونه اون رو برای زندهها تعریف کنه. دربارهٔ جاهایی که میتونه بره، جاهایی که نمیتونه بره و جاهایی رفته که نباید میرفته حرف زد. بعد گفت رازی رو میدونه که نباید میدونسته و اگه اون رو پیدا کنن تنبیهش میکنن و هرگز دیگه اجازه نمیدن ظاهر بشه. (صداهایی ماورایی.) میگفت: «من برای آخرینبار میمیرم و این پایان کاره، پایان کار. میبینین آقایون، دیگه یه دقیقه هم وقت برای تلفکردن نیست. عجله کنین! ملکه رو باخبر کنین! تیرسیاس رو پیدا کنین! آقایون! آقایون! رحم کنین! ...» التماس میکرد. روز بالا میاومد و اون هنوز همونجا مونده بود.
سرباز جوان: خیال کردیم داره دیوونه میشه.
سرباز: بین جملههای پیدرپیش فهمیدیم پُست خودش رو ترک کرده، اگه... دیگه نتونه ناپدید بشه کارش تمومه. دیدیم برای ناپدیدشدن هم همون آداب و تشریفاتی رو انجام میداد که برای ظاهرموندن انجام میداد و حالا نمیتونست این کار رو بکنه. برای همین، ازمون خواست بهش فحش بدیم. چون اینطور که میگفت فحشدادن به ارواح باعث دورشدنشون میشه. احمقانه به نظر میرسید اما ما جرئت نمیکردیم. هرچی بیشتر تکرار میکرد: «زود باشین! یالا! بهم فحش بدین جوونها، فریاد بزنین، خجالت نکشین... یالا دیگه!» بیشتر حالت کرختی پیدا میکردیم...»
حجم
۹۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۳ صفحه
حجم
۹۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۳ صفحه