کتاب وصیت ها
معرفی کتاب وصیت ها
کتاب وصیتها نوشته مارگارت آتوود ادامه رمان مشهور سرگذشت ندیمه این نویسنده است که با ترجمه نسترن ظهیری منتشر شده است. آتوود با رمان وصیتها جایزه گودریدز و جایزه بوکر ۲۰۱۹ را از آن خود کرد.
درباره کتاب وصیت ها
رمان وصیتها پانزده سال پس از رمان اول رخ میدهد و نویسنده به رمزگشایی اتفاقاتی میپردازد که در سرگذشت ندیمه رخ داده بود. این که ماجرا چگونه رخ داد و چطور آغاز شد. داستان وصیتها چهار راوی دارد؛ عمه لیدیا مربی اخلاق زنان گیلیاد، اگنس و نیکول دو دختری که در دوره گیلیاد بزرگ شدند و حالا در پی افشای اسنادی مربوط به دوره گیلیاد هستند و زنی که در آن زمان ندیمه بود.
در کتاب سرگذشت ندیمه و وصیت ها داستان حکومتی زن ستیز و توتالیتر را میخوانیم که در آن زنان فقط با قدرت باروریشان تعریف میشوند و هیچ هویت مستقل و سرنوشت ازادی ندارند.
خواندن کتاب وصیتها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستان و رمان خارجی به ویژه کسانی که سرگذشت ندیمه را خواندهاند از این کتاب لذت خواهند برد
دباره مارگارت اتوود
مارگارت آتوود مؤلف بیش از پنجاه کتاب داستان، شعر و مقالات مهم است. رمانهای او عبارتاند از: چشم گربه، عروس فریبکار، چهرهٔ پنهان، آدمکش کور و آدام دیوانه، کلاسیک ۱۹۸۵ او، سرگذشت ندیمه سمبل مقاومت در برابر سلب قدرت از زنان و در ۲۰۱۷ برندهٔ جایزهٔ سریالهای تلویزیونی کانال ۴ شد.
آتوود جوایز بیشماری را ازجمله جایزهٔ بوکر، جایزهٔ آرتور سی کلارک برای به تصویر کشاندن سرویسهای اجتماعی، جایزهٔ فرانتس کافکا، جایزهٔ صلح بوک ترید آلمان و جایزهٔ لایف تایم اچیومنت (ماحصل زندگی) PEN USA از آن خود کرده است. در ۲۰۱۹، به عضویت انجمن گروه مفاخر ادبی درآمد. همچنین به عنوان کاریکاتوریست، تصویرگر، نویسندهٔ اشعار اپرا، نمایشنامهنویس و بازیگر فعالیت دارد. او در تورنتوی کانادا زندگی میکند.
بخشی از کتاب وصیت ها
ازم پرسیدهای که بزرگ شدن توی گیلیاد چه حال وهوایی داشت. میگویی این حرفها خیلی کمک میکنند، و من هم از خدایم است که کمک کنم. تصور میکنم انتظار چیزی جز ترس و وحشت نداری، اما واقعیت این است که توی گیلیاد مثل هر جای دیگری خیلی از بچهها را عاشقانه دوست داشتند و ازشان مراقبت میکردند، و مثل هر جای دیگر خیلی از آدمبزرگهای گیلیاد هم مهربان بودند، اگرچه بری از خطا نبودند.
امیدوارم تو هم به خاطر داشته باشی که همه ما یک جورهایی دلتنگِ مهربانیهایی میشویم که در دوران کودکی طعمش را چشیدهایم، حالا شرایط کودکی ما هر چقدر هم در نظر دیگران عجیب وغریب باشد فرقی نمیکند. من هم با تو موافقم که گیلیاد باید نیست و نابود شود ــ که پر است از اشتباه و چیزهای غلط و یک عالم مواردی که مطمئناً خلاف خواست و اراده خداست ــ اما باید اجازه بدهی که برای اتفاقهای خوبی که دلتنگشان میشوم غصه بخورم. در مدرسه ما، صورتی مختص بهار و تابستان و بنفش مختص پاییز و زمستان بود، سفید هم مختص روزهای خاص: یکشنبهها و جشنها. تا پنجسالگی، بازوها پوشیده، موها پوشیده و دامنها تا زیر زانو بود، و بعد از آن، دامنها فقط دوسه سانتیمتر بالاتر از قوزک پا بود، چون هوس مردها چیز خیلی وحشتناکی بود و بایست مهار میشد. چشمهای مردها، که همیشه مثل چشمهای پلنگ و چراغهای نورافکن این سو و آن سو میگشت، بایست از نیروی فریبنده و صدالبته کورکننده ما دور میماند ــ از پاهای خوشفرم، لاغر یا تپلمان، از بازوهای خوشتراش، قلنبه یا سوسیسیمان، از پوست هلویی یا خالمخالیمان، از موهای فرفری درهم پیچیده، موهای زبر ژولیده یا موهای بافته کمپشتمان، فرقی نمیکرد. شکل و قیافه و خصوصیاتمان هرچه بود برخلاف میل خودمان تله و دام بود، عاملی بیگناه و بیتقصیر که فقط به سبب طبیعتش میتواند مردها را مستِ شهوت کند و آنها هم تلوتلوخوران و افتان و خیزان حریمها را زیر پا بگذارند. چه حریمی؟ نمیدانستیم. یعنی مثل پرتگاه بود؟ ــ و سقوط به قعر آتش، مثل گلولههای برفی از جنس گوگرد مشتعل در دستان خشمگین خدا. ما نگهبانان گنج نامرئی و باارزشی بودیم که در وجودمان به ودیعه گذاشته شده بود؛ ما گلهایی گرانبها بودیم که بایست در امنیت کامل درون گلخانهای شیشهای ازمان نگهداری میشد، و اِلا به دام میافتادیم و گلبرگهایمان پرپر میشد و گنجمان به یغما میرفت و شکافته میشدیم و مردهای حریصی که در گوشه و کنار این دنیای بیدروپیکر و آکنده از گناه در کمین بودند پایمالمان میکردند.
حجم
۳۸۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
حجم
۳۸۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
نظرات کاربران
از سرگذشت ندیمه هم بهتر بود.... فکر کنم بهترین ترجمه موجود همین ترجمه باشه
چون این کتاب داره به یه جنبهی مثبت در جامعه گیلیاد میپردازه من دوستش داشتم.توی کتاب سرگذشت ندیمه حسی که داشتم« خفقان» بود ولی توی این کتاب «امید» داشتم. و این حس مثبت باعث شد این کتابو بیشتر دوست داشته