کتاب در میان گمشدگان
معرفی کتاب در میان گمشدگان
کتاب در میان گمشدگان نوشته دن شاون است. او نویسنده سه مجموعه داستان کوتاه و سه رمان از جمله در میان گمشدگان است که نامزد نهایی جایزه کتاب ملی در سال ۲۰۰۱ بود. داستانهای دن شاون همیشه در بین بهترین داستانهای کوتاه آمریکایی قرار دارند.
درباره کتاب در میان گمشدگان
دن شاون در کتاب در میان گمشدگان قصه زنها و مردها و بچههایی را تعریف میکند که ماندهاند کدام تصمیم، کدام انتخاب و کدام حادثه آنها را به جایی که هستند کشانده است. از خانوادههایی میگوید که خود را میان رنجهای این دنیای آشفتهی مدرن «گمشده» یافتهاند و به حکم غریزه میکوشند همچنان با هم بمانند. آنچه این آدمها پشت سرگذاشتهاند معمولاً سیاه است، زمان حال به خاکستری میزند و آینده، مثل توفانی در راه، نحس و وحشتزا است. .
دن شاون تاکنون سه مجموعهداستان و سه رمان چاپ کرده است. مجموعهٔ حاضر گزیدهای است از داستانهای دو کتاب پایان درخور و در میان گمشدگان. پایان درخور اول بار در سال ۱۹۹۶ به همت انتشارات دانشگاه نورث وسترن انتشار یافت و سپس همراه با در میان گمشدگان در انتشارات بلنتاین به چاپ رسید.
در داستانهای دن شاون هم همیشه کسی در حال رفتن است، در حال ترک شهرش، خانهاش، خانوادهاش یا کسانی که به خیال خودشان او را بهخوبی میشناسند. آدمها همینطور تصادفی میآیند و میروند؛ بعضیها بیخبر ناپدید میشوند و کسانی هم هستند که زندگی فعلیشان را فقط یک توهم میبینند و خیال میکنند زندگی کس دیگری را تجربه میکنند. دن شاون سعی میکند تراکم مهآلود فکرها و احساسات پیچیده و متناقض آدمها را، که از سر ترس یا عشق در درون خود پنهان میکنند، به تصویر بکشد.
شاون، پس از چاپ مجموعهٔ در میان گمشدگان، در گفتوگویی با اسکات فیلیپس میگوید: «از اینکه میبینم انسان میتواند همزمان بخندد و گریه کند خوشم میآید. تراژدی و کمدی میتوانند همزمان و در کنار هم حضور داشته باشند. اگر چیزی از خودم در این داستانها وجود داشته باشد، همین عادت یا اشتیاقم به متناقضبودن است، به یافتن گنگی و ابهام در احساسات بهظاهر روشن، به حسرتخوردن در آستانهٔ لحظهای لذتبخش، یا برعکس، به مشاهدهٔ چیزی بهشدت مضحک در پسزمینهٔ صحنهای بهشدت غمانگیز.»
دن شاون استادیار بازنشستهٔ کالج اوبرلین در رشتهٔ ادبیات خلاق است. همسرش شیلا شوارتز، که در سال ۲۰۰۸ درگذشت، در سال ۱۹۹۹ برندهٔ جایزهٔ اُ. هنری شده بود.
خواندن کتاب در میان گمشدگان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب در میان گمشدگان
مادرم یک کلبهٔ چوبی لب دریاچه داشت، حوالی همان جایی که جسدها کشف شد. وقتی داشتند ماشین را از آب میکشیدند بیرون، ایستاده بود توی ایوان پشتی و تماشا میکرد. از آنجا میتوانست صدای جرینگجرینگ یکنواخت زنجیر بکسل بزرگی را که بر سطح آرام دریاچه طنین میانداخت بشنود. ماشین میآمد بالا و لجن از پنجرهها و کاپوت و صندوق عقب بیرون میریخت. شیشهها تا نصفه پایین بود و مادرم پیش از هر چیز به این نتیجه رسید که حتمآ جک وجانوری هم توی ماشین هست ــ چسبکماهی، کپور، گربهماهی، شاهمیگوی تیغی و از اینجور لاشهخوارها. رشتههای دراز جلبک گُلهبهگُله به بدنهٔ سفید ماشین چسبیده بود. سروکلهٔ پلیس که پیدا شد، مادر برگشت توی کلبه.
سرنشینان ماشین یک خانواده بودند، خانوادهٔ موریسن، یعنی مادر، پدر، دختری هفتساله، پسری پنجساله و یک پسرکوچولوی سیزده ماهه. از اواخر ماه مه ناپدید شده بودند، یعنی حدودآ شش هفتهٔ پیش، و مدتی میشد که این معما بدل به خوراک روزنامهها شده بود. مردم حومهٔ شهر میگفتند که آنها را دیدهاند، اما هیچکس به حرفشان اعتنایی نمیکرد. آنها هم بهظاهر یک خانوادهٔ معمولی بودند مثل صدها خانوادهٔ دیگری که تابستانها از آنجا رد میشدند. دریاچهٔ مککانگی بزرگترین دریاچهٔ نبراسکا بود، یکی از بزرگترین دریاچههای مصنوعی در کل منطقهٔ میدوِست. غیر از بومیها، گردشگرانی از اوماها و دِنوِر و حتی نواحی دوردستتر نیز در آن حوالی پرسه میزدند. وقتی پلیس عکس گمشدهها را نشان مردم میداد، همه احساس میکردند آنها را دیدهاند، اما هیچکس نمیتوانست این را با اطمینان بگوید. حافظهٔ متزلزل همشهریهای ما تحقیقات را به بنبست کشاند. به ذهن هیچکس نرسید که دریاچه را هم بگردند، مخصوصآ به این خاطر که گفته میشد آنها در نواحی بسیار دورتری مثل اوکلاهما و کانادا هم دیده شدهاند. بیشتر مردم معتقد بودند بالاخره یک روز پیدایشان میشود و خودشان توضیحی معقول و منطقی خواهند داد. البته مادربزرگ آنها که در لاولَند کلرادو زندگی میکرد و اول بار خبر گمشدن خانواده را هم او داده بود، عقیده داشت بیشک پای جنایتی در کار است، وگرنه چرا هیچکدامشان با او تماس نگرفتهاند؟ و چرا پسرش، یعنی پدر خانواده، طبق قرار قبلی به سر کارش در دفتر معاملات املاکی که ده سالی میشد آنجا کار میکرد برنگشته بود؟
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
نظرات کاربران
لطفا به بی نهایت اضافه کنین، ممنونم
در میان گمشدگان مجموعهای است از شش داستان کوتاه. دن شاون نویسنده این داستانها مجموعاً سه رمان و سه مجموعه داستان کوتاه نوشته است که داستانهای این کتاب ترکیبی از دو مجموعه داستان او کوتاه او، «در میان گمشدگان» و
اندوه، در خالص ترین شکل ممکن. هنرمندانه و به شدت انسانی
عالی کتابش معرکه و عالی هستش من واقعا باهاش زندگی کردم خیلی کتاب جذابی بود حالا من دیگه کتابو لو نمیدم
کتابی خوب و عالی بود ...
شاید مقتضای سن است، شاید دلیلی دیگر دارد اما بسیاری از کتاب های معروف شده ی این روزها را نمی پسندم. این کتاب حکایت دیگر دارد. به دلم نشست. انگار آلبومی از زنده گیِ خودم را ورق بزنم. نه فقط
این کتاب یک مجموعه داستان واقعاً جذابه. همهی داستانها روند تقریباً مشابهی دارن. یک فرد بزرگسال، خاطرهی خاصی از کودکی یا نوجوانیش رو شرح میده: طوری که انگار زمان توی یه لحظهی خاص از اون خاطره متوقف شده باشه. موضوع
کتاب مجموعه چند داستان کوتاهه که موضوع داستانها جالب هست. داستانها راجع به کودکی و دیدگاهی که یک کودک به زندگی داشته هست و فقدانهایی که تجربه کرده و حالا تو بزرگسالی داره اون رو تعریف میکنه .کتاب جذابی بود
عالی کتابش معرکه و عالی هستش من واقعا باهاش زندگی کردم خیلی کتاب جذابی بود حالا من دیگه کتاب رو لو نمیدم
کتاب متوسطی بود. داستان خوب داشت داستان به درد نخور هم داشت.