دانلود و خرید کتاب رؤیای آدم مضحک فئودور داستایفسکی ترجمه رضا رضایی
تصویر جلد کتاب رؤیای آدم مضحک

کتاب رؤیای آدم مضحک

انتشارات:نشر ماهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۲۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب رؤیای آدم مضحک

داستایفسکی فعالیت جدی ادبی‌اش را با ترجمه آثار ادبی فرانسوی آغاز کرد. چند نمایشنامه نوشت و در بیست و چند سالگی فعالیت‌هایش را چندبرابر کرد تا هم کسب درآمد کند و هم کسب شهرت. از نمایشنامه‌های داستایفسکی چیزی نمانده اما ترجمه‌ها و داستان‌هایش مثل نگینی در گنجینه ادبیات جهان می‌درخشند. رویای آدم مضحک» مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه داستایفسکی است که به دوره‌های مختلفی از زندگی ادبی و اجتماعی او برمی‌گردند و هرکدام نشانی از تجربیات و رنج‌های او در برهه‌های سخت زندگی، تبعید و اسارتش در خود دارند. آقای پروخاشچین (۱۸۴۶)، پولزونکوف (۱۸۴۷)، دزد شرافتمند (۱۸۴۸)، درخت کریسمس و ازدواج (۱۸۴۸)، ماری دهقان (۱۸۵۰)،کروکودیل (۱۸۶۵) و رؤیای آدم مضحک (۱۸۷۷) داستان‌هایی هستند که در این مجموعه می‌خوانید.

معرفی نویسنده
عکس فئودور داستایفسکی
فئودور داستایفسکی
روس | تولد ۱۸۲۱ - درگذشت ۱۸۸۱

داستایفسکی، نویسنده‌ی رمان‌های مشهوری مانند قمارباز و برادران کارامازوف، در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ در شهر مسکو و در خانواده‌ای بسیار مذهبی چشم به جهان گشود. این موضوع باعث شد خود او نیز در طی حیات خود انسانی مذهبی باقی بماند. او در مدرسه آموزش‌های نظامی می‌دید، اما خودش به ادبیات علاقه‌ی بسیاری داشت؛ بنابراین پس از اتمام مدرسه خود را وقف نوشتن کرد. نوشته‌های اولیه‌ی داستایوفسکی از او مردی جوان و بسیار پانرژی و در عین حال با روانی بی‌ثبات ترسیم می‌کنند.

ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۰۹/۰۹

بی‌شک نام داستایفسکی در فهرست نویسندگان بزرگ جهان قرار دارد. برای تعریف و تمجید از آثار او کافی است نام چند شاهکار او را به زبان آورد. نگاه اجتماعی و فلسفی این نویسنده به‌ویژه به انسان‌ها نه‌تنها در رمان‌های فاخرش

- بیشتر
maHdieh
۱۳۹۹/۱۲/۰۹

به همه پیشنهاد میکنم داستان رویای یک مرد مضحک رو بخونن فقط میتونم بگم پر از رمز و رازه

Mahi
۱۳۹۹/۰۹/۱۰

کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است. برخی از این داستان‌ها واقعاً شگفت‌انگیز هستند و نوع روایتشون بسیار جذابه.

AS4438
۱۴۰۱/۰۸/۲۰

مجموعه داستانهای کوتاه از داستایوفسکی، این داستانها هرگزکهنه وقدیمی نمیشوند، مخصوصن داستان آخرکه بانام کتاب آمده است،واقعن عالی .

ممد د وایز من
۱۴۰۳/۰۱/۲۹

تلخ ترین و سیاه ترین داستان های ممکن که به خوبی زندگی در شوروی توصیف می‌کنه. داستان هاش برای پند گرفتن و آشنا شدن با آینده پیش رویمان بسیار مناسبه.

