
بریدههایی از کتاب رؤیای آدم مضحک
۴٫۲
(۲۵)
هرچه کلهٔ انسان خالیتر باشد کمتر احساس میکند که باید پُرش کند
Mahsa Saadati
اما داستایفسکی به این اکتفا نمیکند. او از نخوت فکر بیزار است و در رؤیای آدم مضحک نشان میدهد که عقل بدون احساس، مغز بدون قلب، عین شر است، همان گور تاریکی است که در داستان میخوانیم، چرا که عقل نطفههای انهدام را در خود دارد. فقط از طریق محبت، شفقت و مهر و دلسوزی است که بشر رستگار
Ali Zare
عتقاد مردم به خرافات درواقع به معنی نفی فرمولهای اجتماعی و به معنی جستوجوی رستگاری است.
Ali Zare
نکتهٔ اصلی این است که دیگران را مثل خودتان دوست بدارید... این نکتهٔ اصلی است، همهچیز است، به هیچچیز دیگری احتیاج نیست. آنوقت بلافاصله خواهید فهمید که چهطور میشود همهچیز را درست کرد. این حقیقتی است قدیمی، حقیقتی که بارها و بارها گفته شده، ولی باز هم بین انسانها ریشه ندوانده! «آگاهی بر زندگی برتر از خود زندگی است، شناخت قوانین خوشبختی برتر از خوشبختی است.»... این است چیزی که باید با آن بجنگیم! و من خواهم جنگید، علیه آن خواهم جنگید! اگر همهٔ ما میخواستیم، همهچیز را میشد بلافاصله درست کرد.
سوفی
واقعاً راست میگویند که از قبل نمیدانیم چه سرنوشتی در انتظار ماست!
AS4438
بعد از من دیگر هیچچیز برای هیچکس دیگری هم وجود نمیداشت و بهمحض خاموشی ضمیرِ من کل دنیا از بین میرفت چون دنیا فقط در ضمیر من بود، در یک چشمبههمزدن مثل شبحی غیب میشد، و بدون آنکه اثری از خود باقی بگذارد محو میشد، چون این دنیا و همهٔ این آدمها شاید فقط جزئی از من بودهاند، یا اصلا خود من بودهاند.
Saber Hoseini
آدم کافی است عاقل و کاردان باشد، حتمآ به جایی میرسد. اگر سقراط نشود، دیوگِنِس که میشود، یا شاید هم هر دو... این نقش آیندهٔ من در میان انسانهاست.»
sedy
به نظرم میرسید که میلش به خوشخدمتی بیشتر ناشی از خوشقلبی است تا توقع هرگونه پاداش مادی. خیلی هم راضی بود که مردم توی روز روشن با صدای بلند و خیلی هم بیادبانه به قیافهاش میخندیدند، اما حاضرم قسم بخورم که در همان حال قلبش به درد میآمد و دلش خون میشد از اینکه تماشاچیها آنقدر بیعاطفه و بیشرماند که نهفقط به این یا آن رفتارش بلکه به خودش، به کل هستیاش، به قلب و نهانش، به فکر و شعورش، به ظاهر و قیافهاش، و خلاصه به کل تاروپودهای وجودش میخندند.
MMD
من آدم مضحکیام. حالا دیگر به من میگویند دیوانه. این خودش نوعی ترفیع به حساب میآید به شرط اینکه باز هم نگویند من همان آدم مضحک همیشگیام. اما من دیگر ناراحت نمیشوم. حتی وقتی به من میخندند همهیشان برایم عزیزند... اصلا، به دلیلی برایم بسیار عزیزتر میشوند. اگر موقع نگاهکردن به آنها اینقدر غمگین نمیشدم، ممکن بود من هم همراهشان بخندم ... البته نه به خودم، بلکه چون دوستشان دارم. برای این غمگین میشوم که حقیقت را نمیدانند، درحالیکه من میدانم. خدایا، چهقدر سخت است آدم تنها کسی باشد که حقیقت را میداند! ولی نخواهند فهمید. نه، نخواهند فهمید.
Mosavi
من با این لحن آشنا هستم. کلمات را طوری میگفت که انگار توی گلویش گیر میکردند
Mosavi
اگر خواستیم "خود" را بکشیم، طپانچه را به قلب شلیک کنیم یا به سر؟ وقتی قلبمان با احساس آشنا شد رؤیا را میفهمیم. آنگاه «دخترک» را پیدا خواهیم کرد... و به راهمان ادامه خواهیم داد. ادامه خواهیم داد.
زهرآ
طاقباز دراز کشیدم، چشمهایم را بستم و دستهایم را زیر سرم گذاشتم. دوست داشتم این شکلی دراز بکشم، چون هیچکس نمیآمد مزاحم آدم خوابیده بشود، و درعین حال میشد به رؤیا رفت و فکر کرد.
زهرآ
مدام گذشتهام را به یاد میآوردم و انگار زندگیام را بار دیگر در خاطراتم میزیستم. این خاطرات خودشان به سراغم میآمدند. کمتر پیش میآمد که من به اختیار خودم خاطراتم را زنده کنم. از نقطهای شروع میشد، از چیزی غیرقابل تشخیص، بعد ذرهذره تصویر کاملی شکل میگرفت و تصورات و خاطرات واضح و روشنی پدید میآمد.
زهرآ
اما رؤیایم،... رؤیایم ... آه، رؤیایم زندگی تازه، باشکوه، جاندار و قدرتمندی را بر من آشکار کرد!
زهرآ
اگر خواستیم "خود" را بکشیم، طپانچه را به قلب شلیک کنیم یا به سر؟
یاسمین
«با اینکه خانهها جدیدند، رسم و رسوم قدیمی است.»
یاسمین
بیزاریام از انسانهای زمین خودمان همیشه با نوعی عذاب وجدان همراه بوده. چرا در عین نفرت دوستشان هم میداشتهام؟ چرا نمیتوانستهام آنها را ببخشم؟ چرا عشقم به آنها با عذاب و درد همراه بوده. چرا نمیتوانستهام دوستشان بدارم بیآنکه از آنها متنفر باشم؟
یاسمین
برایم بدیهی بود که زندگی و دنیا مثل همیشه منوط به من است. بد نیست این را هم بگویم که انگار دنیا فقط برای من خلق شده بود. اگر خودم را میکشتم، دنیا هم نیست میشد... دستکم برای من. بگذریم از اینکه بعد از من دیگر هیچچیز برای هیچکس دیگری هم وجود نمیداشت و بهمحض خاموشی ضمیرِ من کل دنیا از بین میرفت چون دنیا فقط در ضمیر من بود، در یک چشمبههمزدن مثل شبحی غیب میشد، و بدون آنکه اثری از خود باقی بگذارد محو میشد، چون این دنیا و همهٔ این آدمها شاید فقط جزئی از من بودهاند، یا اصلا خود من بودهاند.
Mosavi
برایم واضح بود که تا وقتی که هنوز آدمم و نه یک صفر خالی، یعنی تا وقتی که هنوز صفر نشدهام، پس زنده هستم و در نتیجه رنج میبرم، عصبانی میشوم و از کارهایم احساس شرم میکنم.
مهرو°
... آنموقع از فکرکردن دربارهٔ هر چیزی که بگویید دست برداشته بودم.
زهرآ
با اینکه هیچچیز برایم فرقی نمیکرد، بالاخره باز هم چیزی مثل درد را که احساس میکردم، مگرنه؟
زهرآ
تا وقتی که هنوز آدمم و نه یک صفر خالی، یعنی تا وقتی که هنوز صفر نشدهام، پس زنده هستم و در نتیجه رنج میبرم
زهرآ
ظاهرآ رؤیا از عقل زاده نمیشود، از میل و آرزو به وجود میآید، از سر نمیآید، از دل میآید
زهرآ
و حالا ناگهان به خاطر چندتا حرف بیاهمیت و بیربط پاک مشاعرش را از دست داده بود و میترسید که زندگی یکباره برایش سختتر بشود... حتی به ذهنش خطور نمیکرد که اصلا زندگی برای همه سخت است!
یاسمین
اما من ثابت خواهم کرد که آدم حتی اگر مثل کندهٔ درخت اینجا افتاده باشد... نه، اگر فقط و فقط مثل کندهٔ درخت اینجا افتاده باشد... باز میتواند سرنوشت بشر را دگرگون کند. تمام ایدههای بزرگ و نهضتهای روزنامهها و مجلههای ما علنآ نتیجهٔ کار آدمهایی بوده که مثل یک کندهٔ درخت افتاده بودند، به خاطر همین هم میگفتند این آدمها از واقعیات زندگی جدا شدهاند... اما چه اهمیتی دارد، بگذارید بگویند!
یاسمین
بد نیست این را هم بگویم که انگار دنیا فقط برای من خلق شده بود. اگر خودم را میکشتم، دنیا هم نیست میشد... دستکم برای من. بگذریم از اینکه بعد از من دیگر هیچچیز برای هیچکس دیگری هم وجود نمیداشت و بهمحض خاموشی ضمیرِ من کل دنیا از بین میرفت چون دنیا فقط در ضمیر من بود، در یک چشمبههمزدن مثل شبحی غیب میشد، و بدون آنکه اثری از خود باقی بگذارد محو میشد، چون این دنیا و همهٔ این آدمها شاید فقط جزئی از من بودهاند، یا اصلا خود من بودهاند.
یاسمین
همان نوری که به من زندگی بخشیده بود
زهرآ
من برای عشقورزیدن باید رنج بکشم
زهرآ
با غم آشنا شدند و به غم عشق ورزیدند. تشنهٔ رنج شدند و گفتند که حقیقت را فقط با رنج میتوان به دست آورد.
زهرآ
رنج عین زیبایی است زیرا فقط در رنج است که اندیشه وجود دارد.
زهرآ
حجم
۱۸۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۴۹ صفحه
حجم
۱۸۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۴۹ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان