حمیدرضا آتش بر آب
زندگینامه و معرفی کتابهای حمیدرضا آتش بر آب
اگر به خواندن ادبیات روسیه علاقه دارید، احتمالاً با نام مترجمهای این حوزه آشنا هستید. حمیدرضا آتش برآب (Hamidreza AtashBarAab) هم مترجم نامآشنای همین حوزه است؛ مردی جنوبی که به ادبیات همسایهی شمالی ایران علاقه دارد و پژوهشگر زبان و ادبیات روسیه است.
بیوگرافی حمیدرضا آتش برآب
حمیدرضا آتش برآب در سال ۱۳۵۶ در اهواز به دنیا آمد؛ اما جنگ خانوادهی او را هم مانند خیلیهای دیگر کوچاند و باعث شد آنها ساکن کرج شوند. در دوران دبیرستان بود که علاقه به ترجمه در وجود او شدت گرفت و شیفتهی ادبیات روسی شد. این شیفتگی بعد از دبیرستان او را به دانشگاهی در اوکراین کشاند تا مسیر علاقهاش را پی بگیرد.
تحصیلات آتشبرآب
حمیدرضا آتش برآب برای رفتن به دانشگاه، زبان و ادبیات روسی را انتخاب کرد؛ اما دانشگاهش در اوکراین بود؛ پس به این زبان هم مسلط شد. در مقطع بعدی بود که دوری از سرزمین محبوبش را تاب نیاورد و به روسیه رفت تا کارشناسی ارشد بخواند. رشتهاش هم ادبیات روسی قرن نوزدهم بود. اشتیاق به ادبیات روسیه او را به مقطع بعدی کشاند. این طور شد که او دکترایش را از دانشگاه دولتی لامانُسف در رشتهی ادبیات روسی قرن بیستم گرفت. دانشگاهی که او در آن درس خواند، یکی از مهمترین دانشگاههای دولتی مسکو است.
سفری به دل ترجمه
در اوکراین بود که آتش برآب با دمیتری کارتییف آشنا شد و این آشنایی زندگی هردویشان را تکان داد. کارتییف، شاعر و نویسندهی بزرگ اوکراینی، یادگرفتن زبان فارسی را شروع کرد و آتش برآب در روسی دقیق شد. آنها با هم تلاش کردند تا اشعار کلاسیک ایرانی را به زبان روسی ترجمه کنند. این طور بود که اشعار مولوی، حافظ، شاملو، فروغ، نیما و... رنگولعاب روسی به خود گرفت. ترجمهی کارتییف و آتش برآب در نشریههای روسی چاپ شد. «ازنامیا»، «اخگر» و «خیریشاتیک» چند تا از همین نشریههاست. همین تجربه برای آتش برآب بنمایهای شد تا ترجمهی کارهای مستقلش را شروع کند.
آتش برآب برای اولین تجربهی مستقلش سراغ مجوعهای از صد داستان کوتاه و طنز رفت که از چخوف بود. این داستانها تا به آن روز راهی به نشر ایران نداشتند؛ اما حالا قرار بود مترجمی دلداده به ادبیات روسی، آنها را ترجمه و راهی ایران کند. او این اثر را در سال 1383 و با نام «به سلامتی خانمها» منتشر کرد. سال 1384 بود که ترجمهی دوم آتش برآب یعنی «آقای سانفرانسیسکو» از ایوان بونین کارنامهی او را تغییر داد. آتش برآب با این اثر نامزد دریافت جایزهی ترجمهی سال شد. بعد از آن او سراغ دو ترجمهی سنگین رفت: یکی «زائر افسونشده» و دیگری «سوارکار مفرغی». سوارکار مفرغی مهمترین منظومهی نویسندهی مشهور روسی، پوشکین است. هر دوی این کتابها با ترجمهی آتش برآب روانهی بازار شد. الحق که دوستداران ادبیات روسیه هم از آنها بهخوبی استقبال کردند.
کتابهای ترجمه شده توسط حمیدرضا آتش برآب
حمیدرضا آتش برآب همیشه دنبال کارهای پرمایه رفته است. پای ترجمههایش اسم نویسندگان بزرگی به چشم میخورد و از بین آثار هر نویسنده، وزندارترها را انتخاب میکند.
ترجمه آثار داستایفسکی
آتش برآب از بین کتابهای داستایفسکی، «قمارباز» را ترجمه کرده است. نویسنده این رمان را در 26 روز و زیر فشار بدهی قمارش نوشت. رمان اسمورسمدار «شبهای روشن» هم در لیست ترجمههای آتش برآب است. این رمان دربارهی راوی بینامونشانی است که در دنیای خیالی خود، در خیابانهای سنپترزبورگ قدم میزند. رمان بعدی «جنایات و مکافات» است که از مهمترین آثار ادبی است. مترجم، ترجمهی «یادداشتهای زیرزمینی» این نویسنده را هم در کارنامه دارد. اهالی فن این رمان را اولین اثر اگزیستانسیالیسم میدانند؛ البته آتش برآب، رمان «ناشناس» این نویسنده را هم به فارسی برگردانده است. این رمان در ایران جزء آثار کمترشناخته شدهی داستایفسکی است.
ترجمه آثار پوشکین
حمیدرضا آتش برآب آثار زیادی از این نویسندهی شهیر روسی ترجمه کرده است. حتی سالها پیش محافلی هم برای پوشکینخوانی تشکیل میداد. «دوبروفسکی» یکی از آثار پوشکین با ترجمهی آتش برآب است. بلینسکی منتقد ادبی، زبانشناس و فیلسوف روسی این اثر را از آثار نبوغآمیز نویسنده میداند. سوار کار مفرغی هم جزء اولین ترجمههای مترجم است که از منظومههای فاخر پوشکین به حساب میآید. «دختر سروان» هم در لیست آثار پوشکین در کارنامهی آتش برآب به چشم میخورد. این آخرین رمان نویسنده است. پوشکین یک سال بعد از نوشتن این رمان در دوئلی شرکت کرد و کشته شد.
ترجمه آثار تولستوی
«مرگ ایوان ایلیچ» از آثار مهم تولستوی با ترجمهی حمیدرضا آتش برآب است. در این رمان، نویسنده زندگی شخصی را روایت کرده است که دچار بیماری سختی است. این اثر جنبههایی روانشناسانه هم دارد. مترجم سراغ رمان «آنا کارنینا» هم رفته است که یکی از آثار برجستهی ادبیات جهان است.
آتش بر آب آثاری از نویسندگان مطرح دیگر هم در کارنامه دارد؛ مثلاً چخوف، لسکوف، آندریف، دیکنز و... . او حتی «مرشد و مارگاریتا» از بولگاکف را هم به فارسی ترجمه کرده است؛ رمانی که نویسنده دو سال بعد از نوشتن آن، نسخهی اولش را آتش زد؛ اما این کتاب مرزهای روسیه را پشت سر گذاشت.
حواشی سرقت ادبی
حمیدرضا آتش برآب با ناشران مطرحی کار کرده است؛ مثلاً ماهی، هرمس، پارسه، ماهریس، نی و انتشارات علمی فرهنگی؛ با این حال سروصدایی از سرقت ادبی او در مجامع ادبی به پا شد. او هم جوابیهای برای این ادعا منتشر کرد. در سال 1396، یکی از شاگردان آتش برآب به نام یلدا بیدختی نژاد، ادعای سرقت ادبی را مطرح کرد. او در کنار استادش، آتش برآب ترجمه را شروع کرد؛ اما به گفتهی خودش، استاد کارهایش را پرغلط و نیازمند به بازنویسی میدانست. این روند ادامه داشت تا بیدختی نژاد کتابهایی با ترجمهی استاد را خواند که خودش هم در ترجمهی آنها دستی داشت. به گفتهی او ترجمههایش بدون تغییر یا با کمترین تغییر به نام آتش برآب به چاپ رسیده بود. سهم شاگرد از زحمت شبانهروزی فقط تقدیری در مقدمه بود؛ البته کمی بعد هم کسی مدعی شد که آتش برآب مقدمهی کتابهایش را خودش نمینویسد. او گفت که نشر هرمس هم به همین دلیل همکاری با این مترجم را متوقف کرده است.
کتابهای تألیفی حمیدرضا آتش بر آب
آتش برآب فقط به ترجمهی کتابهای روسی اکتفا نکرده است. او کتاب تألیفی هم دارد. نام اثر تألیفی او «عصر طلایی و عصر نقرهای شعر روس» است که آن را نشر نی منتشر کرده است.