هرچه کلهٔ انسان خالی‌تر باشد کمتر احساس می‌کند که باید پُرش کند
Mahsa Saadati
اما داستایفسکی به این اکتفا نمی‌کند. او از نخوت فکر بیزار است و در رؤیای آدم مضحک نشان می‌دهد که عقل بدون احساس، مغز بدون قلب، عین شر است، همان گور تاریکی است که در داستان می‌خوانیم، چرا که عقل نطفه‌های انهدام را در خود دارد. فقط از طریق محبت، شفقت و مهر و دلسوزی است که بشر رستگار
Ali Zare
عتقاد مردم به خرافات درواقع به معنی نفی فرمول‌های اجتماعی و به معنی جست‌وجوی رستگاری است.
Ali Zare
نکتهٔ اصلی این است که دیگران را مثل خودتان دوست بدارید... این نکتهٔ اصلی است، همه‌چیز است، به هیچ‌چیز دیگری احتیاج نیست. آن‌وقت بلافاصله خواهید فهمید که چه‌طور می‌شود همه‌چیز را درست کرد. این حقیقتی است قدیمی، حقیقتی که بارها و بارها گفته شده، ولی باز هم بین انسان‌ها ریشه ندوانده! «آگاهی بر زندگی برتر از خود زندگی است، شناخت قوانین خوشبختی برتر از خوشبختی است.»... این است چیزی که باید با آن بجنگیم! و من خواهم جنگید، علیه آن خواهم جنگید! اگر همهٔ ما می‌خواستیم، همه‌چیز را می‌شد بلافاصله درست کرد.
سوفی
بعد از من دیگر هیچ‌چیز برای هیچ‌کس دیگری هم وجود نمی‌داشت و به‌محض خاموشی ضمیرِ من کل دنیا از بین می‌رفت چون دنیا فقط در ضمیر من بود، در یک چشم‌به‌هم‌زدن مثل شبحی غیب می‌شد، و بدون آن‌که اثری از خود باقی بگذارد محو می‌شد، چون این دنیا و همهٔ این آدم‌ها شاید فقط جزئی از من بوده‌اند، یا اصلا خود من بوده‌اند.
Saber Hoseini
واقعاً راست می‌گویند که از قبل نمی‌دانیم چه سرنوشتی در انتظار ماست!
AS4438
به نظرم می‌رسید که میلش به خوش‌خدمتی بیشتر ناشی از خوش‌قلبی است تا توقع هرگونه پاداش مادی. خیلی هم راضی بود که مردم توی روز روشن با صدای بلند و خیلی هم بی‌ادبانه به قیافه‌اش می‌خندیدند، اما حاضرم قسم بخورم که در همان حال قلبش به درد می‌آمد و دلش خون می‌شد از این‌که تماشاچی‌ها آن‌قدر بی‌عاطفه و بی‌شرم‌اند که نه‌فقط به این یا آن رفتارش بلکه به خودش، به کل هستی‌اش، به قلب و نهانش، به فکر و شعورش، به ظاهر و قیافه‌اش، و خلاصه به کل تاروپودهای وجودش می‌خندند.
MMD
من آدم مضحکی‌ام. حالا دیگر به من می‌گویند دیوانه. این خودش نوعی ترفیع به حساب می‌آید به شرط این‌که باز هم نگویند من همان آدم مضحک همیشگی‌ام. اما من دیگر ناراحت نمی‌شوم. حتی وقتی به من می‌خندند همه‌ی‌شان برایم عزیزند... اصلا، به دلیلی برایم بسیار عزیزتر می‌شوند. اگر موقع نگاه‌کردن به آن‌ها این‌قدر غمگین نمی‌شدم، ممکن بود من هم همراه‌شان بخندم ... البته نه به خودم، بلکه چون دوست‌شان دارم. برای این غمگین می‌شوم که حقیقت را نمی‌دانند، درحالی‌که من می‌دانم. خدایا، چه‌قدر سخت است آدم تنها کسی باشد که حقیقت را می‌داند! ولی نخواهند فهمید. نه، نخواهند فهمید.
Mosavi
آدم کافی است عاقل و کاردان باشد، حتمآ به جایی می‌رسد. اگر سقراط نشود، دیوگِنِس که می‌شود، یا شاید هم هر دو... این نقش آیندهٔ من در میان انسان‌هاست.»
sedy
من با این لحن آشنا هستم. کلمات را طوری می‌گفت که انگار توی گلویش گیر می‌کردند
Mosavi

حجم

۱۸۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۲۴۹ صفحه

حجم

۱۸۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۲۴۹ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان