دانلود و خرید کتاب این عکس من است مارگارت اتوود ترجمه شهاب مقربین
تصویر جلد کتاب این عکس من است

کتاب این عکس من است

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب این عکس من است

این عکس من است مجموعه اشعار مارگارت آتوود، نویسنده آمریکایی معاصر و نویسنده کتاب پرفروش و جنجالی سرگذشت ندیمه است.

درباره کتاب این عکس من است 

کتابی که پیشِ رو دارید، ترجمهٔ گزیده‌ای از شعرهای مجموعهٔ خوردنِ آتش است که خود گزیده‌ای است از شعرهای اتوود در فاصلهٔ سال‌های ۱۹۶۵ تا ۱۹۹۵.

شعرها در این کتاب، به‌ترتیب، برحسب زمان انتشارشان قرار گرفته‌اند تا خواننده بتواند با سِیر تحولات شعریِ شاعر نیز آشنا شود.

خواندن کتاب این عکس من است را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

دوست‌داران شعر جهان را به خواندن این اثر دعوت می‌کنیم.

درباره مارگارت آتوود

مارگارت اتوود، سرشناس‌ترین نویسنده و شاعر کانادایی، زادهٔ سال ۱۹۳۹ میلادی در اُتاوای کاناداست. دوران اولیهٔ زندگی‌اش را در اُنتاریوِ شمالی، کِبِک و تورنتو گذراند و مدرک کارشناسیِ خود را در رشتهٔ ادبیات انگلیسی از کالج ویکتوریا در دانشگاه تورنتو و کارشناسیِ ارشد خود را از کالج رادکلیف در دانشگاه هاروارد گرفت. او در ایران بیش‌تر به خاطر داستان‌هایش شناخته شده است، اما از اهمیت شعرهای او نیز نمی‌توان چشم پوشید. از سال ۱۹۶۱ به این‌سو، او بیش از پنجاه اثر در زمینه‌های شعر، رمان، داستان کوتاه، داستان کودکان و مقاله‌های انتقادی منتشر کرده است که از این میان یازده عنوان به مجموعه‌های شعر و شش عنوان به گزیدهٔ شعرهای او اختصاص دارد.

آثار او اغلب مسائل اجتماعی، سیاسی، جنسیتی و زیست‌محیطی را در بر می‌گیرند. توجه به هویت فردی، به‌ویژه هویت فردی زنان در روابط اجتماعی و انسانی نیز از دغدغه‌های همیشگی او در آثارش به شمار می‌آید. بهره‌گیری از افسانه‌ها، اسطوره‌ها و آیین‌ها در شعرهای او چشم‌گیر است.

مارگارت اتوود بارها نامزد دریافت جایزهٔ بوکر شده است که سرانجام در سال ۲۰۰۰ به خاطر کتاب آدم‌کش کور، آن را به دست آورد. گذشته از این، در طول سال‌ها، بسیاری افتخارات و جایزه‌های معتبر دیگر را نیز از آنِ خود کرده است؛ از جمله، جایزه‌های آرتور سی کلارک، گاورنر جنرال، فرانتس کافکا، نشنال بوک سیتیز، گیلر، پن امریکا و ...

آثار او تاکنون به بیش از سی زبان مختلف دنیا ترجمه شده است.

اتوود علاوه‌بر کار نویسندگی و فعالیت‌های اجتماعی، از جمله فعالیت برای حقوق زنان و محیط زیست، سال‌ها نیز در دانشگاه‌های مختلف به کار تدریس پرداخته است. او اکنون در تورنتو زندگی می‌کند.






معرفی نویسنده
عکس مارگارت اتوود
مارگارت اتوود

مارگارت اتوود یکی از تحسین‌شده‌ترین نویسندگان عصر حاضر، از آن دست هنرمندانی است که می توان نام «همه‌فن‌حریف» را بر آن‌ها نهاد. نویسنده، منتقد ادبی و شاعر پرکاری که نه‌تنها به‌واسطه‌ی درخشش در عرصه‌ی ادبیات، بلکه به دلیل ویژگی‌های شخصیتی و فعالیت‌های انسان‌دوستانه‌‌اش مقبولیت و محبوبیت بالایی نزد هواداران خود کسب کرده است. با این‌که آثار ادبی اتوود اغلب با مضامین فمنیستی و اسطوره‌ای‌اش شناخته شده و در حوزه‌ی ادبیات علمی-تخیلی قرار می‌گیرد، اما سبک نوشتاری او از فرمول‌های عادی این ژانر گذر کرده و به شیوه‌ای نمادین، مرزهای رئالیسم سنتی را گسترش می‌دهد؛ از این رو مرور زندگینامه او و مسیری که جهت خلق آثار ارزشمندی چون رمان «سرگذشت ندیمه» پیموده است، برای علاقه‌مندان به ادبیات از جذابیت، و برای متخصصان این امر از اهمیت بالایی برخوردار است.

Mohammad
۱۴۰۱/۰۷/۱۲

(۷-۱۳-[۱۵۶]) شعرهاش موضوعات زیادی رو در بر میگیره، فضای سورئال و وهم آلود شعرهاش رو دوست داشتم؛ ترجمه هم خوبه.

mobina
۱۳۹۹/۱۱/۱۵

شعرهای تکان دهنده و سورئال از عکس ها ، شرایط سخت و موضوعاتی که نوشتن درباره ی آنها شهامت می‌خواهد مثل مرگ پدر ، مادربزرگ درحال احتضار و ... بی شک از غرق شدن در این شعرها لذت می‌برید

𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
۱۴۰۱/۰۵/۰۲

عمیق و ملموس 👌🏻

samane
۱۳۹۸/۱۱/۲۱

در نمونه فقط یک شعر بود که اون هم عالی

تو آدم‌های دیگر نیستی، خودت هستی. پاک کن امضاها را، تن‌های فریب‌کار را
Mohammad
از او بپرس: ارزشش را داشت؟ (کسی را نجات دادی؟)
Mohammad
اکنون گزینهٔ خوبی در برابرت هست: در بستر مرگ افتاده‌ای. یک ساعت مجال زندگی داری. دقیقاً او کیست که در تمام این سال‌ها باید از سر تقصیرش می‌گذشتی؟
da☾
همیشه چیزهایی هست که نمی‌دانی.
da☾
آن‌چه را نمی‌توانی نجات دهی، بکُش آن‌چه را نمی‌توانی بخوری، دور بریز آن‌چه را نمی‌توانی دور بریزی، دفن کن آن‌چه را نمی‌توانی دفن کنی، به دیگری ببخش آن‌چه را نمی‌توانی ببخشی، باید که بر دوش خود ببری، این سنگین‌تر از آنی‌ست که فکرش را می‌کردی.
یك رهگذر
یک‌بار مردی به من گفت: بچه‌ها نباید قرمز بپوشند. دختران جوان نباید قرمز بپوشند. در بعضی از کشورها قرمز رنگ مرگ است، در بعضی دیگر رنگ شهوت، در بعضی جنگ، در بعضی خشم، در بعضی قربانی کردن. دختر باید خود حجاب باشد، سایه‌ای بی‌رنگ، پریده‌رنگ مثل تصویر ماه در آب، مخاطره‌آمیز نه. او باید سکوت کند و از کفش قرمز، جوراب قرمز و رقصیدن بپرهیزد. رقصیدن با کفش قرمز تو را می‌کُشد. ۲ اما رنگ قرمز، حق طبیعیِ ماست، رنگ لذت پُر از هیجان و رنج سرریز که ما را به هم پیوند می‌دهد.
mobina
گاه‌گاه صدایت می‌زنم که خاطرجمع شوم هنوز آن‌جایی.
negar
من این راز را به تو خواهم گفت، به تو، تنها به تو. نزدیک‌تر بیا. این آواز، فریاد کمک‌خواهی‌ست: کمکم کن! تنها تو، تنها تو می‌توانی، کسی مانند تو نیست.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
حقیقتی‌ست آشکار: تو دریایی. پلک‌هایت خمیده بر آشوب‌هاست. دستان من هر جای تو را لمس می‌کنند جزیره‌های کوچکی می‌سازند؛ زندگی در آن‌ها جاری. به‌زودی تمامِ زمین خواهی بود: دیاری آشنا، موطنی.
mobina
من دو جا هستم، این‌جا و آن‌جا که شمایید.
یك رهگذر
این هم دروغ بود، اگر می‌خواستم می‌توانستم داخل شوم. این خانه از آنِ کیست؟ ما هر دو در آن زندگی می‌کنیم اما به هیچ‌کدام‌مان تعلق ندارد. از من چه انتظاری هست که راهم را پیدا کنم؟ اگر می‌خواستم می‌توانستم داخل شوم، اما مسئله این نیست، فرصت نمی‌کنم. باید کاری را انجام دهم
کاربر ۱۵۲۶۶۸۱
ما با هم رسیدن به جایی را تمرین می‌کنیم که تمامیِ زبان‌ها به سرانجام می‌رسند، به یکی شدن؛ دست‌ها هم.
da☾
خورشید بودن، گشتن در فضا دور و بی‌اعتنا، هدیه کردن نوری به آنان که نظاره‌گرند آموختن که چگونه این‌گونه زندگی کنی. یا که نه، انتخاب کنی که انسان هم باشی، جسمی فانی و دستخوش زوال، ناتوان از نجات خود، دعاکنان به هنگام سقوط، به شیوهٔ خود.
negar
من می‌خواستم متوقف کنم این زندگی را این زندگی میخ‌کوب‌شده بر دیوار، خاموش و خالی از هر رنگ، برساخته از نور محض، زندگی در خیال، دوپاره و دور از هم، بن‌بستی شفاف. اعتراف می‌کنم: این آینه نیست، یک در است من پشت آن گرفتار مانده‌ام. من از تو می‌خواستم که مرا این‌جا ببینی، بر زبان آوری آن کلمهٔ رهایی‌بخش را، هر چه که باشد، دیوار را برداری. به جای آن روبه‌روی من می‌ایستی، موهایت را شانه می‌کنی.
negar
آن‌ها ما را در خشکی پیدا کردند، فرومانده بر بلندای بستری سنگی، که آن را جزیره‌ای از آن خود کرده بودیم. اسکلت‌های ازهم‌پاشیدهٔ ما را (که چنان در هم آمیخته بود، انگار از نعشی واحد بود) متعلق به گرگ‌ها انگاشتند. درون ما را کندند درون سنگ‌های سخت خارا آن‌جا که استخوان‌های‌مان دوباره گوشت تازه برآورد، درختان برآمدند و چمن رویید. ما هنوز دریای شوریم پشتیبان خشکی‌ها.
negar
گاه‌گاه صدایت می‌زنم که خاطرجمع شوم هنوز آن‌جایی.
یك رهگذر
می‌خواهم کمی با او باشم. فقط کمی. تنها.
da☾
چرا من این‌قدر سردم است؟ لطفاً ببرم خانه.
da☾
تو دکتر یا چیزی مثل آن نیستی. زندگی ساده‌ای داشته‌ای که در نظرِ هر کس پاک و بی‌آلایش به چشم می‌آید.
da☾
حقایقِ روشن این جهان از خلال اشک‌ها دیده می‌شود
da☾

حجم

۷۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

حجم

۷۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰
۵۰%
تومان