دانلود و خرید کتاب ۶۱ دقیقه پس از یازده شب اسپایک میلیگان ترجمه احمد پوری
تصویر جلد کتاب ۶۱ دقیقه پس از یازده شب

کتاب ۶۱ دقیقه پس از یازده شب

انتشارات:نشر مشکی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ۶۱ دقیقه پس از یازده شب

کتاب  ۶۱ دقیقه پس از یازده شب نوشته اسپایک میلیگان است و با ترجمه احمد پوری در نشر مشکی برای علاقه‌مندان به شعر جهان منتشر شده است.

درباره کتاب ۶۱ دقیقه پس از یازده شب

میلیگان شاعری است که شعرش در سال ۱۹۹۸ به‌عنوان شعر محبوب بریتانیا انتخاب شد. او درگیر افسردگی بود و اثرات کارش در جنگ جهانی دوم در جایگاه هدایت کننده یک بمب‌افکن را همواره همراه خود داشت اما سعی می‌کرد در اشعار کمدی‌اش ناراحتی‌اش را پنهان کند. او در مقدمه کتاب توضیح می‌دهد که اشعار این کتاب را در مرز فروپاشی روانی نوشته است زمانی که شعر توانسته به او کمک کند کمی آرام شود. 

او از نوجوانی با یک گروه موسیقی همکاری کرد و پس از ورود به بریتانیا به اجرای شو‌های رادیویی و تلویزیونی پرداخت. میلیگان به عارضه‌ روحی دوقطبی دچار بود و در طول عمرش چندین بار در بیمارستان بستری شد که چند شعر از کتاب حاضر را هم در آن‌جا سرود.

طنز میلیگان و درون مایه‌ انسانی و ستم ستیزی آثارش، از او چهره‌ی ویژه‌ای ساخته‌است. او در کشور خود بسیار محبوب است و کمتر کسی است که شعری و یا نقل قولی از او را از حفظ نداند.

خواندن کتاب ۶۱ دقیقه پس از یازده شب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به شعر جهان پیشنهاد می‌کنیم

درباره اسپایک میلیگان

ترنس الن میلیگان موزیسین، کمدین، طنز نویس، شاعر، نمایشنامه‌نویس، بازیگر و مجری رادیو و تلویزیون در ۱۹۱۸ در احمد نگار هندوستان به دنیا آمد. پدرش آلفونسو میلیگان ایرلندی مامور به خدمت در ارتش هندی بریتانیا بود. اسپایک کودکی و نوجوانی را در هندوستان گذراند و بعد به بریتانیا رفت و تا آخر عمر در آن‌جا ماند. او بعد از شنیدن گروه Spike Jones and City Slickers در رادیو لوکزامبورگ، خود را اسپایک نامید. از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که او در آن نقش داشته‌است می‌توان به زندگی برایان، شبح در خورشید ظهر اشاره کرد. میلیگان در ۲۷ فوریه ۲۰۰۲ در سن ۸۳ سالگی به دلیل نارسایی کلیه در گذشت.

بخشی از کتاب ۶۱ دقیقه پس از یازده شب

سربازان در لارو

مرده‌ها جوانند

چون کودکانی در خواب

رحمی که از آن جدا شده‌اند

هنوز خشک نشده

اما چه زود خاک سرد

بر چهره‌های سردشان می‌ریزد در گودال

آرام خوابیده‌اند

ساقه‌های جوان

در خاک می‌شوند

چون دانه‌های زمستانی

اما شکوفه نخواهند داد.

زمانی که بهار از آن‌ها می‌خواهد

برگ بیاورند و بشکفند

آن‌ها به خواب ادامه خواهند داد

در خاک خاموش

و صلیب روی گورشان می‌پوسد

لوح یادبودشان زنگار می‌گیرد.

***

آرزو برای مرگ

مرا خاک کنید

جایی نزدیک یک درخت

جایی که اسبی در آن بچرد

و با یورتمه بر گورم بگذرد

درخاکم کنید جایی نزدیک جویبار

تا زمانی که طغیان کند

از او تشکر کنم

به خاطر سرزدن به من.

خاکم کنید، خاکم کنید

در صحنه‌ی کودکی‌ام

اما خواهش می‌کنم

مرا در گولدرز گرین

نسوزانید.

کاربر ۲۱۸۹۶۱۷
۱۴۰۲/۰۳/۱۰

عالی حس نزدیکی ب جملات میکنی انگار واسه خودت اتفاق افتاده ولی شاعر یکی دیگه س فوق العاده س.

کرکره‌ی عاطفه‌ات را بکِش چهره‌ات را خاموش کن عشق را بگذار رویِ دگمه‌ی صفر حالا برو تو صف آدم‌ها.
کاربر نیوشک
سکوتی که می‌کنی چنان بلند است که می‌ترسم دنیا به معنی آن پی ببرد چشم به کجا بدوزم اگر قرار باشد هر گوشه‌ی اتاق را پُر کنی؟ چشمم را که می‌بندم سکوت بلند‌تر می‌شود گریزی از آن نیست تنها راه بیرون رفتن از آن به درون آمدن است.
کاربر نیوشک

حجم

۱۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

حجم

۱۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان