کتاب حفره ها
معرفی کتاب حفره ها
«حفرهها» مجموعه اشعار شاعر معاصر ایرانی، گروس عبدالملکیان است. عبدالملکیان متولد تهران است و مهندسی صنایع خوانده. او در سالهای اخیر علاوه بر انتشار کتاب در نشریات تخصصی کارنامه، گوهران، اعتماد، شرف، فرهیختگان و... شعر، نقد شعر، مصاحبه مطالب ادبی منتشر کرده و از سال ۸۸ دبیر ادبی بخش شعر فارسی نشر چشمه بوده است. «رنگهای رفته دنیا»، «پذیرفتن»، «هیچی چیزمثل مرگ تازه نیست» از آثار این شاعر و منتقد ایرانی است. زبان شعرهای عبدالملکیان در «حفرهها»، نرم، آهنگین و روایتگونه است و عبارتها و تصاویر نزدیک به ذهنی که استفاده کرده، اثربخشی آنها را بیشتر میکند. این اشعار نمادیناند و تفسیرهای مختلفی دارند، شاید به گفته آیدا گلنسایی، نویسنده و منتقد ادبی، ویژگی این شعرها، اروتیک نجیب و نمادینی باشد که تا انتهای مجموعه در تمام اشعار احساس میشود و مصداق این جمله زندهیاد قیصر امین پور است: «عریانی را بنویسید اما عریان ننویسید» *** قایق کاغذی یک جفت کفش چند جفت جوراب با رنگهای نارنجی و بنفش یک جفت گوشوارهٔ آبی یک جفت... کشتی نوح است این چمدان که تو میبندی! بعد صدای در از پیراهنم گذشت از سینهام گذشت از دیوارِ اتاقم گذشت از محلههای قدیمی گذشت و کودکیام را غمگین کرد. کودک بلند شد و قایق کاغذیاش را به آب انداخت او جفت را نمیفهمید تنها سوار شد، آبها به آینده میرفتند... همین جا دست بردم به شعر و زمان را مثل نخی نازک بیرون کشیدم از آن!
حجم
۴۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه
حجم
۴۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه
نظرات کاربران
دراز کشیدم زنم شعری از جنگ می خواند همین مانده بود تانک ها به تختخوابم بیایند🌻🍵
گروس عبدالملکیان : دلم تا برایت تنگ میشود، مینشینم اسمت را مینویسم مینویسم...مینویسم بعد میگویم: این همه او... «پس دلتنگی چرا؟!»
من اولین اثری که از گروس عبدالملیکان خواندم سهگانه خاورمیانه بود. آخرین اثرش! و چون به شدت علاقه به اشعارش پیدا کردم مجموعه شعر قبلیاش را هم که حفرهها نام دارد خواندم. به نظرم کیفیت اشعارش در این مجموعه کمتر
او نوشت ازکرمانُ زخمُ خزرُ خوابُ دیوانگی .. من خواندمُ تفسیرکردم،من خواندمُ خداخدا کردم ک پایان نیابد،من خواندمُ درلابِلایَش گم شدمُ زندگی کردم .. من خواندمُ نشنیدم اصرارمادر را ک میگفت:کناربذاراون ماسماسکُ،بیاتخمه بخور . ینی اون واقن باخودش همچین فکری میکرد ک اون
اون توقعی که از این شاعر داشتم برآورده نمیکرد. شعرهای خیلی بهتری از ایشون خونده بودم.
اگه توقع دارید که با تمام اشعار ارتباط بگیرید و لذت ببرید، باید بگم که توقع بیجایی است! حتی ممکنه به نصف هم انتطارتون رو برآورده نکنه...! اما بدون شک شعری و جملاتی هست که شما رو درگیر خواهد کرد و
کتاب ۳۰۸ از کتابخانه همگانی، متاسفانه نوشته ها !! برای من جذابیتی نداشتند !!
و اندوه را مثل عینکی دودی بر چشم گذاشته ام.
شعر حفره ها برگرفته از کتاب ارواح پل استر از سه گانه نیویورک هستش، که معروفترین کتابهای آستر هستن. بدون اشاره به کتاب پل استر این کار سرقت ادبی محسوب میشه! متاسفانه این موارد سرقت ادبی تو شعر عبدالملکیان خیلی
می خواستم بمانم، رفتم. می خواستم بروم، ماندم. نه رفتن مهم بود و نه ماندن... مهم من بودم که نبودم. 112_